امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
آقاي عارف اخيرا انتقادهايي نسبت به عزل و نصبهاي مديران مياني دولت داشتند، چرا آقای روحاني در اين راستا هيچ اقدامی انجام نميدهد؟
وقتي ما كسي را مورد سوال و انتقاد قرار ميدهيم بايد موقعيت آن فرد را هم در نظر بگيريم. بهطور مثال كسي كه از ناحيه پا محروم است بايد ملاحظه نمود كه آیا او ميتواند بدود و سپس از او بپرسيم كه چرا نميدوي. بنابراين بايد جايگاه روحاني، موضع و شرايط او را ديد. آقای عارف به عنوان رئيس فراكسيون اميد و چهره شاخص اصلاحات انتظاراتي را براي دولت تعريف ميكند، دولت هم در مقابل تا اندازهاي كه ميتواند با آن انتظارات همراه ميشود اما روحاني بهطور كل نميتواند با همه آن انتظارات همراه شود. روحاني خود را اصلاحطلب تعريف نكرده است و خود را همواره به عنوان يك چهره معتدل كه به هر دو جناح اصلاحات و اصولگراها گرايش دارد نشان داده است. بنابراين عارف انتظاراتي را تعريف ميكند و آقاي روحاني هم به بخشي از اين انتظارات ميتواند پاسخ دهد. بسياري از نيروهاي اصولگرا هم از روحاني به خاطر انتصابهايش انتقاد دارند و ميگويند روحاني بيشتر از نيروهاي اصلاحطلب در كابينه استفاده كرده است. اما واقعيت اين است كه بسياري از نيروهايي كه روحاني به كار گرفته است نه اصلاحطلب هستند و نه اصولگرا. بلكه تركيبي از اين دو نيرو را در دولت خود به خدمت گرفته است. اين انتقادها ميتواند روحاني را در يك جايگاه منطقيتري قرار دهد و اگر هم در مواردي در انتقاد نسبت به روحاني زياده روي شده است، اين انتقادها روحاني را در جايگاه معتدلتري قرار ميدهد.
آيا ممكن است روحاني در دوره بعد رياستجمهوري اش دست به يكسانسازي بزند؟
اگر به آراي هاشمي مراجعه كنيم درمي يابيم كه هاشمي با آراي اصولگراهاي سنتی رئيسجمهور شده است. در آن زمانهاشمي موضع بسيار روشني در مقابل جريان چپ داشت و بهطور كامل با حمايت جريان راست رئيسجمهور شد. از اين حيث تفاوت بسيار زيادي ميان آيتا... هاشمي و روحاني وجود دارد و در دور اول دولتهاشمي جريانهاي سياسي اعتماد زيادي به آيتا... هاشمي داشتند. بنابراينهاشمي ميتوانست در معرفي وزراي خود در دور دوم برخورد همراهتري نسبت به جناحها انجام دهد، در حقيقت ميتوانست نوربخش، نوري و رئيس دولت اصلاحات را در كنار خود در دور دوم داشته باشد. هر قدر كه جلوتر آمديم فاصلههاشمي با جريانات راست بيشتر شد به گونهاي كه در دور دوم آيتا... هاشمي را در فشار قرار دادند كه وزرايي از جناح ديگر معرفي نكند و برخي را هم كه معرفي كرد به آنها راي ندادند و برخي را هم در حالي كه وزير بودند، مجبور به استعفا كردند، زيرا شكافهاشمي با جريان راست به مرور بيشتر شد. اما اين موارد درباره روحاني وجود ندارد زيرا روحاني در همان ابتداي كار رياستجمهوري خود برنامههايي كه ارائه داد، به گونهاي بود كه دوز اصلاحطلبي روحاني بيشتر از دوز نگاهش به راستگراها بود. بهگونهاي كه عملا در طول مناظرههاي انتخاباتي سال۹۲ آقاي عارف و روحاني بهطور كامل نمايندههاي ديدگاه طيف اصلاحطلب در جامعه شدند و در مقابل جليلي، قاليباف، رضايي و تا حدودي هم ولايتي تعيينكننده ديدگاههاي آن طيف از جامعه بودند بنابراين وضعيت هاشمي و روحاني مانند يكديگر نيست. بعيد به نظر ميرسد كه روحاني در دولت دوم خود رفتار سياسي اش را تغيير دهد. بهويژه اينكه در مجلس گذشته كه حاكميت آن با اصولگراها بود حاكميت مجلس دهم با جريان معتدل و نرم است، به همين علت احتمال وقوع چنين اتفاقي بسيار ضعيف است.
