امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
سرنوشت؛ آنچه که می گویند همان است که در دل و ذهن انسان همواره بوده و هست بدان معنا که سرنوشت آدمی همان می شود که در دل و ذهن می پروراند و می خواهدش.
می گویند از همان دوران که انسان در سر، آمال و آرزوهایی دارد همه چیز دست به دست هم می دهد تا سرنوشتش را شکل دهند.
اما، سرنوشت چه معنایی دارد؟ اصلا سرنوشت کجاست؟ آیا آینده ای است که از آن می گوییم و می خواهیم درخشان باشد؟ آینده کی و کجا منتظر است؟
این روزها حتی نظریاتی از کارشناسان و پژوهشگران استرالیایی منتشر می شود مبنی بر اینکه تاریخ ماه تولد نوزادان تاثیر ویژه ای در تعیین سرنوشت آن ها دارد به عنوان مثال آنانکه در فصل بازگشایی مدارس متولد می شوند معمولا کارنامه درخشان تری نسبت به دیگر همکلاسی های خود دارند و یا اینکه کسانی که در فصل پاییز متولد می شوند شانس زیادی برای ورزشکار شدن دارند چرا که بیشتر ورزشکاران متولدین این فصل از سال هستند.
به هر تقدیر شاید سرنوشت آن است که در پایان راه زندگی از ما بجای خواهد ماند چرا که در طول زندگی همواره می توانیم تغییر کنیم و آرزویی جدید داشته باشیم.
همچنین نحوه زندگی و خوب یا بد بودن زندگی و مواردی از این قبیل، از دید قرآن به دست خود انسان است البته نوع خاصی از زندگی پیشاپیش برای انسان تعیین نشده است و دیگر اینکه موضوع معاد و حسابرسی در روز رستاخیز نیز در این است که انسان آزاد است و نوع زندگی و افکار و روابط خود و در مجموع سرنوشت خود را خود تعیین می کند.
مراد بیرانوند، متخصص علوم روانشناسي با اشاره به اراده و اختیاری که خدا به انسان داده، ميگويد: خداوند به انسان اختیار داده تا سرنوشت خود را تعیین کند و در قرآن آورده شده است که ما راه را به شما نشان داده ایم و این شمایید که انتخاب می کنید مسیر سعادت و یا کفر را.
وی ميافزايد: آرزوها و اهداف صرفاً ساخته ذهن بشرند و واقعی نیستند و چون آرزو داریم تا فلان چیز را داشته باشیم در مسیر آن آرزو حرکت می کنیم. این اهداف و آرزوها در ذهن انسان موجب ایجاد انگیزه می شود و به انسان کمک می کند تا سرنوشت خود را طبق آنها رقم بزند. اما در این میان انسان نباید محو آرزوها باشد همچنین از آرزوهای دور خودداری کند چرا که بدست آوردنشان به همان اندازه سخت است بنابراین می تواند در کاهش اعتماد به نفس و روحیه فرد تبعات منفی را به همراه داشته باشد.
اين استاد دانشگاه تاكيد ميكند: بايد از گذشته و تجربه های حاصل به این عنوان استفاده کنیم که پلکانی است برای رسیدن به آینده مطلوب اما از گذشته آنچه که ما را به عقب می کشاند باید صرف نظر کرد.
به عقيده بيرانوند، اگر ما به حال توجه کنیم و از آن لذت ببریم و از فرصتها استفاده کنیم و تجربه حاصل توشه زندگی ما باشد و به سمت آینده حرکت کنیم، هنگامی که به فردا می رسیم در واقع امروز همان فردایی است که دیروز منتظر آن بودیم.
این روانشناس در پایان خاطرنشان مي كند: بحث های ماورایی و ستاره شناسی و طالع بینی و ... از گذشته ها وجود داشته است که از نظر تجربی حتی ثابت شده اند اما به لحاظ علمی قابل قبول نیستند چرا که اسنادی که بتواند آنها را ثابت کند ارائه نشده است.
*اعتقاد به قضا و قدر با خردورزي
همچنین دکترشکیب انصاری در رابطه با سرنوشت می گوید: سرنوشت در متون اسلامی به قضا و قدر معروف است که قضا به معنای گذراندن و به پایان رساندن است، همچنین به معنی صدور حکم نیز تلقی می شود.
این استاد دانشکده الهیات ادامه ميدهد: قدر و تقدیر به معنی اندازه و اندازه گیری است مثلا تقدیر الهی این است که اگر دست به آتش بزنیم دستمان می سوزد. در سیره حضرت علی(ع) آمده ایشان روزی کنار یک دیوار ایستاده بودند و آن را نگاه می کردند که خیلی قدیمی و در شرف ویرانی بود. با شتاب از آنجا دور شدند و از او پرسیدند که چرا این کار را کردید؟ حضرت فرمودند: به خاطر تقدیر الهی فرار کردم چرا که قضای الهی این بود که دیوار مطابق قانون خدا در جهان مادی عمرش را کرده و رو به ویرانی است.
وي توضيح ميدهد: قضا و قدر هر دو از قوانین الهی در جهان هستی و دنیای اجتماعی بشر هستند که رعایت آنها موجب سعادت و ترقی بشر و عدم رعایت این قوانین در زندگی اجتماعی سبب بحران و مشکلات و گرفتاری می شود و مسلما اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت الهی موجب می شود که انسان به دنبال شناخت قوانین مادی و اجتماعی خدا در زندگی باشد.هم در قرآن و هم در حدیث پیامبر(ص) و سیره معصومین(ع) تاکید فراوان به علم و دانش و تفکر و خردورزی آمده است تا انسان ها با بهره های علمی و شناخت بتوانند در این جهان با قوانین قضا و قدر الهی آشنا شوند و جنبه های مثبت و منفی زندگی را بشناسند.
وی در پایان خاطر نشان ميكند: برخی از علمای کلام و فلاسفه مقوله قضا و قدر الهی را پیچیده و نامفهوم كردهاند، مثلا تقدیر به لوح محو و اثبات را به قضا به لوح محفوظ نسبت داده اند که به عقیده من این تعریف ها موضوع قضا و قدر را بغرنج و نا مفهوم کرده است.