امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
«كدام مولفه رئيسجمهور آينده را تعيين خواهد كرد؛ گفتمان يا مصداق؟»؛ سوالي كه گرچه پاسخ دادن به آن در مقطع فعلي زود به نظر ميرسد اما گويا تنها يك چيز است كه ميتواند برگ برنده رئيسجمهور ارديبهشت ۹۶ باشد؛ مساله مردم شدن. گويا خيليها دچار يك سو تفاهم بزرگ شده اند؛«اينكه به صورت عجيبي فكر ميكنند براي مردم مصاديق انتخاباتي مهم هستند نه اينكه اين مصاديق چه ميگويند.» قرار است در اينباره بحث كرده و تلاش كنيم به اين سوالات پاسخ دهيم: افراد پيروز در انتخابات چگونه توانستهاند نظر اكثريت را جلب كرده و بر رقبا برتري يابند؟ چرا اصولگرايان در انتخابات رياستجمهوري ناكام بودهاند؟ چرا شكست حسنروحاني در انتخابات پيش رو و تبديل او به رئيسجمهور يك دورهاي سخت به نظر ميرسد؟ آيا پيروزي حاميان گفتمان اعتدال در انتخابات قطعي است؟ واضحتر آن است كه بپرسيم «كدام مولفه رئيسجمهور آينده را تعيين خواهد كرد؛ گفتمان يا مصداق».
دوم خرداد ۷۶؛ ناگهان تغيير
خبرآنلاین نوشت؛ وقتي آيتا...هاشميرفسنجاني آماده ميشد كه ساختمان رياستجمهوري را ترك كند كمتر كسي تصور ميكرد چرخش قدرت در ايران آنچنان باشد كه صندلي رياستجمهوري به خاتمي برسد. اين ناباوري آنچنان بود كه حتي يك نشريه معروف و طناز آن دوران كاريكاتوري كشيده و ذيل آن نوشته بود: «بنويسيد خاتمي بخوانيد ناطق نوري». به نظر همين انتخابات ميتواند شروع خوبي براي تحليل در اين مورد باشد كه در ايران، مصداق مهم است يا گفتمان. دقت كنيم كه حتما مردم در آن دوران علي اكبرناطق نوري را بيشتر از سيد محمد خاتمي ميشناختهاند و حتي اگر قاعده را بر اين بگذاريم كه بر اساس يك ويژگي فطري، بيشتر مردم تمايل دارند به فردي راي بدهند كه احتمال پيروزياش بيشتر است باز هم بايد به ناطق نوري ميدادهاند. شاه كليد ماجرا در اين انتخابات همان چيزي است كههاشميرفسنجاني گفته است؛ در واقع «خاتمي مساله خودش را مساله مردم كرد». مشاوران انتخاباتي او از خواستههاي مردم براي دوران پساهاشمي يك پازل گفتماني ساختند و همه سعيشان را كردند تا جامعه را به سياست پيوند زده و در ادامه، وعده جامعه مدني را دادند. پس درباره اين انتخابات لاجرم نتيجه اين است كه از ميان مصداق و گفتمان، اين گفتمان بوده كه نتيجه را تعيين كرده است. اين گونه بود كه راستگرايان نتيجه آن انتخابات را واگذار كردند.
سوم تير ۸۴؛ تغيير به نفع گفتمان دو قطبيساز
بياييد صادق باشيم و بپذيريم كه محمود احمدينژاد هيچگاه گزينه اصولگرايان نبوده است. در آن انتخاباتي كه او رئيسجمهور شد يك سر اصولگرايان نظرشان علي لاريجاني بود و آن سر ديگر محمدباقر قاليباف را در نظر داشت. نامهاي آشناي آن انتخابات هم كم نبودند. هم هاشمي آمده بود تا بار ديگر به اتاق كار سابقش بازگردد و هم مصطفي معين ميخواست كارنامه سياسياش را از سطح وزارت به رياستجمهوري ارتقا دهد. كسان ديگري هم بودند كه يا از ميانه راه بازگشتند يا تا آخر ماندند و كم فروغتر از باقي افراد شدند. اين وسط اما يك غريبه هم بود. فردي كه تنها تصوير ذهني از او در آن دوران يك كاپشن پوش ساده بود كه به قول يكي از بزرگان عالم سياست، حرفهاي بالاي ابري ميزد. گفتمان يا مصداق؟ اينجا هم باز اين مصداق نبود كه نتيجه را تعيين كرد. محمود احمدينژاد گفتمان تدوين شده و از روي حساب و كتابي هم نداشت. او اما با بالا رفتن از نردبام كمپين منفي كه همه رقبا عليه اكبرهاشميرفسنجاني به عنوان بزرگترين نام آن انتخابات ساخته بودند يك دو قطبي ساخت و صحنه را تغيير داد.
