در صورتی که فرض را بر عبور احمدینژاد از فیلترهای نظارتی بگذاریم، ولی او در برابر روحانی شکست خواهد خورد.
تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب گفت: در صورتی که فرض را بر عبور احمدینژاد از فیلترهای نظارتی بگذاریم، ولی او در برابر روحانی شکست خواهد خورد.
به گزارش تابناک، عباس عبدی در پاسخ به اینکه آینده دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی را چطور ارزیابی می کنید؟، گفت: به نظرم بايد صادقانه سخن گفت. هر دو جريان در وضعيت بغرنجي هستند و به قول معروف صورت خود را با سيلي سرخ نگه داشتهاند. هر دو جريان به نوعي مترصد آن هستند كه پیشامدی رخ دهد يا رخ ندهد و دست آنان را در موقعیت برتری قرار دهد. هركدام از يك منظر با بنبست مواجه هستند. بنبست فقط مربوط به دیدگاهها و موضوعات ویژه اين دو جريان محدود نمیشود، بلکه وجه مشترك اين دو را نيز در بر گرفته است.
وی افزود: پرسشهاي بنيادينی در زمینههای حکومت و اسلام و رابطه این دو و بحث نظم و مردمسالاری و... بوجود آمده كه در پرتو برخي از تجربيات ناخوشايند چهار دهه گذشته، این پرسشها ابعاد ديگري پيدا كرده است و جوابهای قانع کنندهای برای آن ندارند. البته هركدام از اين دو جريان از برخي جهات نقاط قوتي بر يكديگر دارند. ولي از نظر بنده مسأله مهمتر آينده اين دو جريان نيست. بلكه فقدان وفاق و تفاهم ملي است كه كليت جامعه ايران را با خطر مواجه كرده است و هر دو جريان نيز متأسفانه هم از منظر عملي و هم از منظر نظري فاقد توانايي لازم براي حل مسأله ملي هستند. ولي فراتر از اين دو جريان و در سطح جامعه جوانههاي اميدبخشي را ميتوان ديد كه موجب زنده ماندن اميد نزد فرد ميشود. ولي اين دو جريان حتي در ميانمدت نميتوانند خود را منسجم و قوي كنند. حتي اگر در كوتاهمدت بر اثر اتفاقاتي مثل انتخابات، فراز و فرودهايي را تجربه كنند.
اهم سخنان وی به شرح زیر است:
*به نظر من اگر اتفاق خيلي خاصي پيش نيايدآقای روحانی دو دورهاي خواهد بود. البته اين را براساس اينكه در گذشته چنين شده نميگويم، بلکه به لحاظ تحليلي و عيني معتقدم چنين خواهد شد. اگر امروز انتخابات باشد او رأي ميآورد. هرچند در ايران فضاي سياسي ناپایداراست و هر لحظه ميتواند اتفاقي رخ دهد كه كمتر پيشبيني ميشده است.
* نقاط قوت این دولت همان نقاط ضعفش است و برعكس. اگر سال 1392 از هر اقتصادداني ميپرسيدند كه آيا ممكن است با اين وضع پس از سه سال تورم ما به زير 10 برسد، بعيد ميدانم كه حتي يك نفر آنان اين را پيشبيني ميكرد، ولي اين كار شده است. اگر اين دولت نميآمد، به لحاظ نظري و عملي بايد امروز در وضعيت ونزوئلا ميبوديم. بنابراين نقطه قوت آن اتفاقاً اقتصاد است، ولي اين نقطه ضعفش هم هست، به دليل بيكاري و افزايش نيافتن چشمگیر اشتغال و نيز به دليل انتظارات زيادي كه درست هم وجود دارد. جامعه ما اوضاع سال 1391 و 1392 را فراموش كرده است؛ و حوصله مقايسه با ونزوئلا را هم ندارد. خود را با كشورهايي مقايسه ميكند كه در شرايط ديگري هستند.
*نقطه قوت ديگر دولت برجام است. انصافاً اگر برجام نبود، همين وضع نيمبند هم وجود نميداشت. ولي امروز گفته ميشود كه دستاوردي نداشته است، در حالي كه مهمترين دستاورد آن جلوگيري از زیان های کمرشکن بوده است. همانها كه ناكاميهاي خود را به علت تحريم ميدانستند، امروز به گونه ديگري رفتار ميكنند. نقطه قوت ديگرش رسانههاي مجازي است، كه بسيار مهم است، ولي ميتواند به نقطه ضعف هم تبديل شود.
*{درباره ادعاهایی مبنی بر حرکت کم خطرجریان اصلاح طلبی پس از سال 88 و انتخاب گزینه هایی که کم اصطکاک هستند}به صورت اقتضايي اين مسير را رفته است و اين اشكال اساسي ماجراست. در واقع بيش از آنكه از منظر تحليلی به اين نقطه برسد، ناشي از اقتضائات است و همين امر سياست مذكور را عمق نميبخشد و ناپايدار ميكند.