برخي از وزراي روحاني معتقدند كه مجلس دهم ديدگاههاي چندان همسويي با دولت دهم ندارد، اين تعبير را تا چه اندازه ميتوان درست تلقي كرد؟
روحاني وقتي بر سر كارآمد مجلس نهم از حيث سوال و برخورد تقريبا ركورد شكست و شرايط بسيار سختي در برابر دولت قرار داده بود؛ وزرا را هر روز به مجلس فرا خوانده و آنها را استيضاح ميكردند، نمونه بارز آن استيضاح وزيرعلوم و وزير آموزش و پرورش بود. به همين علت نميتوان گفت كه مجلس دهم با دولت همسو نيست. زيرا رفتار مجلس دهم با دولت يازدهم قابل مقايسه با مجلس نهم نيست. به همين علت اين اعتقاد وجود دارد كه اكثريت مجلس كنوني با دولت همراه است. ديگر اينکه مجلس چه كاراييای ميتواند داشته باشد. به همين علت اين مجلس با قبل قابل مقايسه نيست. چراكه در مجلس نهم دورترين نسبتی كه ميتوانست ميان يك مجلس و دولت وجود داشته باشد حاكم بود.
بنابراين چه مسالهاي سبب ميشود كه بخشي از دولت به اين نتيجه برسد كه مجلس در همراهي با دولت گامهاي لازم را برنداشته است؟
به هر حال دولت بر اساس ديدگاههاي خود به مساله نگاه ميكند و به همان ترتيب مجلس هم با توجه به نگرش خود مسائل را ميسنجد. در مجموع معتقدم كه دولت و مجلس با يكديگر همگرا هستند، اگرچه منطبق بر هم نباشند. زيرا مجلس وظيفه نظارتي دارد و دولت هم برنامههاي خود را دارد. اگر مجلس نظارت بر عملكرد دولت نداشته باشد مشكلات بسياري ايجاد خواهد شد. بنابراين مجلس بايد وظيفه نظارتي خود را داشته باشد و نبايد مانند دولت عمل كنند، دولت تشكيلات اجرايي كشور است و مجلس دستگاه نظارتي حاكميت است. قرار نيست كه از دولت ايراد گرفته نشود چرا كه ايراد و انتقاد از دولت سبب ميشود نسبت به رفتار خود دقت بيشتري به عمل آورد و در نهايت خطايي صورت نگيرد. بنابراين بايد مجلس انتقاد و نظارت خود را داشته باشد. حذف رفتارهاي نظارتي باعث شد كه دولت قبل آن همه خطا و اشتباه داشته باشد. علاوه بر آن تضعيف رسانهها و احزاب در نتيجه دولتي مانند احمدينژاد به وجود ميآورد. بنابراين گرچه مجلس دهم يك مجلس جوان و كم تجربهاي است اما نميخواهد كه دولت را از كارايي بيندازد.
تجربه به اصلاحات نشان داده كه نبايد به جريان يا گزينهاي اعتماد كامل داشته باشند. بنابراين آیا اصلاحات قبل از اينكه حمايت خود را از روحاني اعلام كند، بايد شروطي مطرح كند؟
به اعتقاد من علت حمايت اصلاحات و نيروهاي معتدل به خاطر وضعيت كنوني روحاني است يعني اين طور نيست كه روحاني با شروطي مورد حمايت قرار بگيرد. چرا كه هيچ كدام از جريانهاي معتدل و اصلاحات نامزدي متناسبتر از روحاني نخواهند داشت. در مجموع رفتار و برنامه دولت روحاني به گونهاي است كه ميتواند مورد حمايت روحاني قرار بگيرد؛ بنابراين پيش شرطي براي حمايت از روحاني وجود نخواهد داشت. اكنون مساله بدون چون و چرا بودن نيست، مساله اين است كه روحاني برنامه و رويكردي در سياست خارجه، اقتصادي، فرهنگي و سياست داخلي دارد كه اين رويكرد مورد پذيرش اكثريت نيروهاي سياسي جامعه قرار گرفته است. اما انتظاراتي كه روحاني نميتواند محقق كند حتي اگر در صورت گذاشتن پيش شرط باز هم تاثيري در روند موجود نخواهد داشت. بنابراين معتقدم كه اصلاحات پيش شرطي درانتخابات براي روحاني ندارد، بلكه از روحاني و وضعيتي كه دولت با آن روبهروست و ديدگاههاي روحاني حمايت خواهند كرد. اصلاحات روحاني را نامزد نكرده بلكه روحاني نامزدي است كه در صحنه حضور دارد و وي متناسبتر از ساير چهرههاست.
