شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۳۳۱۳
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱
نوشتاری از رضا بهرامی/ اصول‌گرایان و انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم
آیا این بار نیز اصول‌گرایان از گذشته عبرت نگرفته و همان راه همیشگی خود را خواهند رفت؟
 

شوشان/ رضا بهرامی 

به باور بسیاری از تحلیل‌گران سپهر سیاست ایران، اصول‌گرایان در بیش از سه دهه‌ ی گذشته هیچ‌گاه این حد از سردرگمی و استیصال را تجربه نکرده‌اند. برخلاف رقیب اصلاح‌طلب که این روزها بدون هیچ اما و اگرِ قابل توجهی حسن روحانی را نامزد قطعی و نهایی خود برای حضوری موفق در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده معرفی می‌کند اما دست راستی‌ها تا به این لحظه مات و مبهوت و با اظهاراتی پراکنده و اغلب متناقض تنها و تنها شانس کم خود برای پیروزی را کم‌تر از قبل ساخته‌اند.

در این میان البته مقصر اصلی شرایط بغرنج و نا‌به‌سامان کنونی کسی نیست جز خودِ اصول‌گرایان که با اشتباهات پیاپی و مهلکی که در بیش از یک دهه‌ی گذشته انجام داده‌اند، گویی آرام آرام و ناخواسته خود را به بیرون از گود رقابت سوق داده‌ و صحنه را برای رقیبِ قدر خود خالی کرده‌اند.    
ظهور پایداری، سقوط اصول‌گرایی!

 برخلاف اصلاح‌ طلبان که از همان آغاز و با وجود تمامی محدودیت‌ها اما با اعتقاد راسخ و عمیق به کار تشکیلاتی از هر فرصتی برای بسط مفهوم تحزّب سود جسته و بر همین اساس موفق به شکل‌ دادن مجموعه‌ای منسجم و کارا شده و در نهایت از آزمون‌های مختلف سیاسی نظیر انتخابات اغلب سربلند بیرون آمده‌اند اما در طرف مقابل رقبای اصول‌گرا به جای تکیه بر تشکیلات، همواره از حربه‌ ی "شیخوخیت" برای نیل به اجماع سود جسته‌اند و در این سال‌ها چهره‌هایی هم‌چون آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، حبیب‌الله عسگراولادی و در ترازی پایین‌تر محمدرضا باهنر و محمدحسن ابوترابی‌فرد به بسط وحدت در اردوگاه اصول‌گرایان اشتغال داشته‌اند.

چرایی عدم تمایل اصول‌گرایان به کار تشکیلاتی خود بحثی است مفصّل که در این مقال نگنجیده و مجالی دیگر می‌طلبد اما پیرامون مکانیسم اصلی و همیشگی اصول‌گرایان برای رسیدن به وحدت یعنی ریش‌سفیدی باید گفت برای اولین بار این محمود احمدی‌نژاد بود که با وجود پیروزی با برند اصول‌گرایی در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم اما بعدها خود را بی‌نیاز از حمایت یاران سابق دانست و حضورش در انتخابات 88 با اما و اگرهای بسیاری مورد پذیرش راست‌ها واقع شد و درست به همین ترتیب بود که اولین ترکش‌ها به مکانیسم سابقاً تاثیرگذار راست‌ها اصابت کرد. با این حال اما این پایان ماجرای افتراق و کثرت نظرِ منتج به انشقاق در جناح راست نبود. 

اوایل مرداد ماه 90 که تازه به دوران رسیده‌های عرصه‌ی سیاست به دبیرکلی مرتضی آقا تهرانی – معلم اخلاق کابینه‌ی محمود احمدی‌نژاد - و در قالب "جبهه‌ی پایداری انقلاب اسلامی" با آن خط مشی تندروانه و بیزاری جستن از تقریباً تمامی بازیگران صحنه‌ی سیاست ایران اعلام حضور کردند، بسیاری به این باور رسیدند که کار به جاهای باریک‌تر از این نیز کشیده شده و آشفتگی و چنددستگی در اردوگاه اصول‌گرایان به بارزترین وجه ممکن به منصه‌ی ظهور برسد.