*{در مورد گفته های برخی اصولگرایان نظیر آقایان باهنر، مصباحی مقدم و ...مبنی بر احتمال حمایت از روحانی} اين مورد خاص بيش از اينكه ايجابي باشد، سلبی است و ناشی از نفرت نسبت به جناح تندرو و احمدينژاديهاست. در حقيقت آنان هم مثل اصلاحطلبان به صورت اقتضايي به اين نقطه رسيدهاند و اين موضع خيلي عميق و پايدار نيست، و ممكن است بر اثر رويدادها مخدوش شود و تغيير كند
*{درباره اظهارات برخی اصلاح طلبان که نامزد انتخاباتی خود را سال 1400 معرفی می کنند} حالا كو تا 1400؟ يقين بدانيد كه كسي براي بيش از خرداد 1396 به آن طرف فكر نميكند، نه اينكه كسي نخواهد فكر كند، بلكه به اين دليل كه متغيرهاي موثر بر اوضاع ناشناخته و غيرقابل پيشبيني است. لذا هرگونه فكر كردن به فضايي كه متغيرهاي اثرگذار آن نامتعين هستند، اتلاف وقت است.
*{درباره اظهارات حجاریان که معتقد است رقابت در انتخابات آتی مبتنی بر تلاش برجامیان و نابرجامیان است} تحليل آقاي حجاريان درست است. زيرا ما در مرحله مواجهه با مسألهای ملي هستيم كه در برجام تعيُّن يافته است. برجام اين طبقهبندي را ايجاد نكرده است، بلكه مصداق و تحقق اين طبقهبندي در قالب برجام است.
*{درباره برنامه اصولگرایان برای انتخابات و احتمال معرفی نامزد در سال 1400}واقعيت اين است كه اصولگرايان يك جمع متشكل و منضبط نيستند كه يك نفر را به عنوان آزمايش و دستگرمي به ميدان بياورند. آنها يك سر و هزار سودا دارند و افراد زيادي در ميان آنان (همچنين در میان اصلاحطلبان البته كمتر، علت كمتر بودن نيز شمشير رد صلاحيت است) اسب خیال خود را براي رياست جمهوري زين كردهاند. به علاوه تاكنون كدام فردي بوده كه در يك دوره دستگرمي وارد شود و در دورههاي بعدي رأي بيشتري آورده باشد. توكلي، رضايي يا قاليباف؟
*آنان كه پس از یک شکست دوباره ميآيند به احتمال زياد شانس كمتري خواهند داشت. در مجموع گمان نميكنم كه اصولگرايان به وحدت نامزد برسند. به دو دليل. اگر نامزدهاي اصلي رد صلاحيت شوند، به طور طبيعي هر كسی از آنان وارد گود ميشود تا شانس خود را آزمايش كند و به قول معروف سنگ مفت گنجشک مفت. انصراف را هم احاله ميدهند به نظرسنجي! و بعد هم كنار نميروند. اين پيشبيني روشني بود كه حدود چند ماه پيش از انتخابات سال 1392 درباره اتحاد سهگانه حداد، قاليباف و ولايتي انجام دادم و موجود است. و اگر هم نامزدهاي اصلي حضور داشته باشند باز هم براي قرار دادن يك نفر جلوي او ضرورتي نميبينند، ائتلاف کنند بویژه که نخواهند توانست چنین کنند، لذا سعي ميكنند افراد گوناگوني را مثل سال 1380 جلوي نامزد اصلي قرار دهند. به علاوه تجربه وحدت در انتخابات سال 1394 شكست فاحشي خورد. اتفاقاً اين موضوع را نيز پيشاپيش تحليل كرده بودم كه وحدت آنان به ضررشان خواهد بود. وحدت چاره ساز این جناح نیست.
* بعيد ميدانم احمدی نژاد از فيلترها عبور كند. شواهد قوي براي اين مسأله وجود دارد. وقتي كه آقاي جنتي با آن حمایتهای بزرگ و عجیب و غریب هم ديگر از او حمايت نميكند، گوياي همه چيز هست. در صورت فرضي عبور رأيآوري او نيز تا حدي است كه چشمگير باشد، ولي در برابر روحاني شكست خواهد خورد.
*بجز فجايعي اقتصادي كه در دوره احمدی نژاد رخ داد، و هنوز مردم آنها را به ياد دارند، مسأله برجام بسيار مهم است. پذيرش برجام از سوي ايران به منزله پذيرش يك سري قواعد كلي است كه با رفتارهاي عجيب و غريب و خارج از قاعده او سازگاري ندارد و در تضاد است و در صورت حضور انتخاباتي مردم نيز اين تضاد را متوجه ميشوند و به بقاي برجام رأي خواهند داد و اين نفي احمدينژاديسم است. چه احمدينژاد و چه افراد شبيه او.
*ولي ممكن است پرسيده شود كه پس چرا وي فعال شده است، آيا اينها را نميداند؟ به نظر ميرسد كه يا نميداند، يا اگر هم بدانند چارهاي جز فعاليت ندارند؛ چون عدم فعاليت به منزله خودكشي است. فعاليت ميكنند تا تنور خود را گرم نگه دارند، بعد كه متوجه عدم صدور جواز ورود ميشوند، به نحوي كنار ميروند با اين عنوان كه رأي داشتيم، ولي نگذاشتند بياييم و اين را سرمايه آينده سياسي خود خواهند كرد. به هر کاچی بهتر از هیچی!