فاضل ترکمن
«رفتن» بهمثابه عمران صلاحی، بیشتر به «ماندن» میماند. به همیشه ماندن و برای همه «خواندن»... خواندن شعرها، داستانها، طنزها و نوشتههای پراکندهای که هر کدام حلاوت و شیرینی مخصوص به او را دارند. نوشتن از عمران صلاحی را آنقدر باید بزرگ داشت و غنیمت شمرد که ستونهای کوچک مطبوعات جوابگوی اینهمه عظمت او نیست.
بههمینخاطر است که موضوع پایاننامه ارشد خودم را به شعرهای عمران صلاحی و ابعاد تراژیک و کمیک آن اختصاص دادم. تا شاید ادای دین کوچکی باشد برای گرامیداشت او و نه ادای مطلب درباره آثار گرانقدرش که کار من با این حجم از کوچکیام نیست. عمران صلاحی در کنار تمام عناوینی که از شاعر و نویسنده و مترجم و محقق و بهطور خاص طنزپرداز دارد، همواره بزرگترین استاد من است. اولین شعرها و داستانهای من در صفحات شخصی و ثابت عمران صلاحی در نشریات منتشر شد.
مثلاً نشریاتی که توسط موسسه «گلآقا» منتشر میشدند. آن هم در زمانی که تنها نوجوان خام و کمتجربهای بودم که از چشم عمران در نوشتن مستعد بهنظر میرسید و باید تشویق میشد. حمایتهای خاضعانهی او البته فقط به انتشار آثار من در مطبوعات ختم نشد و او در آخرین کتاب منتشر شدهاش «کلک مرغابی» که مجموعه شعر طنزی از زبان حیوانات مختلف بود, چند شعر از من در انتهای کتابش منتشر کرد و با توضیحاتی که در مقدمه کتاب راجع به شعرهایم نوشت، لبخند و اشک را توامان به من هدیه داد.
بعدها بهصورت آکادمیک تا مقطع کارشناسیارشد رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کردم، اما آنچه از عمران و دانشگاه شکوهناک فروتنیاش در زمینه ادبیات و هنر آموختم، فراموشنشدنیتر و کاربردیتر بود. ظلم بزرگی که دانشگاههای کشور و دانشکدههای ادبیات به خود و دانشجویان میکند، همین است. همین که بهجای استفاده از چنین اساتیدی، تنها به تدریس اساتیدی با مدرک دکترا اکتفا کنند. درصورتی که تاریخ ادبیات معاصر نشان داده که ادبیات مدیون دانش، آگاهی و ذوق و قلم افرادی مثل احمد شاملو یا عمران صلاحی است، تا مثلاً فلان استاد آکادمیک با مدرک دکترا و فوقدکترا! درهرصورت کاراکتر عمران از آن کاراکترهای صاحب کاریزماییست که وجوه گوناگونی دارد و در کنار تمام وجوه ادبی و هنری او که قابلبررسی در کتابهای متعدد است، منش بزرگ و صداقت کاری او بر هیچکس پوشیده نیست.
عمران صلاحی اگر نگوییم تنها فرد، از معدود افرادی است که در زمینه ادبیات و هنر فعالیت داشته و هیچکس از هیچ جناح و با هیچ عقیده و سمتی از او خاطره تلخ بهیاد ندارد. هر چه هست، فروتنی اوست و وجود شاعرانهاش و لبخندهایی که سرشار از زندگی بود.
پینوشت:
عنوان یادداشت اشاره به سطری از یک غزل معروف عمران صلاحی با این آغاز است:«خدا چه حوصلهای داشت روز خلقت تو/ که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو»