عبدالرحیم سوارنژاد
سال۱۳۸۸ در یک اتفاق نادر و راز آلود میلادهشتمین امام علی بن موسی الرضا (ع) مصادف با هشتم آبان بود یعنی ۸۸/۸/۸ درآن سال پر از مفهوم ومعنا توفیق داشتم درمیان انبوه چهره های متنوعی که پر از صدق و صفا بودندزائر کویش باشم و همصدا با دلهای پاک زیارتنامه بخوانم و در اوج نیاز سر بر آستان پر رازش بسایم ، آن سال تکرارعدد هشت برای تولد هشتمین امام را هرکس از ظن خویش تفسیر می کرد و در این هیاهوی پر از اعتقاد به نگاه کریمانه اش جز ابهت و عظمت نمیشد چیز دیگری دید!
تکرار یک عدد که در قاموس شیعه با نام ثامن الحجج گره خورده است حکایت ازسعی آن حضرت برای یکی شدن انسانها داشت ، یک درس عمیق درونش نهفته بود چنین اتفاق زیبایی در آن سال جمعیت بیشتری به بارگاه آن باکرامت نشاند . در آن شب نورانی که دستان پر نیاز بسویش دراز و فریاد استغاثه از سرسوز در آستانش بلند ، چشمهابرای اجابت پر از اشک ، گونه های خیس با سعی پر شتاب برای لمس ضریح مشبکش مضاعف بود و زیباییهای ارادت به آن بزرگوار کریم به تصویر کشیده می شد و از جمله خاطره ماندگار عمر من است که به آن می بالم و با یادآوری دوباره اش در میلاد سعید امام حس عجیبی می یابم ، در این یاد سرشار از مهربانی به درون خویش نظر دارم وناگفته هایم را به آرامی زمزمه میکنم. که باید در این حال دور افتادگی و امیدوار به کرامتش بگویم.
چه صفایی داشت دیدن دستهای لرزانی که زیارت نامه را گرفته بودند موج جمعیت، عجب شوری ، چه جنب و جوش وصف ناشدنی همراه باتکرار نام امام که هشتمین خورشیداست . صحن ها همصدا و هماهنگ یک سخن از شکوه و عظمت و ابهت امام برلب دارند،از ضامن شدن و پناه دادن پناه خواهان بی پناه که مرام اوست ،از فروزش در مسیر برای تعیین راه و تشخیص از بیراهه، وکبوتران حرم در نیمه های شب نیز مستانه تر از هر روز پرواز می کردند وبا بهم زدن بالهایشان حکایت سرور و شادمانی رانمایش می دادند و دانه های گندم را مانند نُقل و نبات در جشن میلاد پخش می کردند.
چه شبی بود ۸۸/۸/۸ و هنوز با یادش مشعوف می شوم که برای من فقیر و درمانده حج بود! امشب خواب از چشمهایم گریخته است و اصلا" پلکها سنگین نمی شوند جز با قطره های سنگین اشک که می افتند و برگونه هایم جاری می شوند ، کاش می دانستم سرنوشت آن جوانی که در آن لیلۀ المراد دستی بر سینه فشرد و سر تعظیم به ضریحش فرود آورد ودر کنجی نشست چه شد! از کرامتش روایات بسیار است ،عقربه های ساعتهای دیواری حرم به سرعت زمان را پشت سر می گذاشتند تابه حال چنین سرعتی ندیده بودم، می دانستم هشدار می دهند که باید قدر لحظه ها را دانست.
زیارت امین الله و پنجه افکندن برپنجره فولادین باب المراد نشستن بر سفره کرامت امام است و در میان جشن و چراغانی و خیل عظیم جمعیت درمی یابم لبخند بر لب امام موسی بن جعفر(ع) که نوید پیچیدن عطر رضوی در جهان شد و رضا برای استمرار و مداومت یک راه که نجات و رستگاری بشریت در آن است آمد. امروز از فاصله ای دور ولی با دلی که نزدیک اوست به ضریح مبارکش سلام می دهم و می گویم :یا امام رضا (ع) ای غریب دیار توس ،ای طبیب نفوس میلادت مبارک مارادریاب...... یا ضامن آهو اگر شمارا نداشتیم چه داشتیم؟حالا که شمارا داریم چه نداریم؟
شیخ صدوق در کتاب لایحضر الفقیه از حضرت امام محمد تقی(ع) روایت کرده که فرمود :درمیان دوکوه طوس قطعه ای از زمین قرار دارد که از بهشت برداشته شده است هرکه داخل شود در آن ایمن خواهد بود در روز قیامت از آتش جهنم ،