نقش نهاد نظارتي همواره موجب شده كه كانديداهاي درجه يك اصلاحات رد صلاحيت شوند، آيا حمايت از روحاني از سر ناگزيري اصلاحطلبان نيست؟
تعبير چارهاي نداريم، تعبير خوبي نيست؛ زيرا يك نيروي عاقل سياسي فضا را براي خود سخت نميكند. بنابراين بايد ببيند كه كدام گزينهها براي او نفع سياسي بيشتري دارد. درحالي كه بايد به اين مساله توجه كرد كه در اين فضاي سياسي چه كسي مناسبتر از روحاني وجود دارد كه امكان رايآوريش بالا باشد. چراكه ممكن است يك چهره مناسب اصلاحطلب به مردم معرفي كنيم اما جامعه او را نشناسد و در نهايت راي نياورد يا نتواند در كشور كار كند. قطعا اصلاحات به دنبال اين است گرهي از مشكلات جامعه باز شود. بنابراين معتقدم روحاني تاكنون نسبت به اختيارات و امكاناتش عملكرد قابل قبولي داشته است.
فكر نميكنيد اگرعارف رئيسجمهور میشد وضعيت اصلاحات بهتر بود يا برعكس امروز فضا براي اصلاحطلبان بسته بود؟
بايد واكنش بخشهاي مختلف حاكميت را نسبت به انتخاب عارف ديد. پس از آن بايد ميزان راي آوري و كارايي او را در اين ساختار دید، چراكه نميتوان كارايي فردي را مستقل از سيستم در نظر گرفت. در مجموع در سال ۹۲ همه اصلاحطلبان به اين مساله رسيدند كه در آن فضا بهتر ميتواند كار كند و اين مساله بدين مفهوم نيست كه روحاني بهتر از عارف است بلكه مساله شرايط و فضايي است كه ميتوان درآن كار كرد.
ائتلاف اصلاحات با جريانهاي ميانهرو باعث شده اين باور به وجود آيد كه اصلاحات از باورهاي اصلاحطلبانه خود فاصله گرفته است، آیا به راستي اصلاحات از مطالبات و باورهاي خود عدول كرده است؟
باورهاي اصلاحطلبانه گاهي تغيير ميكند، گاهي نيز فرصت محدودي براي اجرايي شدن پيدا ميكند و گاهي فردي براي اجراي اين مطالبات و باورها وجود دارد و گاهي هم نيست. هيچگاه كسي نگفته دولت روحاني يك دولت اصلاحطلب است اما آيا يك دولت اصلاحطلب امكان استقرار داشته است؟ تا زماني که امكان استقرار يك دولت اصلاحطلب و يك مجلس اصلاحطلب وجود ندارد، بايد با توجه به فضاي موجود دست به انتخاب زد و تنها شعار دادن چه تاثيري بر جامعه ميگذارد و چه فايدهاي دارد كه سطح انتظارات جامعه را بالا ببريم بدون اينكه امكان اجراي آن وجود داشته باشد. از اين رو ما با توجه فضاي و ظرفيتهاي موجود تلاش ميكنيم كه حداكثر ديدگاههاي اصلاحطلب را جلو ببريم اما اين يك ظرفيت محدودي است.