برخلاف اکثر گروه‌های اصول‌گرا که تقریباً همواره به رای و نظر بزرگان جریان گردن نهاده‌اند و تصمیم آنان را فصل‌الخطاب دانسته‌اند اما جبهه‌ی پایداری نه تنها هیچ‌گاه به این منوال عمل نکرده که گفتمان خود را هسته‌ ی اصلی و اصیل جریان اصول‌گرایی خوانده، دیگران را به پیروی از خود دعوت کرده و به شهادت تاریخ هیچ‌گاه از تصمیمات خود عقب‌نشینی نکرده‌ است.

در بزنگاه‌های حساسی نظیر انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس البته غلظت دیدگاه‌های این گروه حادتر هم می‌شود. اختلاف‌نظر عمیق جریان مذکور با دیگر گروه‌های اصول‌گرا بر سر معرفی کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری 92 و انتخابات مجلس 94 که با پافشاری آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی رهبر معنوی این طیف بر سر معرفی کاندیدای اختصاصی و رد هرگونه تفاهم با جامعتین به اوج رسید، خود به تنهایی گویای این مهم است که پایداری‌ها را حسابی است جدا.

 بر همین اساس بی‌شک این طیف که البته اینک و پس از برگزاری دو انتخابات 92 و 94 نقش پررنگ و سخت تاثیرگذار خود را تا حدود بسیار زیادی از دست داده‌ است، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز هم‌چون دوره‌ی گذشته حاضر به عدول از دیدگاه‌ها خود و حمایت از کاندیداهایی نظیر محمدباقر قالیباف نخواهند شد. 

حضور امتحان پس داده‌ها؛ انتحار سیاسی!

اولین شایعات حضور غیررسمی اما علنی اصول‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم با سفرهای تبلیغاتی متعدد محمود احمدی‌نژاد به استان‌های مختلف و البته در پوشش شرکت در مراسمات مذهبی، یادواره‌ی شهدا و ... به واقعیت پیوست.

بسیاری از تحلیل‌گران مسائل سیاسی ایران ورود به صحنه را اشتباهی تاریخی از جانب وی و فرصتی مغتنم برای منتقدان به ویژه دولت برای طرح آن چه که مابین سال‌های 84 و 92 بر ایران گذشت و دفاع از عملکرد دولت کنونی عنوان می‌کردند. با این حال روند پرشتاب و پر سر و صدای آماده‌ سازی رییس دولت سابق برای حضور در انتخابات سال آینده اوایل مهرماه و با انتشار فایل صوتی منتسب به رهبر انقلاب که در آن حضور احمدی‌نژاد در انتخابات را تقویت‌کننده‌ی یک وضعیت دوقطبی مضر دانسته و وی را از کاندیداتوری منع می‌کردند، متوقف و بدین ترتیب اولین مدعی ریاست‌جمهوری دوازدهم از صحنه خارج شد.

ناگفته پیداست که خروج تیم دولت سابق از پروسه‌ی انتخابات چندان خوشایند دولت فعلی نبود چه حضور اولین استاندار اردبیل در صحنه می‌توانست هم انسجام اصلاح‌طلبان در حمایت از دولت را تسریع بخشد و هم بخش قابل توجهی از مخالفان اصول‌گرای احمدی‌نژاد را جذب تیم روحانی کند. 

در طرف مقابل اما اصول‌گرایان که در سال‌های گذشته همواره عدم رسیدن به وحدت در انتخابات ریاست‌جمهوری را تجربه نموده‌اند،  خداحافظی پاستورنشینان سابق را چونان فرصتی مغتنم برای دست یازیدن به وحدت می‌نگرند که شانس آنان برای ایجاد دردسر برای رییس‌جمهور روحانی را صدچندان می‌نماید. با این اوصاف اما پرسش مهمی که این روزها اصول‌گرایان با آن مواجه‌اند این است که حتا در صورت اجماع حداکثری، کدام کاندیدای راست‌ها موفق به جلب نظر رای‌دهندگان خواهد شد؟     

از میان اصول‌گرایانی که خرداد ماه 92 خود را در ترازوی محک ایرانیان قرار دادند، به نظر می‌رسد تنها باقر قالیباف و سعید جلیلی به طور جدی به انتخابات سال آینده فکر می‌کنند که در این میان هرچند شهردار تهران در زورآزمایی‌های انتخاباتی اغلب بهترین عملکرد را به لحاظ میزان رای در میان راست‌ها داشته اما ناگفته پیداست که قالیباف هیچ‌گاه محبوب بزرگان اصول‌گرا نبوده و در ادوار نهم و یازدهم انتخابات ریاست‌جمهوری که پای به میدان رقابت‌های انتخاباتی نهاده، احزاب و تشکّل‌های محوری اصول‌گرا فردی غیر از او را به عنوان خروجی نهایی خود برگزیده‌اند.

