امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
عکسي منحصر به فرد از آل سعود منتشر شده که در آن "فيصل بن عبدالعزيز" شاه اسبق سعودي در حال تبرکجويي به شکاف ديوار خانه کعبه در رکن يماني (مستجار) که محل خروج حضرت فاطمه بنتاسد، مادر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهمالسلام بوده است، ديده ميشود
عکسي منحصر به فرد از آل سعود منتشر شده که در آن "فيصل بن عبدالعزيز" شاه اسبق سعودي در حال تبرکجويي به شکاف ديوار خانه کعبه در رکن يماني (مستجار) که محل خروج حضرت فاطمه بنتاسد، مادر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهمالسلام بوده است، ديده ميشود.
اين در حالي است که مأموران رژيم وهابي سعودي، سالهاست که با ممانعت و بعضاً ضرب و شتم و توهين به حجاج و زوار بيتالله الحرام، مانع از تبرکجويي آنان به اين شکاف معجزهآساي رکن يماني ميشوند.
در اين عکس منحصر به فرد، "فيصل بن عبدالعزيز آل سعود"، برادر بزرگتر شاه کنوني رژيم سعودي در حال تبرکجويي ديده ميشود و اين در حالي است که ملک "عبدالله بن عبدالعزيز" شاه فعلي اين رژيم نيز که به نظر ميرسد در حال طواف پشت سر برادر خود است با سکوت و رضايت در حال تماشاي اين منظره است.
جالبتر آنکه اين اقدام شاه اسبق عربستان سعودي با نگاه مستقيم به دوربين عکاس و در مقابل چشم هزاران زائري انجام شده که در اين عکس و طبقه فوقاني مسجدالحرام در حال مشاهده اين اقدام هستند.
اين در حالي است که اين رژيم وهابي، با اتکا به فتاواي انحرافي "ابن عبدالوهاب" و "ابنتيميه" و ديگر مفتيهاي اين رژيم، هر گونه تبرکجويي به هر شيء هر چند مقدس را نوعي شرک به شمار ميآورند و با افرادي که اقدام به اين کار کنند به شدت برخورد و آنان را نجس و مشرک خطاب ميکنند.
گفتني است شکاف موجود بر روي رکن يماني کعبه معظمه، يکي از عجايب جهان است زيرا تا کنون هيچ کس نتوانسته است آن را ترميم کند و مسؤولان عربستان سعودي، هر چند ماه يک بار هنگام قرقکردن مسجدالحرام، اقدام به ترميم اين قسمت از خانه خدا بهوسيله مستحکمترين مصالح بتني و انواع ميخها و منگنههاي خاص ميکنند اما اين شکاف معجزهآسا بار ديگر گشوده ميشود.
اما ماجراي شکاف ديوار خانه خدا چيست؟
شب جمعه، سيزدهم ماه رجب سال سيام از عامالفيل بود، يکسوم از شب گذشته بود که درد حمل بر فاطمه بنتاسد عارض شد؛ حضرت ابوطالب به او گفت: ناراحت به نظر ميآيي؟ فاطمه گفت: احساس درد و ناراحتي دارم. حضرت آن اسمي را که در ذکر آن از گرفتاريها نجات مييافت را بر زبان آورد و فاطمه نيز بهواسطه گفتن آن ذکر آرام گفت.
سپس به او گفت: من ميروم عده اي از زنان آشنايت را بياورم تا تو را در ولادت فرزندت ياري دهند. فاطمه گفت: هر طور صلاح مي داني عمل کن.
ناگهان صدايي از گوشه خانه شنيده شد که گفت: اي ابوطالب، صبر کن! چرا که ولي خدا را دست نجس نبايد لمس کند.
صبح هنگام، بار ديگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (عليه السلام) ناراحت و پريشان از خانه بيرون آمد در راه عده اي از زنان قريش را ديد که علت ناراحتي را از او پرسيدند حضرت پاسخ داد: فاطمه در شديدترين حال وضع حمل قرار گرفته است و سپس ابوطالب دست بر صورتش گذاشت در اين حال پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و پرسيد: عمو جان! چرا ناراحتي؟ عرض کرد: فاطمه بنت اسد در حال وضع حمل است. در همين حال، فاطمه ندايي را شنيد که مي گويد: اي فاطمه، بر تو باد که به خانه خدا بروي!
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دست ابوطالب (عليه السلام) را گرفت و با هم نزد فاطمه آمدند و او را با خود کنار خانه خدا آوردند.
فاطمه بنت اسد در قسمت پشت کعبه (يعني پشت آن سمتي که درب در آن است) ايستاده بود و رو به کعبه دعا ميخواند که ناگهان پيش چشمان همه حاضران، ديوار خانه خدا از همان قسمت شکاف برداشت و آنقدر از هم فاصله گرفت که فاطمه توانست از شکاف ديوار، وارد شود و جبرئيل او را به داخل برد و دوباره ديوار به هم آمد و او داخل کعبه ماند.
