ایرج زبردست رباعی سُرای خوش قریحه معاصر نیز مانند بسیاری از شاعران دیگر از مضمون باران بهره برده و سروده است:
« ناگاه صدای خیس رعدی پیچید/ باران که بیاید همه عاشق هستند».
در تهران اما «باران که بیاید» خیابان ها قفل می شوند، «باران که بیاید»زیر گذر ها را آب می گیرد و رفت و آمد درآنها مختل می شود،باران که بیاید غالب تاکسی ها و آژانس ها ترجیح می دهند کار نکنند و شماری از مردم در خیابان ها می مانند.
پاییز هر چه رو به پایان می رود خطر وارونگی و آلودگی هوا جدی ترین تهدید است و تنها باران می تواند این خطر را دور کند.
با این حال باران که می آید غافل گیر می شویم و انگار قرار است که هیچ وقت باران نیاید!
طعنه آمیز است. هم منتظر باران هستیم و هم باران که می آید غافل گیر می شویم. در برخی شهر ها مانند خرم آباد گویا جان هموطن یا هموطنانی را هم گرفته است.
اگر آرزو می کنیم باران ببارد تا آلودگی هوا کم شود دست کم باید آمادگی هم داشته باشیم.
اگرآمادگی نداریم و عاشق هم نمی شویم جا دارد هم میهنان را یاری رسانیم. حد اقل در غیاب وسایط نقلیه عمومی اگر می توانیم فردی را به مقصد نزدیک تر کنیم کوتاهی نکنیم...