توقیف یک زیردریایی اطلاعاتی ایالات متحده توسط چین در هفته گذشته، منجر به آن شد که بسیاری از رسانه ها در سراسر جهان، توجه خود را معطوف به این موضوع کنند؛ هرچند رویارویی های چین و آمریکا به ویژه در دریای جنوبی چین طی چند سال گذشته به شدت و به راه های مختلف افزایش یافته است، توقیف یک شناور آمریکایی ـ آن هم در دوره ای که رئیس جمهور جدید آمریکا، گویا سیاست چندان دوستانه ای در قبال چین ندارد ـ باعث توجه بسیاری از رسانه ها به این موضوع شده است.
توقیف یک زیردریایی اطلاعاتی ایالات متحده توسط چین در هفته گذشته، منجر به آن شد که بسیاری از رسانه ها در سراسر جهان، توجه خود را معطوف به این موضوع کنند؛ هرچند رویارویی های چین و آمریکا به ویژه در دریای جنوبی چین طی چند سال گذشته به شدت و به راه های مختلف افزایش یافته است، توقیف یک شناور آمریکایی ـ آن هم در دوره ای که رئیس جمهور جدید آمریکا، گویا سیاست چندان دوستانه ای در قبال چین ندارد ـ باعث توجه بسیاری از رسانه ها به این موضوع شده است.
به گزارش «تابناک»؛ دونالد ترامپ در واکنش به این کار چین در شبکه اجتماعی توییتر، اقدام به انتشار پیامی کرد و طی آن اقدام چینی ها را برای توقیف این شناور، دزدی خواند. به شکلی جالب توجه، بعد از این پیام، یک پیام دیگر از دونالد ترامپ در توییتر منتشر شد که محتوای آن این بود: ما باید به چینی ها بگوییم که شناوری که آنها به سرقت برده اند، دیگر نمی خواهیم. بگذارید چینی ها آن را نگه دارند!
اکنون بسیاری از تحلیلگران در پی آن هستند که این اقدام چین را رمزگشایی کرده و معانی آن را برای آینده تحولات بین الملل و به ویژه روابط ایالات متحده آمریکا و چین به دست آوردند. برخی این اقدام چین را واکنشی به برقراری روابط جدید میان آمریکا و تایوان می دانند و برخی دیگر آن را نشانه ای از رویارویی جدی چین و آمریکا در دوران رئیس جمهور جدید.گراهام آلیسون، دانشمند علوم سیاسی مفهومی را به دست داده که می توان با کمک آن، به خوبی درک کرد که شرایط کلی چین و آمریکا در این گونه از رویارویی ها به چه ترتیبی است. مفهومی مطرح از سوی آلیسون «تله توسیدید» است که درک آن به همراه درک این نکته که اکنون چین یک قدرت در حال خیزش در برابر آمریکاست و به عقیده بسیاری از دانشمندان روابط بین الملل، تنها قدرتی که می تواند هژمونی آمریکا را به چالش بکشد، کمک زیادی به فهم چرایی اقدام چین می کند.توسیدید تاریخ نویس که وی را اولین واقع گرای تاریخ نیز می دانند، در جریان جنگ پلوپونزی در 2500 سال قبل برای اولین بار به موضوع خیزش یک قدرت بزرگ در برابر یک هژمونی اشاره کرده و گراهام آلیسون از مفاهیم به دست داده شده توسط توسیدید در مورد قدرت های در حال خیزش (آتن آن زمان و چین در این زمان) و همچنین رویارویی آنها با قدرت های بزرگ مستقر (اسپارت در آن زمان و آمریکا در این زمان) موضوع تله توسیدید را مطرح می کند و این موضوع که در نهایت میان قدرت های در حال خیزش و قدرت مستقر رویارویی جدی و بزرگی در خواهد گرفت.به گفته آلیسون در مطلبی در آتلانتیک در سال گذشته: زمانی که یک قدرت در حال خیزش و رشد تهدیدی جدی برای جایگزین شدن به جای قدرت مستقر می شود، این مسأله منجر به یک سلسله واکنش هایی می شود که در نهایت این دو قدرت را به مرحله ای می رساند که هیچ یک خواهان آن نبوده اند.
آنچه گراهام آلیسون خواهان اشاره به آن است، این موضوع می باشد که مدیریت روابط بین چین و آمریکا بسیار مهم است و در عین حال بسیار پیچیده؛ روابطی که هیچ تضمینی برای پایان خوشایند آن وجود ندارد. این همان موضوعی است که هنری کیسینجر در مصاحبه خود با جفری گولدبرگ نیز به آن اشاره کرده است و تقریبا همه رؤسای جمهور آمریکا از نیکسون تا اوباما آن را در سیاست های خود در رابطه با چین، و به طور کلی شرق آسیا در نظر داشته اند.میتواند به شکل کلی سه المان در این مسأله را مشخص کرد:نخست: روباط با چین اهمیت بسیاری دارد، هم برای هر دو کشور و منافع آنها و هم برای کل جهان.دوم: این روابط بسیار پیچیده تر از آنچه می نماید، هستند، زیرا چین دنیا را بسیار متفاوت تر از آمریکا می بیند. سوم: اگر این روابط به درستی مدیریت نشود، می تواند منجر به رویارویی بسیار خطرناک ـ هرچند اکنون بسیار بعید، با احتمال تقابل نظامی ـ نیز شود. این موضوع اهمیت نکته اول را بیشتر نشان می دهد.از همین روی است که سخنان اخیر باراک اوباما به بسیاری از این مسائل پرداخته است، به ویژه در مورد مساله تایوان که اوباما به صراحت بیان کرد، چین و آمریکا و تایوان برای مدت ها به این نتیجه رسیده اند که تغییری در شرایط موجود ایجاد نکنند؛ به معنی آنکه نه آمریکا حمایتی از استقلال تایوان داشته باشد و نه چین تلاشی بیش از این برای حرکت در جهت متفاوت. دلیل این امر آن است که به هم ریختن و بی ثبات کردن روابط در این شرایط، بسیار ساده تر و راحت تر از ایجاد ثبات و تنش زدایی است.واقعیت آن است که چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور و تنها قدرتی که به گفته مرشایمر قادر به چالش پیشنهاد دادن هژمونی است، سعی دارد تا قدرت خود را در ابتدا در منطقه خود به نمایش گذاشته و ابراز کند. به همین جهت است که مسأله تایوان برای چین از اهمیت بسیار اساسی برخوردار است زیرا چنانچه این قدرت نتواند مسأله ای مانند تایوان را که پیوند اساسی با هویت ملی خود دارد حل کند، مسأله پیشنهاد برای هژمونی بسیار مضحک به نظر خواهد رسید.اقدام چین در خصوص توقیف زیر دریایی آمریکایی را نیز باید در همین شابلون نگاه کرد. چین در واکنش به روابط ظاهرا نزدیک ترامپ و تایوان، با ابراز قدرت در منطقه خود ـ آسیای پاسیفیک یعنی جایی که ایالات متحده برای مقابله با این قدرت نمایی تمرکز شدیدی به کار گرفته است ـ سعی بر آن دارد تا ایالات متحده را از هرگونه تلاش برای ایجاد ممانعت در مسیر چین باز دارد.این همان شروع تله توسیدید است که آلیسون از آن سخن می گوید و آنچه این مسأله را بسیار جدی تر می کند، پیامی است که دونالد ترامپ در توییتر در واکنش به این موضوع منتشر کرده است. آنچه مشخص است هنور دونالد ترامپ، درک درستی از پیچیدگی و اهمیت روابط میان یک هژمونی و یک قدرت در حال خیزش ندارد و این مسأله می تواند برای چین و آمریکا و در کل همه دنیا خطر آفرین باشد.البته این به هیچ وجه به معنی آن نیست که قرار است به زودی جنگی میان چین و آمریکا در گیرد – البته اگر معنی جنگ را مضیق در نظر آوریم، در غیر این صورت، جنگ میان آمریکا و چین از مدتها قبل آغاز شده. هنوز روابط بسیار خوب و مهمی به ویژه در حوزه اقتصاد میان آمریکا و چین برقرار است و هنوز چینی ها هشیاری بسیار خوبی در مورد برتری های نظامی آمریکا دارند.اما آنچه بسیار مهم است، اینکه دونالد ترامپ اگر به سرعت خود را متوجه اهمیت روابط با چین و مدیریت آن نکند، می تواند تلاش های چهل ساله همه رؤسای جمهور پیشین را برای دوری از بی پروایی در رابطه با چین به یکباره بی اثر سازد.