آیا خواستههاي اصلاحطلبي به سقف مطالبات مردم رسيده است؟
سقف مطالبات را بايد با شرايط موجود تنظيم كرد، حتی اگر خواستههاي اصلاحطلبي تمام و كمال مورد اجرا قرار گيرد اساسا ابزار و شرايط براي تحققشان وجود ندارد. روحاني به اين خاطر راي آورد كه بخشي از شعارهايش، شعارهاي اصلاحطلبي بود و به همين خاطر نيز اصلاحات از او حمايت کرد. بنابراين بايد انتظارات از دولت را در قالب برنامههاي دولت تعريف كرد نه در قالب برنامههاي اصلاحطلبانه. اگر روحاني در قالب برنامههايش نتوانست كاري انجام دهد بايد به او ايراد گرفت. روحاني گفت كه مساله هستهاي را حل ميكنم، حل كرد و گفت مشكل اقتصادي را حل ميكنم، تا حدي نيز موفق به حل آن شد. فضا را براي حوزههاي مختلف در سياست باز ميكند، همان طور كه مشاهده شد امنيت و آزادي احزاب را در این دوره به وضوح ميتوان ديد به همان ميزاني كه در اين حوزهها كاري انجام داد، ميتوان از روحاني حمايت كرد. ما نميتوانيم برنامه رئيس دولت اصلاحات را جلوي روحاني بگذاريم و بگوييم كه بر اساس اين برنامه روحاني را انتخاب ميكنيم. در حالي كه ما روحاني را به خاطر برنامههاي خودش انتخاب كرديم. در اينجا مساله كوتاه آمدن نيست، بلكه بهطور مثال زماني به بازار مراجعه ميكنيم و ميبينيم اجناس مورد نيازمان را نميتوانيم در بازار پيدا كنيم آيا ميتوانیم دست خالي برگردیم یا اینکه اجناس نزديك به كالاهاي مورد نيازمان را خريداري ميكنيم. اينجا هم بازار سياست است، امكان تحقق همه انتظارات وجود ندارد. بخشي از اين انتظارات معقول است و بخشي هم نيست. بنابراين سعي ميكنيم با توجه به فضا و شرايط دست به انتخاب بزنيم.
اينكه فكر كنيم جريان رقيب اصلاحطلب شانس چنداني در انتخابات پيش رو ندارند، خوشبيني بيش از اندازه نيست؟
اگر ما بگوييم كه روحاني در انتخابات تاييد نميشود، بدبيني نيست؟ اگر بگوييم شانس راي آوري قاليباف پايين است بدبيني است؟ بنابراين مساله اين نيست كه ما بخواهيم بدبينانه جريان مقابل را پايين بياوريم يا ناديده بگيريم. مساله اين است كه روحاني كار كرده است و مورد اقبال بخش بزرگي از جامعه است. عدهاي نميتوانند وارد صحنه شوند و آن گروهي هم كه به صحنه راه پيدا ميكنند، شانس چنداني براي راي آوري ندارند. بنابراين بايد همه اين موارد را ارزيابي كرد. چراكه جناح راست يكي از دو جناح سياسي كشور است كه در شرايط مختلف افت و خيزهايي داشت. اما به هر روي معتقدم كه براي انتخابات سال ۹۶ هيچ كس به اندازه روحاني شانس راي آوري بالا را ندارد. زيرا روحاني فردي ميانه است. بنابراين اصلاحات نه به خود چندان مغرور و خوشبين است و نه به طرف مقابل بدبين. ما اصلاحطلبان معتقديم كه روحاني شانس بالایي در انتخابات دارد.
حتي از محمود احمدينژاد كه حامیانی دارد؟
بله، حتي از محمود احمدينژاد. بايد به اين اقبال نسبي نگاه كرد. احمدينژاد در شهرهاي كوچك و در ميان جامعه روستايي قدري راي دارد. اگر قرار باشد احمدينژاد تاييد شود بايد افرادي كه از او حمايت كردند مسئوليت اشتباهات، بداخلاقيها و فسادهايي كه در دولت قبل صورت گرفت را بپذيرند. نميتوان پذيرفت كه پس از اين همه اشتباه، بدون اينكه درباره عملكرد غلط و اشتباهاتش موضعگيري شود، او تاييد صلاحيت شود. زيرا افرادي وجود دارند كه در دوران خدمتشان هيچ يك از مسائل احمدينژاد را نداشتند. بر فرض اينكه احمدينژاد تاييد هم شود اما آيا مگر منش و رفتار احمدينژاد با روحاني تلاقي دارد كه هيچ يك نسبت به ديگري تفاوت چنداني نداشته باشند؟! بنابراين معتقدم كه بيشك راي روحاني بيشتر از احمدينژاد است و احمدينژاد تنها در ميان يك بخش كوچك و كمي از جامعه اقبال دارد.
