تقدیم به جانباختگان فاجعه ی منا بالاخص برادر خردمندم حاج ناصر چنانی که خود نیز در آن حادثه ی تلخ تا حدودی از مرگ رفت ...
*از لابلای مرگ*
در حجمی از عشق
به طواف تنهایی می روم
ماه
از دریچه ی شب های شاعرانه ی حج
بر جان شگفت آنهمه رود می نشست
و گوش جهان
از زمزمه های زمزم
میزبان آوای عاشقان
در حجمی از تنهایی
به تو که می رسیدم نمی رسیدم
و نفس هایم
به شماره می افتاد
از شماره می افتاد
می افتاد
در حجمی از مرگ
تا چشم کار می کرد
قوی غریب بود و
جان های بی نفس ...
تا چشم کار میکرد
من بودم و انبوهی از مرده گان
که راه بر عبور علاقه شان
بسته بود و قطره ای آب
جنون جهانشان را
سیراب می کرد
در من
مرگ دست و پا می زد
در من تنهایی فوران می کرد
و آفتاب همچنان می تابید ....