محمود احمدینژاد رو به میرحسین موسوی میکند و با نیم نگاهی به دوربینهای رسانه ملی میگوید:«من میتوانم راجع به پرونده آموزشی یک خانم صحبت کنم. بگویم؟!
همدلی : محمود احمدینژاد رو به میرحسین موسوی میکند و با نیم نگاهی به دوربینهای رسانه ملی میگوید:«من میتوانم راجع به پرونده آموزشی یک خانم صحبت کنم. بگویم؟» اما وقتش برای این بخش تمام است و موسوی شروع به صحبت میکند تا وقتش تمام بشود و دوباره نوبت به احمدینژاد برسد. او اما پس از چند جمله به حرف قبل خود باز میگردد و پروندهای را روبه دوربینها نشان میدهد و پیروزمندانه میگوید:«من اینجا پروندهای دارم برای یک خانم. شما میشناسید. در تبلیغات انتخاباتی کنار شما مینشیند....» و توضیح میدهد که منظورش پرونده شغلی خانم دکتر زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی است که «برخلاف همه قوانین کشور» همزمان که کارمند بوده دو تا رشته فوق لیسانس خوانده در دانشگاه آزاد دکترا گرفته، بدون کنکور و بعد در رشته غیرمرتبط دانشیار شده، استادیار شده، بدون اینکه شرایطش را داشته باشد رئیس دانشگاه شده و اضافه میکند که «اینها بیقانونی است.»
این رفتار رئیس دولت دهم آغازگر پدیدهای بود که بعدها در کارنامه احمدینژاد به « بگم، بگم» معروف شد. اما این همه آن چیزی نیست که جلوی دوربینها دیده شد، بلکه به نظر میرسد اتفاقاتی در روزهای پیش از آن به وقوع پیوسته که «جمعآوری اسناد» توسط مردان احمدینژاد را به خوبی نشان میدهد که برای او خوراک تبلیغاتی فراهم میکردند.
یک نامه ممنتشر شده نشان میدهد که تدارکاتچیهای دستگاه تبلیغاتی احمدینژاد چندروز قبل از آن مناظره معروف برای به دست آوردن یک سند دیگر هم دست به کار شدند، اما نتوانستند در این باره رئیس خود را تغذیه کنند.
این روزها که موضوع «واگذاری املاک نجومی» از سوی شهرداری تهران به برخی از چهرههای مشهور سیاسی و رسانهای نزدیک به اصولگرایان مطرح شده، برخی از رسانههای اصولگرا در عین سکوت در این باره تلاش کردهاند که مورد مشابهی برای مقابله با موج خبری رسانههای اصلاحطلب در این باره پیدا کرده و مقابله به مثل کنند، به همین خاطر موضوع خانه شخصی میرحسین موسوی را به میان کشیدند تا ثابت کنند که وی نیز مشمول این پرونده واگذاریها بوده است، اگرچه در سه دهه قبلتر.
«صالح نقرهکار» حقوقدان و خواهرزاده زهرا رهنورد – همسر میرحسین موسوی - در یادداشتی که در اختیار انصافنیوز قرار داده است، نوشت:« اخیراً و بعد از مطرح شدن برخی مفاسد و ولنگاریها از بیتالمال، خبری از «خانه میرحسین» منتشر شده که میدانم با فضای بدبینی این روزگار ممکن است بعضی نامطلع از حقیقت باور کنند!» درادامه این یادداشت آمده است:«خانه درویشانه و قدیمی و زندگی با یک دست مبل راحتی پارچهای، یک میز ناهارخوری پلاستیکی و فرش مندرس خانه پدری و البته کلی کتاب و تابلو با چاشنی صفا و مهربانی… در کنار یک دستگاه خودروی لوکس پراید مدل ۸۶ که به زور از پیکان تبدیل به احسن شده است… و حالا میخواهند زلف آن را به فسادهای مالی و بیانضباطیهای برخی مسئولان ناوفادار به عهد با مردم گره بزنند.»
تا این جای کار دفاع یک آشنا با یک چهره سیاسی است، اما نقرهکار به یک موضوع اشاره میکند که تاکنون در جایی به آن اشاره نشده بود. وی نوشت:« یادم هست روز قبل از مناظره معروف سال ۸۸ از دفترخانه انتقال دهنده ملک زنگ زده بودند که از طرف دولت وقت چند نفر دنبال اسناد فروش ملک هستند که مطلبی علیه موسوی پیدا کنند و چون چیزی دستگیر نشده رها کردهاند.»
وی در توضیحی که در باره این خانه نوشته، آورده است:« خانه موصوف، ملک کلنگی ورثهای و تحت اجاره ریاست جمهوری بوده و ۵سال قبلا وراث مالک وکالتا آن را به دولت منتقل کرده بودند و مبلغ روز گرفته بودند. موقتاً مهندس اثاثالبیت خود را که در وانتی جا میشد به آنجا برد. بعد خودش اصرار داشت که مستقیماً با مالک برای انتقال قطعی سند قرارداد ببندد که چون مالکین خارج کشور صرفاً قصد فروش داشتند با مشکل مواجه شد. ضمن اینکه وکالتا ملک به دولت منتقل شده بود، ولی سند نخورده بود و مالکین قیمت روز ملک را از دولت گرفته بودند.»
وی پس از توضیحی درباره اصرار نخستوزیر برای خرید خانهای در جنوب شهر و مناسب بودن ملک مذکور نحوه سندزدن آن به نام وی را این گونه توضیح داد:«در روز محضر به قیمت کارشناسی روز ملک در سال ۱۳۷۴ مستقیماً از مالکین به مهندس منتقل شده و ۲۵میلیون و 900 هزار تومان تقریر قیمت شده و حتی مهندس با اصرار بر رضایت قلبی مالکین ورثهای یک میلیون هم مازاد بر قیمت کارشناس رسمی میپردازد که جوانب شرعی و احتیاطهای معاملاتی اخلاقی را تامین کرده باشد.»