اين اعتقاد وجود دارد كه رقيب روحاني در انتخابات پيش رو عملكرد خود اوست؛ با اين همه مسالهاي كه ممكن است راي روحاني را با خطر مواجه كند، چيست؟
قطعا عملكرد دولت در راي روحاني موثر است و نميتوان در آن ترديد كرد. عملكرد نهادهاي حاكميتي درآراي آنها تاثير خودش را خواهد گذاشت. به هر روي وقتي رسانهاي مانند صدا و سیما در مقابل دولت جبهه ميگيرد قطعا در افكار عمومي تاثير خواهد گذاشت. اما به هر حال همانطور كه نشان داده شد جهتگيريهاي صدا و سيما هم در مقابل برخي از شخصيتها هيچگاه تعيينكننده نبوده است. تعيينكننده نهايي عملكرد دولت و همراهانش بوده است. دولت باید بتواند با جامعه ارتباط مناسبي برقرار كند و همچنين بتواند مردم را اقناع كند كه عملكردش نسبت به آنچه ميتوانسته باشد نه نسبت به آنچه كه بايد باشد مطلوب بوده است. بنابراين عملكرد اقتصادي دولت را بايد بر اساس وضعيت موجود و امكاناتش ارزيابي كرد.
ممكن است عملكرد روحاني براي بدنه اجتماعي و اصلاحطلبان اقناعكننده نباشد؟
بديهي است كه اقناعكننده نباشد، زيرا انتظارات را بايد در مواقعي با شرايط مطلوب تطبيق كرد و در مواردي نيز با توجه به شرايط نامطلوب بايد ميزان تحقق آن را سنجيد. بنابراين بايد ديد كه روحاني چه كارهايي را ميتوانست انجام دهد اما انجام نداد.
معتقدید بايد عملكرد رئيسجمهور را بر اساس شرايط سنجيد؛ بنابراين روحاني چه كارهايي را ميتوانست انجام دهد اما انجام نداد؟
روحاني در كارهايي كه ميتوانست انجام دهد نمره قابل قبول دارد اما اين بدان مفهوم نيست كه صددرصد آن كارها را انجام داده است. بهطور مثال نمره ۱۵ براي يك دانشآموز قابل قبول است، بايد با روحاني اين طور برخورد كرد. زيرا ممكن است دولت روحاني مشكلات را برجسته كند و صاحبنظران خارج از چارچوب دولت آن را ناديده بگيرند. اگر حتي نمره دولت عالی نباشد اما نمره قبولي گرفته است. در مساله برجام دولت عملكرد مطلوبي دارد و در اقتصاد گرچه عملكردش چندان قابل ملاحظه نبوده اما بد هم عمل نكرده است. بنابراين در كل با اين نمرات ميتوان دولت را پذيرفت.
اگر ما اين مساله را قبول داشته باشيم كه آراي سازماني روحاني بيشتر از سوي اصلاحطلبان است علت رفتار دوگانه سياسي روحاني نسبت به اصولگراها و اصلاحات چيست؟
افرادي كه انتظارات را افزايش ميدهند توجه مناسب به شرايط دارند، با ملاحظه شرايط، روحاني خوب عمل كرده است نه به اين مفهوم كه روحاني اصلاحطلبانه عمل كرده است، با ملاحظه ديدگاهها، برنامهها و فشارهاي موجود بر روي او خوب عمل كرده است. اگر ما مبناي انتخابمان را برنامه اصلاحطلبانه قرار داديم مسير اشتباه است بلكه مبناي انتخاب اصلاحات برنامههاي روحاني بوده است. برنامه روحاني را بايد در برابرش قرار دهيم و به او بگوييم كه شما بايد اين كار را انجام ميداديد اما انجام نداديد، اين منطق درست است، با اين منطق ميتوان به روحاني انتقاد كرد و با اين منطق در نهايت عملكرد روحاني قابل قبول است. با توجه به عملكرد روحاني ميتوان گفت كه او يك چهره معتدل است، نه گرايش تام به اصولگرايان دارد و نه گرايش كامل به اصلاحات. بلكه تنها بخشي از برنامههاي او به برنامههاي اصلاحات نزديك است.