یک زمانی، هر که "دکتر" بود، ارج و قربی داشت چرا که این عنوان، نشان می داد صاحبش سال ها در طلب علم زحمت کشیده و اکنون به مرتبتی چنان عظیم در یک رشته علمی رسیده که می تواند در آن علم، اظهار نظر کند و نظرش نیز صائب و مورد توجه باشد.
اینک اما با وضعیت دانشگاه ها، اعم از دولتی و آزاد و علمی کاربردی و غیرانتفاعی و ... شأن و شوکت مدارک دانشگاهی فروپاشیده است و چه بسیار آقا و خانم دکترهایی هستند که نمی توانند درباره رشته ای که مدعی دکتر بودن در آن هستند، حتی یک ساعت بحث خالص علمی کنند یا مقاله ای بنگارند و در این میان، دل انسان می سوزد برای دکترهای واقعی که در میان این همه ناخالصی واقعاً دکتر هستند.
اگر این اَبَر بحران، مدیریت و رفع و رجوع نشود، دیری نخواهد پایید که علم و دانش به کل از سرزمینی که از ابن سیناها و رازی ها و حسابی ها به ارث رسیده است، ریشه کن شود و برهوتی از نادانی با کلی آدم های مدعی بر جای بماند؛ فاجعه ای بدتر از خشکسالی.