روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
این روزها شاهد هستیم بار دیگر موضوع احمدی نژاد مطرح است. قصد نداریم به دلایل آمدن و نیامدن او بپردازیم، گرچه مقام معظم رهبری ناچار شدند برای پیشگیری از خسارت حضور ایشان خود وارد صحنه شوند.اما فضای این روزها اقتضاء میکند جریان شناسی کنیم.
پدیدهای به نام احمدی نژاد با حمایت بعضی از علماء نظیر آقای مصباح و جبهه پایداری به یک جریان تبدیل شده است.
برای شناخت جریان احمدی نژادیسم کافی است نگاهی به مواضع و حرکتهای این جریان داشته باشید. جریانی که کمتر در بین فرهیختگان و روشنفکران طرفدار دارد، جریانی که از شب مناظره (شب 14 خرداد) شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. این جریان تلاش کرد سرمایههای این کشور در مدت کوتاهی نابود گردد. شخصیتهای بزرگ متهم به اشرافیت گردند، توافقنامههای بینالمللی و قطعنامهها کاغذ پاره تلقی گردند و روابط خارجی کشور بزرگ ایران منحصر به ارتباط با چند کشور فقیر و جنجالی شود.
روش او این بود که با یک قیام و قعود 200 مصوبه با هزاران میلیارد تصویب شده و ابلاغ گردد. نیروهای طرفدار رئیسجمهور در عین عدم صلاحیت تصمیم گیرنده امور گردند و ثبات و آرامش از کشور رخت بربندد. در این یادداشت سعی میشود به اجمال به اصول این فرهنگ اشاره شود:
1- اعتماد به افرادی که در انقلاب ریشهای ندارند
تیم رئیسجمهور عمدتاً از افرادی تشکیل میشد که چندان سابقهای در انقلاب نداشته و حتی از شهرت کافی هم برخوردار نبودند. این موضوع تحت عنوان گردش نخبگان به جایی منجر شد که اعضای ستادهای انتخاباتی که اکثراً جوانهای کمتر از 30 ساله بودند در مصدر امور قرار گرفتند. مشاوران جوان که باید مثلاً در حوزه جوانان اظهار نظر میکردند در حقیقت نماینده رئیسجمهور در همه امور شدند. در تمامی سازمانها و وزارتخانهها و بعضی از آنهاعهدهدار سازمانهای بزرگ اقتصادی شدند. جوانهایی که نه جنگ را دیده بودند و نه از سوابق انقلابی بهرهای داشتند. بسیاری از اساتید بزرگ، هنرمندان و مدیران در این دوره از کار برکنار و بازنشسته شدند. کار بورسیههای دانشگاهها از همین دسته بود که دانشجوی فوق لیسانس به عنوان بورسیه استاد دانشگاه و دارای حقوق شد.
2- فرهنگ افشاگری
رئیس دولت، معاونین، وزرا و مدیران همگی پروندههایی در اختیار داشتند که به راحتی آنرا افشا میکردند. در عین ناباوری شب 14 خرداد رئیس یک دولت پرونده همسر رقیب خود را علناً منتشر کرد و حداقل از 5 شخصیت محترم به زشتی نام برد. افرادی که هیچگاه به آنها اجازه داده نشد از حقشان برای دفاع از خود استفاده کنند. این رویه در طول دولت نهم و دهم ادامه داشت و بگم بگمها به صورت اصطلاح درآمد. اینکه رئیس دولت اعلام کند من در جیبم لیستهایی دارم که افشا خواهم کرد در جامعه موج بیاعتمادی راه خواهد انداخت و ثمره آن این شد که ما امروز شاهد هستیم سرمایه اجتماعی به نازلترین رقم خود رسیده است و در حقیقت با یک شکاف اجتماعی شدید مواجه هستیم. عدم صلاحیت آقای احمدی نژاد از شب 14 خرداد آغاز گردید. شورای نگهبان به دلیل چند عکس، خانمی را پس از انتخاب شدن رد میکند، چگونه کسی را که در رسانه ملی به بسیاری از انسانهای پاک تهمت میزند رد نمیکند؟!
3- بیثباتی و نا آرامی؛
افراد غیر متعادل و غیر اصیل که به قدرت میرسند خود ثبات و آرامش ندارند و اکثر تصمیمات آنان دفعتی است. این خصوصیت در دولت نهم و دهم آشکار بود. معدل دوره مدیریت به پائینترین سطح خود رسید. وزیر خارجه وقت در ماموریت به افریقا برکنار شد و دولت آفریقایی ضمن عذرخواهی، از ایشان خواست به عنوان یک شهروند عادی کشور را ترک کند. کشورهای بزرگ با ایران قطع رابطه کردند و ما ماندیم و کومور و مالی و ونزوئلا. در داخل و خارج از کشور هیچ کس نمیدانست برای چند روز دیگر وزیر و مدیر خواهد ماند. در اینجا سر و کله گروه مشاورین جوان پیدا میشود. در این زمان ناگهان دلار از 1000 تومان به 3000 تومان افزایش مییابد و تورم تا 45درصد بالا میرود. مقطعی بود که قطعنامههای شورای امنیت جدی گرفته نشد و لحظه به لحظه عرصه تنگتر میشد. روحیه لجبازی رئیس دولت حتی برای دوستان نزدیک قابل تحمل نبود. رئیس بانک مرکزی، وزیر اطلاعات، وزیر اقتصاد و وزیر صنایع یکی پس از دیگری از کابینه قهر کردند و عملاً کشور در این دوره آرامش به خود ندید.
4- ضربههای اقتصادی؛
وعده یارانه نقدی و توزیع اقلام مختلف نظیر سیب زمینی و ساندیس و وامهای بدون بهره به روستائیان عامل مهمی بود که آراء به نفع این حزب برگردد. اقدام برای توزیع یارانه تا زمانی که قیمت نفت در اوج بود مورد غفلت قرار گرفت. اما در سالهای تحریم و کاهش بهای نفت و کاهش صادرات این دولتها هستند که باید این کار کاملاً غیر عقلانی و غیر اقتصادی را ادامه دهند. چگونه با جنجالهای تبلیغاتی دولت و مجلس توانستند یک طرح غیر عملی را اجرایی کنند و دولت بعد را با چالش عمدهای مواجه سازند. در این سالها به برکت اقدام احمدی نژادیها دولت نمیتواند اعتباری را برای بخش عمرانی و بخش صنعتی هزینه نماید. دولت به زحمت و با استقراض از بانکها فقط میتواند یارانه بدهد و از هر اقدامی باز مانده است.
5- تظاهر به ساده زیستی؛
ای کاش این جمع تظاهر به ساده زیستی نمیکردند.ای کاش نام شهید رجایی را نمیآوردند قبل از شهادت شهید رجایی افتخار داشتم دوبار خدمت ایشان در نهارخوری نخست وزیری برسم. ساده و مومن بود. خدا رحمتش کند، اگر معلوم شود در پشت این فرهنگ ساده زیستی چه اقداماتی صورت گرفته است. اگر از هزاران میلیارد اختلاس دوستان و رفقای این گروه بگذریم، ریخت و پاشهای سفر به نیویورک، سفرهای استانی، افتتاحهای صوری و... را چه کنیم؟ یادم نمیرود هواپیمای اختصاصی که در دولت آقای خاتمی خریداری شده بود بارها مورد نقد قرار گرفت ولی عزیزان ساده زیست وقتی سوار شدند حاضر نبودند پیاده شوند. حتی سفرهای داخلی هم از این هواپیمای گران قیمت استفاده میکردند. جوانها میگویند شما خوب بخورید، خوب حقوق بگیرید، نیازی نیست کاپشن بپوشید. شما کت و شلوار شیک بپوشید اما در برابر حیف و میل بیت المال درست عمل کنید. این آقایان ساده زیست خانواده و عروسشان را هم در سفر به سازمان ملل به نیویورک بردند و در هتلهای آنچنانی اقامت گزیدند. به طوری با فرهنگ ساده زیستی برخورد شد که آدمی جرات نمیکند آنرا به زبان بیاورد.
6- دوقطبی کردن جامعه؛
دلیل عمدهای که در سخنان مقام معظم رهبری درباره کاندیداتوری احمدی نژاد مشاهده میشود پرهیز از دوقطبی شدن جامعه است که نشان میدهد فرهنگ احمدی نژادیسم جامعه را دو قطبی میکند و این حالت برای کشور مضر است، در بسیاری از جوامع دو حزب قوی رقیب یکدیگر هستند ولی در اولویت آنان منافع ملی کشورشان است. در کشور ما دو قطبی شدن یعنی مبارزه با رقیب مسلمان، ایرانی و حذف او از صحنه سیاسی آنهم به هر قیمتی، این فرهنگ میگوید با تهمت، شنود، پرونده سازی رقیب باید از میان برداشته شود، این فرهنگ منافع ملی را فراموش میکند. میگوییم شما که حرف از وحدت ادیان الهی و وحدت مسلمانان میزنید چرا با رقیب این گونه تخریبی برخورد میکنید. بعضی از آنها که صادق ترند میگویند این رقبای ما از امریکا بدترند؟! بجز رئیسجمهور دولت نهم و دهم همه روسای جمهور نگاهی ملی داشتند. آنها رئیسجمهور همه مردم ایران بودند. جالب اینکه در همین موضوع هم طیف احمدی نژاد انسجام نداشتند. در یک زمان یک مدیر مسلمان، ایرانی شیعه را برنمی تابند و زمانی صحبت از احترام به مردم اسرائیل میکردند؟!
7- بیاعتنایی به قانون
وقتی شما خود را دولت امام زمان بدانید، یارانه را هدیه امام زمان بدانید. در جلسات یک سجاده خالی در صف اول بیندازید، قطعاً مجلس را به رسمیت نمیشناسید، قطعاً قطعنامهها را ورق پاره حساب میکنید. بیشترین نقض قانون در این 8 سال صورت گرفت، نزاعهای زیادی بین سه قوه رخ داد که مقام معظم رهبری حکم تعیین کردند. بارها مصوبات مجلس و مجلسیان تحقیر شدند. مقررات بانک مرکزی نادیده گرفته شد. استخدامهای غیر قانونی، بورسیههای غیر قانونی، وامها و اختلاسها زاییده این فرهنگ است. در هیچ دورهای مخالفت صریح با فرمان رهبری انجام نگرفته بود. ولی این دولت توانست در مخالفت با نصّ صریح رهبری بدعتی خطرناک بگذارد.