۲۴ خرداد ۹۲؛ ناگهان گفتمان اعتدال
وقتي اصوگرايان مبهوت از تصميم پنهاني و ائتلاف سه شخصيت جناح خودشان، دلمشغول اين بودند كه چگونه وارد انتخابات رياستجمهوري شوند تا حتما به ساختمان رياستجمهوري راه يابند، جناح رقيب دل آشوبه اين بود كه به جهت شرايط دوران، صرف نظر از فكر كردن روي نتيجه انتخابات و سرمايهگذاري روي گزينه پيروزي، اصلا فردي را ندارد كه بتواند خود را به روز به آخر انتخابات برساند. هرچه اصولگرايان گرفتار كثرت بودند آنها در چالش مهم قلت گرفتار بودند. در همين آشفتگيها بود كه باز همه يادشان رفت كه مهمتر از مصداق، گفتمان است. نامها هم اينبار غالبا آشنا بودند و نظر سنجيها هم طرف پيروز را براي اهل سياست نمايان ساخته بود. ناگهان اما به رسم هميشه، همه چيز در دقايق سازنده انتهايي تغيير كرد. كسي حرفي را زد، كساني به نقد او برخاستند و همين شد كه يك دو قطبي گفتماني شكل گرفت. يك طرف شد مدافع وضع موجود و حتي نويد بدتر از آن را داد و يك نفر هم وعده تغيير داد.
معماي ارديبهشت؛ ثباتي براي تغيير؟
همه اينها را گفتيم تا شرايط امروز را راحتتر تحليل كنيم. اجازه بدهيد در جمعبندي كمي مصداقيتر و بيپيرايهتر باشيم. در ميان اصولگراياني كه عزم رقابت با حسن روحاني را دارند يك اعتقاد مشترك وجود دارد؛ «شكست دادن حسن روحاني در انتخابات ارديبهشت ماه بسيار سخت است.» نكته اما اين است كه صفت«سخت» كه براي توصيف اين ماجرا به كار برده ميشود فقط از اين جهت نيست كه روحاني رئيسجمهور مستقر است بلكه مساله اين است كه او توانسته كسان زيادي را در سپهر سياست ايران پيرامون خود گرد آورد كه سخنش را به گفتمان غالب مبدل سازند. همين برتري گفتماني است كه نتيجه انتخابات در تهران چنان ميشود كه غريبهترين نامهاي دوران سياسي معاصر از جانب مردم تهران راه به پارلمان مييابند فقط به اين دليل كه با حسن روحاني قرابت گفتماني دارند و مخالفند با آنچه رقباي او ميگويند. روحاني در واقع خواسته در بحث گفتماني گستره خوديها آنچنان گسترده باشد كه هم از اصولگرايان در آن باشند و هم از اصلاح طلبان. درست عكس خواست و عمل سياسي نوپديدهايي كه اين روزها صداي بلندي در ميان اصولگرايان دارند؛ كساني كه با ناب گرايي به دنبال كاستن از جمعيت اصولگرايان افتاده اند؛ به پايداريها و همفكرانشان اشاره كرديم. به بحث خودمان برگرديم؛«كدام مولفه رئيسجمهور آينده را تعيين خواهد كرد؛ گفتمان يا مصداق؟». اكنون كه بعد از اين استدلالها نتيجه گرفتيم اين گفتمان بوده كه هميشه نتيجه انتخابات را تعيين كرده نه مصداق، بياييد به اين هم فكر كنيم كه سرنوشت انتخابات ارديبهشت ماه چه خواهد بود؟ فعلا وضعيت اينگونه است كه روحاني و حاميانش كه به اعتداليون شهره شدهاند در وضعيت سوژهشدگي گفتمان قرار دارند و همچنان گفتمان عصر حاضرند، مگر اينكه پديدهاي ديگر در سياست ايران در اندك زمان باقي مانده تا انتخابات رخ نمايي كند. خواسته مردم را بايد شناخت، شايد كه روز دگر يعني فردا، خواسته مردم خواست امروز و ديروزشان نباشد. بايد خواست زمانه را فهميد، بايد سياست مدار زمانه بود نه مبهوت رزمرگي سياسي. اين همان كارويژهاي است كه ما نام آن را ميگذاريم: «يافتن گفتمان خاص عصر و زمانه». اين چنين ميتوان به قدرت رسيد؛ اين چنين ميتوان در قدرت ماند. اين همان برگ برنده ادوار انتخابات در ايران بوده است. همين!