قدم گذاشتن فاطمه بنت اسد به داخل کعبه چيزي جز دعوت خداوند نبود چرا که از در خانه وارد نشد بلکه خالق جهان ديوار را براي او شکافت و فاطمه را فرا خواند و دوباره ديوار را بست و اينک بايد، پذيرايي الهي از اين مهمان صورت گيرد.
آري اين چنين بود که فاطمه در آن سه روزي که در درون کعبه ماند از ميوه ها و غذاي بهشتي برايش آوردند.
وقتي فاطمه بنت اسد در درون کعبه قرار گرفت پنج بانو نزد او آمدند در حالي که لباس همچون حرير سفيد بر تن داشتند و عطري خوش تر از مشک ناب از آنان شنيده ميشد. اينان حوا و ساره و آسيه و مادر موسي بن عمران و مريم مادر عيسي بودند. اينان از طرف خداوند براي کمک در ولادت علي (عليه السلام) فرستاده شدند چرا که نبايد زنان ناپاک مکه در ولادت چنين مولودي حضور داشته باشند، آنان رو به فاطمه کردند و گفتند: «السلام عليک ولية الله: سلام بر تو اي بانويي که از اولياي خدا هستي»
فاطمه جواب سلام آنان را داد. زنان بهشتي برابر او نشستند در حالي که هر يک ظرف عطري از نقره در دست داشتند.
علي (عليه السلام) بر روي سنگ سرخي که در گوشه راست کعبه است به دنيا آمد و همين که قدم بر زمين گذاشت به سجده افتاد و در همان حال دستهاي خود را به سوي آسمان بلند کرد و چنين گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا و رسول الله. و ان عليا و صي محمد رسول الله. بمحمد يختم الله النبوة و بي يتم الوصية و انا اميرالمؤمنين» يعني: «شهادت مي دهم که خدايي جز الله نيست و محمد پيامبر خداست و علي وصي محمد رسول الله است. با محمد نبوت ختم مي شود و با من وصايت کامل مي شود و من اميرالمؤمنين هستم» سپس فرمود: «جاء الحق و زهق الباطل حق آمد و باطل رفت.»
آنگاه که اميرالمومنين علي (عليه السلام) به دنيا آمد نور حضرت از کعبه تا سينه آسمان را شکافت و بتهايي که بر روي کعبه نصب شده بود به صورت افتادند و شيطان فرياد بر آورد و گفت: واي بر بتها و عبادت کنندگانشان از اين فرزند.
وقتي علي (عليه السلام) به دنيا آمد رو به آن پنج بانوي بهشتي نمود و به آنها سلام و خير مقدم گفت: و سپس فرمود: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له. و اشده ان محمدا رسول الله. به تختم النبوة و بي تختم الولاية؛ شهادت مي دهم که خدايي جز الله نيست، يگانه است و شريک ندارد. و شهادت مي دهم که محمد پيامبر خداست، با او نبوت و با من ولايت ختم مي شود»
آنگاه حضرت حوا؛ تازه مولد را از زمين برداشت و در آغوش خود گرفت. علي (عليه السلام) نگاهي به صورت او انداخت و با بياني رسا و واضح گفت: سلام بر تو اي مادر! حوا پاسخ گفت: سلام بر تو پسرم! حضرت پرسيد: پدرم (آدم (عليه السلام)) چه مي کند؟ گفت: غرق در نعمت هاي خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است.
سپس حضرت مريم نزديک آمد در حالي که ظرف عطري همراهش بود و علي (عليه السلام) را از آغوش حوا گرفت. مولود کعبه نگاهي به روي مريم کرد و گفت: سلام بر تو خواهرم! گفت: سلام بر تو برادرم! پرسيد عمويم چه مي کند؟ او گفت: خوب است و به تو سلام رسانده است. آنگاه مريم با عطري که همراه داشت علي (عليه السلام) را معطر نمود.
آنگاه حضرت آسيه علي (عليه السلام) را در آغوش گرفت و او را در پارچه اي که همراه داشت پيچيد و گفت: اين فرزند پاک و مطهر به دنيا آمده است حرارت آهن به او نمي رسد مگر بر دست مردي که خدا و رسول و ملائکه و آسمان و زمين و درياها او را مبغوض مي دارند و جهنم مشتاق آن مرد است.
وقتي که علي (عليه السلام) در کعبه پا به عرصه وجود گذاشت پنج تن از انبيا الهي وارد کعبه شدند علي (عليه السلام) با ديدن آنها حرکتي کرد و خنديد. آنان گفتند: سلام بر تو اي ولي خدا و خليفه پيامبر خدا؛ حضرت در جواب آنها فرمود: و عليکم السلام و رحمة الله برکاته و سپس به هر يک جداگانه سلام کرد.