در این میان، از یک طرف قالیباف همواره زعمای اصول‌گرا را به توجه به مقبولیت عمومی خود و سپس معرفی کاندیدا دعوت نموده و از طرف دیگر چهره‌های سرشناس اصول‌گرا همواره وی را به تک‌روی متهم و او را عامل اصلی تفرقه نامیده‌اند و البته به نظر می‌رسد این اختلاف عمیق و مبنایی را سرِ رفع شدن نباشد. از طرف دیگر و برخلاف قالیباف، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی با وجود اصالت رای اما به دلیل دیدگاه‌های خاص و بحث برانگیزش که سبب شده بسیاری وی را ادامه‌ دهنده‌ی راه احمدی‌نژاد بدانند، از جلب نظر و رای مردم بازمانده است. 

علاوه بر این دو، از غلامعلی حداد عادل نیز به عنوان یکی دیگر از نامزدهای بالقوه‌ی جریان اصول‌گرا نام برده می‌شود. کسی که در انتخابات 92 پس از احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان و درست چهار روز پیش از برگزاری انتخابات از ادامه‌ی رقابت انصراف داد و البته در انتخابات مجلس دهم در تهران نیز جایگاهی بهتر از سی و یکم کسب نکرد و از راه‌یابی به پارلمان بازماند. علاوه بر این افراد، نام‌هایی کم‌تر شناخته‌شده‌ نظیر: احمد توکلی، عزت الله ضرغامی، پرویز فتاح و ... برای شرکت در ماراتن انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح می‌شوند که صد البته پیش‌بینی شکست سنگین‌ این تیپ از کنش‌گران سیاسی در کارزار انتخابات امر دشواری نیست.

لاریجانی و رویای پاستور!

مهم‌ترین چهره‌ی اصول‌گرایان که ماه‌ها قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم، انصراف قطعی خود از کاندیداتوری را اعلام نمود، کسی نیست جز رییس 59 ساله‌ی پارلمان ایران. سومین فرزند آیت‌الله میرزاهاشم آملی را کلیدی‌ترین مهره‌ی اصول‌گرایان می‌توان نامید که در ائتلاف با رییس‌جمهور خواهد توانست آرا بخش قابل‌توجهی از طیف هم‌فکر را به سبد حسن روحانی بریزد. 

علی اردشیر لاریجانی که پیش از این نیز در معامله ای پرمنفعت و در برابر دفاع پرهزینه از برنامه‌های دولت به ویژه در زمینه‌ی سیاست خارجی آن هم در مجلسِ جنجالی نهم با آن جمع تندروِ نام‌بردار توانست وزارت‌خانه‌های مهمی نظیر وزارت کشور را از آنِ خود کرده و در کنار رییس‌جمهور پیروز اصلی انتخابات مجلس دهم لقب گیرد، حال می تواند با استمرار این ائتلاف و فاصله گرفتن از اصول‌گرایان سنتی به تحقق آرزوی دیرینه‌اش یعنی بر تن کردن ردای ریاست‌جمهوری در سال 1400 نزدیک شود.

 در این میان هرچند دلیل اصلی تکذیب صریح و رسمی کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم از جانب رییس پارلمان نیز همین بده بستان پرسود و نگاه ویژه‌ی لاریجانی به انتخابات 1400 به نظر می‌آید اما با این حال لاریجانی نباید این واقعیت را نادیده بگیرد که علی‌رغم برخورداری از ظرفیت‌ها و روابط بالقوه و بالفعل فراوان در عالم سیاست اما وی نیز هم‌چون حسن روحانی هیچ‌گاه سیاست‌مردی محبوب و مورد توجه ویژه‌ی افکار عمومی نبوده و هیچ‌گاه از پایگاه رایِ اصیلی برخوردار نبوده است.

