شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۰۸۱۸
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴
مهدی طالقانی می‌گوید: ساواک سال 52 ما را گرفت. مادرمان در راه پله‌ها ایستاده بود و گفت «آقا یک چیزی بگو اینها را دارند می‌برند» آقا گفت «اشکال ندارد می‌روند آدم می‌شوند، بر می‌گردند»

مهدی طالقانی می‌گوید: ساواک سال 52 ما را گرفت. مادرمان در راه پله‌ها ایستاده بود و گفت «آقا یک چیزی بگو اینها را دارند می‌برند» آقا گفت «اشکال ندارد می‌روند آدم می‌شوند، بر می‌گردند»

به گزارش خبرآنلاین، مهدی و طاهره طالقانی فرزندان مرحوم آیت الله طالقانی در آستانه سالروز فوت پدر، مهمان «کافه خبر» بودند و در بخشی از این گفت‌وگو درباره میزان سیاسی بودن خواهر و برادران خود صحبت کردند که در ادامه مطالعه کنید؛

***

خبرآنلاین: کدام فرزندان آیت الله طالقانی سیاسی تر بود؟

مهدی طالقانی: همه مان مدعی هستیم که خیلی سیاسی بودیم (خنده). یک بردار داریم که خارج است آنکه می گوید «تخت گاز سیاسی بودم».

خبرآنلاین: آقا مجتبی پر حاشیه؟

مهدی طالقانی: بله، در صورتی که او از همه ما کمتر سیاسی بود چون تقی به توقی خورد فرار کرد رفت (خنده). غیر از مجتبی به نظرم کمتر سیاسیمون فکر کنم محمدرضا بود. قبل از انقلاب ابوالحسن دستگیر شد و زندان رفت. من و حسین دستگیر شدیم.

طاهره طالقانی: اعظم هم زمان شاه زندان رفت.

مهدی طالقانی: آن زمان همه ما تقریبا چوب خوردیم.

خبرآنلاین: در زندان همراه پدر بودید یا جدا دوران زندانی را گذراندید؟

مهدی طالقانی: همه ما جدا بودیم. وقتی ما را گرفتند پدر اتفاقا آزاد بود.

طاهره طالقانی: شما را سال 53 گرفتند.

مهدی طالقانی: سال 52 گرفتند. مادرمون ایستاده بود در راه پله ها ساواک ما را گرفت برد. مادرم گفت «آقا یک چیزی بگو اینها را دارند می برند» آقا گفت «اشکال ندارد می روند آدم می شوند بر می گردند» (خنده).

خبرآنلاین: وقتی ساواک پسرها را گرفت مرحوم طالقانی این طور گفت اما وقتی اعظم خانم را گرفتند چه واکنشی داشت؟

مهدی طالقانی: وقتی سال 54 اعظم خانم را دستگیر کردند، آقا زندان بود. در سال 54 اکثر روحانیون مثل آقایان مهدوی کنی، منتظری، هاشمی و دیگران را به اتهام حمایت مالی از گروه های مسلحانه علیه رژیم پهلوی مثل مجاهدین خلق گرفتند. البته یکی از اتهامات آنها را این مسئله اعلام کردند. حمایت مالی از مجاهدین داستان دارد. اولا همه سران متدین سازمان مجاهدین خلق سال 50 اعدام شدند. بعد از سال 50 اینها دو دسته شدند یک دسته گروه چپ درست کردند و یک دسته هم اسلامی بودند که رجوی علیه ما علیه مثلا اسلامی شده بود. وقتی آقا دید یک گروه اینها چپ شدند کمک هایی خود را که توسط دوستانش به اینها می رساند قطع کرد. آقای طالقانی را اینها تهدید کردند «اگر به ما کمک مالی نکنی تو را می کشیم و شهید نمایت می کنیم» تا این حد علیه آقا موضع گرفتند. در کل مجاهدین دیگر آن مجاهدین قبل از انقلاب نبودند. سال 54 که اکثر روحانیون همچون پدرم دستگیر شدند اعظم را برای فشار آوردن به مرحوم طالقانی هم دستگیر کردند. آقا دوبار به 10 سال زندان محکوم شد. یک بار سال 42 و یک بار سال 54 بود؛ منتها با رژیم راه نمی آمد برای همین اعظم را دستگیر، محکوم و تهدید به اعدام کردند تا به آقا فشار بیاورند اما فشارها موثر نبود. تنها آقا و اعظم همزمان در زندان اوین دوران محکومیت خود را گذراندند، بقیه بچه ها این طور نبودند. آقا هفته ای یک بار می توانست برود و اعظم را ببیند.

طاهره طالقانی: من به تبع سیاسی بودم چون بسته نگار همسرم فعال سیاسی بود. ازدواج مان هم این طور شد که بسته نگار هم زندانی پدرم بود ولی دیگر خواهرم طیبه سیاسی نبود.

خبرآنلاین: یعنی آقای بسته نگار از زمان زندان با پدر شما آشنا بودند و باعث ازدواج شما شدند؟

طاهره طالقانی: بله، زندان بودند. ما سال 50 ازدواج کردیم اتفاقا همان موقع من ملاقات می رفتم پدر در زابل تبعید بود. به من می گفتند «حالا ازدواج سیاسی می کنید، جنازه بسته نگار را به زابل برای پدرت می فرستیم». یک سال و خورده ای بسته نگار زندان بود بعد آزاد شد بعد مدتی هم پدر از زابل آمد. سال 54 دوباره پدر و اعظم را گرفتند. اعظم دو سال زندان بود و مرداد سال 56 از زندان آزاد شد.

خبرآنلاین: یعنی رابطه مرحوم طالقانی با آقای بسته نگار نسبت به دیگر دامادها بهتر بود.

طاهره طالقانی: بله چون هم زندانی بودند.

خبرآنلاین: ازدواج سیاسی شما چه طور بود؟

طاهره طالقانی: عوامل رژیم شاه فکر می کردند ازدواج ما سیاسی است در صورتی که این طور نبود.

خبرآنلاین: یعنی ازدواج سنتی بود؟

طاهره طالقانی: آقا با بسته نگار، دکتر شیبانی و دوستان دیگر در زندان بود. خواهرم طیبه عقد کرده بود و با همسرش اسفند سال 49 مصادف با محرم تصمیم گرفتند سرزندگی شان بروند، پدر هم اجاز داد و آنها بدون برگزاری هیچ مراسمی سر زندگی شان رفتند. رفقا گفتند دختر آقای طالقانی در ماه محرم ازدواج کرد. دکتر شیبانی این حرف را به پدر می گوید و پدر هم توضیح می دهد «مسئله ای نبود چون آنها بدون هیچ مراسمی سر خانه و زندگی شان رفتند» همانجا به بسته نگار می گوید «می خواهی ازدواج کنی یک دختر دیگر هم دارم».

مهدی طالقانی: موجود.(خنده)

طاهره طالقانی: دکتر شیبانی این مسئله را پیگیری می کند. البته خودم روی سن آقای بسته نگار ایراد داشتم چون 10 سال اختلاف سن داریم. آقای بسته نگار متولد سال 20 است و من متولد سال 30 هستم. بعد خانم دکتر شیبانی و دیگر دوستان می گفتند «حالا صحبت کنید اگر فقط همین مسئله باشد زیاد به آن اهمیت ندهید» من چند جلسه با آقای بسته نگار صحبت کردم دیدم مشکل خاصی نیست که دیگر سعی کردم مسئله سن را هم ندید بگیرم.


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار