غلامرضا فروغی نیا
سرانجام پس از 40 روز بی نظمی ، ندانم کاری و مسامحه در انتخاب استاندار خوزستان «دکتر غلامرضا شریعتی» از سوی دولت به این سمت برگزیده شد.انتخابی معتدل و گزینه ای که بسیاری را امیدوار ساخت تا بتوان ریسمانی برای جمع آوری پتانسیل موجود در نیروی انسانی جستجو نمود.انتخاب مذکور در حقیقت یک فرصت است تا در ذیل شعار بومی سازی مدیریت بتوان پاره ای از شکاف های موجود در بدنه نخبه استان را ترمیم نمود.
هر چند که در این میان و با ردشدن گزینه های مختلف که از سوی گروه های مدعی طرح شده بود اینک سطح توقع از شریعتی بگونه ای نامتعارف افزایش یافته که همین هم می تواند در آینده در روند فعالیتهای استاندار جدید مانعی اساسی باشد.مانعی که وظیفه همه اقشار است تا با منطقی نمودن مطالبات ،فرصت برنامه ریزی و اجرا را به شریعتی بدهند.البته استاندار جدید باید متوجه چهره های تکراری هم باشد که در همه ادوار با تغییر مواضع، خود را در کنار جریان حاکم قرار می دهند و مدام علاقه دارند در قاب عکس در کنار فرد پیروز دیده شوند.
اما در خصوص بحث استانداری خوزستان نمی توان از کنار پروژه عبدالحسن مقتتدایی از نصب تا عزل وی بدون تحلیل و هرگونه داوری عبور نمود.اینکه چگونه وی را به سمت استانداری خوزستان انتخاب نمودند و سرانجام چگونه وی را بشکل تحقیرآمیزی برکنار نمودندیقینا در تاریخ مدیریت این استان بعنوان یک نقطه عطف عبرت انگیز باقی خواهد ماند .بی تردیدهرکس دیگری هم در این سمت قرار گیرد باید در ذهن خویش این تصویر را نقاشی نماید که نکند نیمه شب معاون وزیر کشور را از خواب بیدار نمایند و بوی بگویند:« اول صبح برو و استاندار را عزل کن و زود بیا تهران! ».
البته پیش از این سنت برکناری شوک آور منسوب به محمود احمدی نژاد بود که با برکناری منوچهر متکی در هنگام ماموریت به کشور سنگال نام خود را بعنوان یک شخصیت غیرقابل پیش بینی به ثبت رساند اما مدل برکناری عبدالحسن مقتتدایی از سمت استانداری خوزستان نشان داد که اینگونه عزل ها ریشه در بروکراسی اداری ندارد بلکه معطوف به مناسبات پشت پرده خواهد بود.مناسباتی که تاثیر آن را بخوبی در سخنان تلافی جویانه مقتتدایی در مراسم تودیعش واقف شدیم.
اینکه حسن روحانی چگونه مقتتدایی را انتخاب نمود و چرا اینگونه او را ساقط نمود از جمله سوالاتی است که افکار عمومی تا مدتها بصورت حریصانه ای بدنبال یافتن پاسخ آنهاست.آیا فشارهای منابع قدرت در چانه زنی برای آوردن مقتتدایی بدون شناخت از دوره اول استانداری وی بود؟آیا مقتتدایی در دوره دوم استانداری اش پدیده دیگری شده بود که از آن استانداری دوره خاتمی فاصله داشت؟بنظر می رسد کمی ساده اندیشی باشد که تصور کنیم حسن روحانی که سالها در مجلس شورای اسلامی همفکر وهمراه با مقتتدایی بوده از او شناخت کافی نداشته و صرفا وی را با سفارش این و آن به استانداری خوزستان جلوس داده باشد.از سوی دیگر برخی از وزرایی مثل بیژن زنگنه وزیر نفت و محمدرضا نعمت زاده وزیر صنایع هم کاملا از مقتتدایی شناخت داشته و در طول سالهای پیشین فراز و فرودهایی در روابطشان بایکدیگر نقل قول شده است.
از این جهت صحنه مواجهه اخیر بدون در نظرگرفتن این پیش زمینه هابویژه در وزارت نفت و ذهنیت در مورد برخوردهای زنگنه با زیر مجموعه خوزستانی این وزارتخانه که بنوعی قدرت بلامنازع وی را طی ادوار حاکمیت اش در وزارت یادشده به چالش می کشیده اند،دور از واقعیت است.شاید برای بسیاری سخنان مقتتدایی در جلسه تودیع خارج عرف و عادت چنین مراسمی بود اما بنظر می رسد او پس از چهل روز برکناری از مهمترین فرصت خویش باحضور گسترده مدیران و رسانه ها برای تسویه حساب با پشت پرده ای که در عزل وی نقش داشتند،کمال بهره برداری نمود .استاندار پیشین با ادبیاتی که گاها با مزاح توام می شد و حتی او را بشدت از جایگاهش تنزل می بخشید تلاش کرد اقدام حسن روحانی در تعیین شعار«کلید» را غیر کارا و در برابر قفل های زنگ زده ،نیاز مند بریدن قفل تعبیر نماید.سخنانی که یقینا برای افکار عمومی تحریک شده خوزستانی بسیار جذاب و خوراک گسترده رسانه ها نیز شد.
فارغ از مواضع حسن مقتتدایی در روابط اداری نمی توان از شیوه متفاوت و مردم پسند وی در رفتارهای اجتماعی نیز بسادگی عبور نمود.در دسترس بودن،صراحت لهجه و تواضع مثال زدنی او یقینا تا سالهای سال وی را در ذهنیت تاریخی مردم خوزستان یک الگو خواهد ساخت. کمااینکه در مورد اقداماتی که در حوزه های مدیریت ، نیازمند جسارت بود نیز مردم خوزستان مقتتدایی را حافظ منافع خویش می پندارند.ذهنیتی که بسیاری از استانداران و مدیران گذشته در این منطقه را به هاله ای از فراموشی سپرده است.
بدین ترتیب شاید حسن روحانی اگر می پنداشت اقدام عجولانه و تحقیرآمیزش اینگونه دولتش را در برابر افکار عمومی، پرهزینه می سازد، هیچگاه دست به این اقدام نسنجیده نمی زد و مکانیسم معقول تری را برای جایگزینی فرد هماهنگ با خویش جستجو می نمود.