ایستادن لاریجانی در جایگاه یکی مانده به آخر در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم علی‌رغم مطرح شدن نام وی به عنوان خروجی جریان اصول‌گرا و هم‌چنین رای ضعیف او در انتخابات مجلس در سال گذشته از قم که این سیاست‌مرد مازندرانی را با فاصله‌ی قابل‌توجهی از نفر نخست در جایگاه دوم نشاند، خود به تنهایی مبیّن این ادعا است که بختیارترین فرزند آیت‌الله آملی باید تا حد امکان از قرار گرفتن در معرض رای افکار عمومی جامعه‌ی ایران اجتناب کند. سیاستی که اینک سال‌هاست به شکلی لاینقطع از سوی بسیاری از اصول‌گرایان متنفّذ دنبال می‌شود. با این اوصاف هرچند به نظر می‌رسد روحانی در انتخابات سال آینده غلاوه بر اصلاح‌طلبان، بخش بزرگی از اصول‌گرایان میانه‌رو به محوریت علی لاریجانی را نیز با خود همراه سازد اما ناگفته پیداست که در مقایسه با اصلاح‌طلبان، سهم اصول‌گرایان میانه‌رو در پیروزی روحانی ناچیز و فرعی خواهد بود.  
 
مردودین ابدی درس تاریخ!

با مروری اجمالی بر تاریخ معاصر ایران و مداقّه در ادوار مختلف انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی و حتا این اواخر مجلس خبرگان رهبری، این واقعیت آشکار به شکل پررنگی به چشم می‌آید که در رقابتی عادلانه میان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان، همواره این اصلاح‌طلبان بوده‌اند که با فاصله‌ی زیاد از رقیب پیشی گرفته‌اند و به بیان دیگر باید پذیرفت اصول‌گرایان هیچ‌گاه با تکیه بر قابلیت‌ها و ظرفیت‌های خود نتوانسته‌اند پیروز یک کارزار انتخاباتی شوند، بلکه این جریان اصلاحات بوده است که یا با اشتباهات سهمگین مقدّمات پیروزی رقیب را فراهم آورده و یا عملاً امکان رقابت در عرصه‌ی انتخابات را نداشته است.

اما این‌که آیا اصول‌گرایان تا به حال در تحلیل‌های درون سازمانی‌ بر این نکته متمرکز شده‌اند یا خیر امری واضح و بدیهی به نظر می‌رسد اما این که آیا آنان تا به حال به چاره‌ای عملی برای این مسئله دست نیافته‌اند، خود محل بحثی مفصّل است.

برآیند کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی اصول‌گرایان در این قریب به 20 سالی که از دوم خرداد می‌گذرد، نشان می‌دهد که این طیف هیچ‌گاه از درس‌های گذشته برای رسیدن به چشم‌اندازهای مطلوب در آینده بهره نبرده است.

شکست سنگین و باورنکردنی در دوم خرداد 76، تقدیم مجلس ششم به اصلاح‌طلبان و واگذار کردن نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری 92 و شکست در انتخابات مجلس دهم تنها گوشه‌ای از رویدادهای متعددی است که اصول‌گرایان در فردایِ آن‌ها نه تنها هیچ استراتژی قابل اعتنایی برای بازسازی و رقابت دوباره طرح و پیاده نکرده‌اند که با پافشاری بر همان روش‌های بی‌نتیجه‌ی سابق، مقدمات شکست سنگین دیگری را فراهم نموده‌اند. در این میان، به نظر می‌رسد انتخابات اسفندماه سال گذشته پیشاپیش نتیجه‌ی انتخابات سال آینده را مشخص نموده و اصول‌گرایان از همین حالا و در بهترین حالت باید خود را برای باختی آبرومندانه آماده کنند. نکته‌ی اصلی اما اینجاست که آیا این بار نیز اصول‌گرایان از گذشته عبرت نگرفته و همان راه همیشگی خود را خواهند رفت؟ آیا برای راست‌های ایرانی، در همیشه بر یک پاشنه می‌چرخد؟ 



نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار