شوشان / محمدرضا کرمزاده
"> امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان / محمدرضا کرمزاده
دیشب جوانی 25 ساله خود را به دار آویخت و خودکشی کرد، دیروز جوانی با بنزین خود را آتش زد و خودکشی کرد، این اخبار از جمله خبرهایی هستند که هر چند وقت یکبار از گوشه و کنار شهر ما به گوش می رسد! و موجی از عواطف انسانی و احساسی را به دنبال خود می کشاند. یکی دو سالی می شود آمار افرادی که دست به خودکشی می زنند بسیار نگران کننده شده است، حتی در طول سال پیش آمده که در یک هفته دو خود کشی داشته ایم و از طرفی افرادی که دست به این عمل زده اند اکثریت زیر 25 سال سن داشته اند! و این نشانه خوبی نیست و حکایت از آن دارد که بهداشت روانی جوانان شهرمان نگران کننده و هشدار دهنده است. • احساس می کردم کسی حرفم را نمی فهمد، همه اطرافیان برایم غریبه شده بودند، نگاه ها رویم سنگینی می کرد، از بیکاری خود رنج می بردم، مدت ها بود گرفتار یک بیماری مزمن شده بودم طاقتم سر آمده بود، هزینه های درمانی برایم سنگین بود، احساس می کردم در زندگی زناشویی ام نا موفق بودم، مرتب روی مسائل جزئی و کلی در منزل درگیری داشتیم، از اینکه از سایر دوستانم از لحاظ مالی و تحصیلی عقب افتاده بودم سخت خود را ماخذه می کردم، طلاق گرفته بودم همه یه جوری بهم نگاه می کردند، احساس می کردم آخر خط رسیده ام، چند جا رفتم خواستگاری گفتند ما به فرد بیکار زن نمی دهیم، از اینکه می دیدم روزگارم بیهوده در حال سپری شدن است، سخت ناراحت بودم، به اطرافیانم بدبین شده بودم ،بوی خیانت به مشامم می خورد، این روزهای آخر حوصله هیچ کسی را نداشتم و تنهایی و گوشه گیری بلای جانم شده بود، از سر نا اهلی و نشست و برخاست با دوستان ناباب گرفتار اعتیاد هم شده بودم، دیگر تحمل مشکلات را نداشتم و خودکشی را تنها ترین راه می دانستم. شاید این عبارت گفتگوی من و افرادی باشد که تا چند قدمی مرگ رفته بودند. • پسر یکی از بستگانمان 20 ساله بود چندی پیش خودش را حلق آویز کرد، پسر بدی نبود، از لحاظ مالی هم تامین بود، البته از مشکل بیکاری رنج می برد و از اینکه دستش توی جیب پدرش بود خیلی ناراحت بود خیلی دوست داشت استقلال مالی داشته باشد در مقایسه خود و برخی از همسن و سال هایش احساس درجا زدن داشت. • شب بود صدای جیغ و فریاد از منزل همسایه مان بلند شد، تمام همسایه ها سراسیمه خود را به آنجا رساندند، پسر همسایه که کمتر از 30 سال سن داشت خودکشی کرده بود، از هر کسی انتظار داشتم جز او. چرا که پسر بسیار مودب و آرامی بود، اما این اواخر گوشه گیر و منزوی شده بود و کمتر لبخند بر لبانش جاری بود، هر کسی یک دلیل برای این کار او می تراشید، یکی می گفت چون بیکار بود، دیگری می گفت چون نتوانسته بود دیپلم بگیرد و از سوی خانواده و اطرافیان تحت فشار بود. • کنار جاده حجله ای بسته بودند و آنرا چراغانی کرده بودند و چند نفر کنار آن ماتم زده بودند از آنان سئوال کردم مگر او را می شناختید؟ گفتند بله سئوال کردم چرا خودکشی کرده است؟ آدم چطوری بوده ، پاسخ دادند پسر خوبی بود آزارش به کسی نمی رسید ولی یه مدتی بود بخاطر تهمتی که به او زده بودند گوشه گیر شده بود و سخت از این موضوع ناراحت بود. - همسایه ای داشتیم کمتر از 32 سال سن داشت متاهل بود با سر و صدای همسایه ها متوجه شدیم که خودکشی کرده است یکی می گفت توی پیمانکاری ورشکسته شده بود، یکی می گفت مشکلات و درگیری خانوادگی داشت، یکی می گفت بلند پرواز شده بود - یکی از بچه های محل ما هم چندی پیش خودکشی کرد معتاد بود فکر کنم دیگه کم آورده بود... - برادر یکی از دوستانم چندی پیش خودکشی کرد یکی می گفت معتاد بود و ظاهراً این دفعه بیش از حد مصرف کرده بود و توی توهم رفته بود، البته تا حدودی هم مشکلات روحی و روانی هم داشت، دیگری می گفت عاشق شده بود و جواب منفی گرفته بود و دیگری می گفت پسر بی بند و باری بود. آری این چند سطر بالا گفت و شنود من و برخی از اطرافیان افرادی بود که طی چند وقت گذشته دست به خودکشی زده بودند، بالاخره پس از هر اقدام به خودکشی نقل قول های فراوانی صورت می گیرد،دلایلی که قربانیان خودکشی ارائه می دهند به قدر کافی قابل درک است اما می توان در اکثریت و حتی تمام موارد گفت آنقدر با اهمیت نبوده اند که خودکشی تنها راه حل و راه چاره آن باشد و از طرف دیگر به دست آوردن اطلاعات دقیق تر در خصوص دلایل و انگیزه هایی که فرد چرا دست به خودکشی زده است تا حدودی سخت و مشکل است چرا که بهترین منبع دسترسی به آن اطلاعات فرد قربانی است که در اختیار نیست تا بتوان پای درد دل او نشست و از طرف دیگر خانواده ها از آنجا که این عمل را قبیح و زشت و ننگ می دانند بعضاً از گفتن حقایق خودداری می کنند و اگر هم بتوانند اصل این عمل را یعنی خودکشی را منکر می شوند. و اما از آنجا که رشته تحصیلی اینجانب علوم اجتماعی بوده است و بصورت جسته و گریخته به برخی از آمارها دسترسی داشته ام به این نتیجه رسیده ام که آمارهای خودکشی طی چند سال اخیر در شهر مسجدسلیمان از نرخ بالایی برخوردار بوده است که این موضوع یک خطر جدی برای جامعه بوده و در کمین خانواده ها به انتظار نشسته است لذا افزایش و سیر صعودی آمارهای مربوط به خودکشی و تغییر گروه سنی قربانیان از میان سالمندان به نوجوانان و جوانان جای بسی نگرانی است و به این جهت بار دیگر با قلم شکسته خود تصمیم گرفتم با نوشتن چند سطری تلنگر و هشدار و زنگ خطری را برای مسئولین مربوطه روشن کرده باشم که انشا الله با تدبیر و اقدامات این عزیزان راه چاره ای اندیشیده شود و به دنبال جواب این سئوال باشند که چرا هر چند وقتی یک حادثه تلخ بنام خودکشی در یکی از کوچه و پس کوچه های شهر من باید رخ دهد. بطور مثال در سال 89 تقریباً 260 اقدام به خودکشی داشته ایم که از این تعداد 108 نفر مذکر و 152 مونث که از این آمار 13 نفر خودکشی موفق داشته ایم(منظور اینکه منجر به فوت شده است)که 8 نفر مذکر و 5 نفر مونث،در سال 90 تقریباً 331 نفر اقدام به خودکشی گزارش شده که 198 نفر مذکر و 131 نفر مونث که از این آمار 12 نفر خودکشی موفق داشته ایم و در سال 91 تاکنون بالای 12 نفر خودکشی موفق داشته ایم. افسردگی، بیکاری، اعتیاد، مشکلات اقتصادی و خانوادگی به ترتیب مشهود ترین دلایل ارائه شده بودند 63% مجرد و 37% متاهل بوده،در فصل تابستان بیشترین و زمستان کمترین اتفاق بوده در ضمن از لحاظ وضعیت شغلی اکثریت غالب بیکار و زنان خانه دار و بعضاً کارمند،معلم،دانش آموز و سرباز گزارش شده است که این آمار بسیار نگران کننده است خصوصاً وقتی سن قربانیان زیر 25 سال باشد. خودکشی چیست و چرا عده ای دست به خودکشی می زنند؟! خودکشی به معنای نابود کردن و از بین بردن خود است، پدیده ای که از سالیان بسیار دور گریبان شهر نشینی را گرفته و آن را در محاصره خود دارد و هر کجا که انسان ها زندگی می کنند خودکشی هم بر آنجا سایه افکنده است.بدون تردید عمل خودکشی در هر خانواده و جامعه ای که رخ دهد سبب عوارض نامطلوب و ناخوشایند و ناگوار خانوادگی، اجتماعی و حتی سیاسی از خود بر جای خواهد گذاشت و قلب و روح خانواده ها و اجتماع را مورد اذیت و آزار قرار می دهد و می تواند عامل مهمی برای متلاشی شدن و از هم پاشیدن خانواده ها باشد،افراد آن جامعه با شنیدن آن غم زده و افسرده شده و دچار نوعی اضطراب و دلهره و نگرانی خواهند شد. اختلافات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی،کثرت جمعیت،احساس غربت و تنهایی حاصل از آن،کاهش محبت های خانوادگی و رها شدن فرد به سرنوشت خود،چشم هم چشمی ها ،سبز شدن آرزوی دست نیافتنی، محرومیت در عشق ورزی ها، افزایش فاصله و شکاف اجتماعی بین اعضای خانواده، مبتلا شدن به انواع بیماری های افسردگی روحی و روانی که غالباً یک عامل شتاب دهنده به حساب می آیند،فرد افسرده قادر به دیدن نکات مثبت زندگی خود نیست و به این باور و نتیجه رسیده دیگر پایان خط است و برای پایان بخشیدن به این زندگانی سراسر از نا امیدی و ناکامی باید خودکشی کند. بهترین درمان فرد افسرده این است که باید در شرایطی قرار گیرد که از افکار منفی و نا امید کننده رهایی یابد و امید دوباره ای بر روح و جسم آن تزریق شود، خوب است بدانیم خیلی از افرادی که اقدام به خودکشی می کنند قصد مردن ندارند شواهد بجا مانده از برخی افرادی که خودکشی موفق و یا ناموفق داشته اند حاکی از پشیمانی از مردن است و آنان به این دلیل خودکشی را انتخاب کرده اند که تنها راه بیان احساسات خود به اطرافیان و جلب توجه دیگران را در خودکشی دیده اند. بیگانه شدن با ارزش های جامعه، سطحی شدن اعتقادات، کم رنگ شدن روحیه فداکاری، بیوگی، مجرد یا مطلقه بودن، فقر و تهیدستی، بی خانمان بودن بیسوادی و نادانی، پر رنگ شدن خط تبعیض در جامعه، اصرار بر پیروزی خود و شکست و نابودی دیگران، افراد فقط به دلایل روانی خودکشی نمی کنند بلکه گاهی اوقات عواملی مانند احساس شرمندگی، انجام گناه، ترس، نا امیدی و شاید بخاطر وفاداری، درد و اندوه فراوان هم می تواند سبب خودکشی شود. زندگی شهری و اقامت در شهرهای بزرگ، بالا بودن هزینه های زندگی، گرانی، بحران های اقتصادی، اعتیاد به انواع مواد مخدر و مشروبات الکلی، سابقه اختلافات خانوادگی در دوران کودکی، اختلال روانی و بیمارهای جسمانی، بدبینی، درون گرایی و تضاد فکری و حتی برخی از خودکشی ها را می توان گفت که ریشه در دوران کودکی فرد دارند به طور مثال از دست دادن والدین و یا یکی از آنان، طرد عاطفی دراز مدت، فرزند ارشد بودن، زود از شیر گرفته شدن، مورد ضرب و شتم های پی در پی قرار گرفتن، مورد اذیت و آزار قرار گرفتن و محروم شدن از محبت های مادری، جدایی والدین از یکدیگر، مهاجرت، سختی کار، ورشکستگی، تنزل موقعیت، مبتلا شدن به بیماری های سخت جسمی دراز مدت، همچنین پایین بودن سطح معلومات و آگاهی در جوامع سنتی، جلوگیری و یا بی توجه بودن از شکوفا شدن استعدادهای جوانان و یا محدود ساختن آنان باعث سرخوردگی جوانان می شود اگر به پای صحبت این قشر از جامعه یعنی جوانان بنشینیم اغلب از اینکه اطرافیان خصوصاً والدین احساسات آنان را درک نمی کنند سخت گلایه دارند و در رنج می باشد و در اوج این حالت و احساس است که جوان ما تصمیم تلخی به نام خودکشی خواهد گرفت. طلاق و اعتیاد و بیکاری سه عامل مهم در سیر صعودی خودکشی در جامعه می باشند. آری ده ها عامل دیگر ممکن است در کنار هم قرار گیرند که برای افراد آنچنان آشفتگی روحی به وجود آورند که فرد تنها راه نجات خود را در نابودی خویش جستجو می کند. اما آیا واقعاً انتخاب خودکشی بهترین و تنها ترین راه است باید به این موضوع توجه داشت که برخی از موارد ذکر شده ممکن است عامل و دلیل اصلی خودکشی نباشند اما ریسک آن را افزایش می دهند فرد در جامعه هر اندازه آشفتگی داشته باشد، و هر قدر مشکل داشته باشد زمانی دست به خودکشی می زند که رابطه ضعیفی را بین خود و جانعه احساس می کند و در این مرحله فرد کسی را به عنوان دوست و یا خویشاوند و یا همراه در کنار خود احساس نمی کند و اطرافیان برایش بیگانه و غریبه می شوند، نسبت به هیچ کس احساس نزدیکی و صمیمیت نمی کنند و به هیچ کس و هیچ چیز تعلق خاطر ندارد از همه چیز و همه کس و از همه جا می برد و در این مرحله است که فرد احساس می کند تاکنون بیهوده زندگی کرده است و اکنون که به پایان مسیر رسیده و به آنچه که می خواسته نرسیده است و زندگی را یک سراب و حاصل زندگانی خود را پوچ و بی حاصل دیده است و دست یابی به اهداف و مقاصد خود را غیر ممکن می بیند و این احساس تنهایی و بی کس بودن او را محاصره می کند و در نتیجه فرد برای مدتی درون گرا و در نهایت به انزوا می کشاند و خود را از جامعه و افراد آن جدا می کند و به مرور زمان دچار افسردگی روحی و روانی شده و نوعی اختلال روانی پیدا می کند و این افسردگی نیاز به چاشنی اضطراب دارد که منجر به خودکشی شود. اینجاست که به یاد نقل قول ویلیام می افتم که می گوید خودکشی چه منجر به مرگ بشود و چه نشود باید آنرا فریادی از درد در نظر بگیریم، واقعاً خودکشی تلاشی است برای فرار از درد است و لذا اگر در جامعه امروز ما گوش های شنوایی باشند که این دردها را بشنوند و آنان را متوجه این موضوع بکنند که خودکشی بهترین پایان نیست شاید ...! آری اگر در کنار هر فرد یک شنونده خوب باشد شاید ...!! آری خودکشی در واقع یک فریاد کمک خواهی است. بهتر است بدانیم افرادی که پوست روشنی دارند بیشتر از رنگین پوستان خودکشی می کنند، آمار خودکشی در بین افراد مهاجر بیشتر است و شاید به این دلیل که وقتی فردی از محلی به محل دیگری مهاجرت می کنند طبیعتاً فهرستی از اقوام و دوستان خود را از رابطه روزانه خود فاکتور گرفته است و دیگر دسترسی به آنان ندارد و اگر نتواند جایگزینی برای آنان انتخاب نماید در نهایت به نقطه تاریکی خواهد رسید و دچار افسردگی خواهد شد، مردان سه برابر بیشتر از زنان خودکشی موفق دارند و زنان چهار برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می نمایند که نجات یافته و یا اینکه بهتر است بگوییم که زنان بیشتر تظاهر به خودکشی می نمایند.برخی از نظریات پزشکی دال بر این است که مردان به شیوه های خشونت آمیزتری و با وسایل موثرتر و با جدیت بیشتر اقدام به خودکشی می نمایند در حالی که زن ها ظریف تر و ملایم تر اقدام به خودکشی می کنند،مثلاً با خوردن دارو اقدام به خودکشی می کنند. الکلی ها پنج برابر بیشتر تمایل به خودکشی دارند، عامل اختلالات ذهنی در خودکشی ها نقش قابل توجهی دارد که به ترتیب اختلالات روانی، اعتیاد، اسکیزوفرنی و اختلالات شخصیتی سهم قابل توجهی دارند جالب است که بدانیم تقریباً بیش از 5% از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در اثر خودکشی می میرند. افسردگی از شایع ترین اختلالات روانی است. • دین و مذهب یک عامل بازدارنده مهم در خودکشی به حساب می آیند و نقش مهمی دارند، در بسیاری از ادیان از جمله اسلام خودکشی را رفتار گناه آلود و ممنوع دانسته و در نتیجه آنرا حرام اعلام کرده اند و در این خصوص آیات و روایات فراوانی داریم کسی که خودکشی کند از اهل جهنم خواهد بود، به طور کلی آنان که اعتقادات مذهبی پایه دار و محکمی دارند کمتر و به ندرت اقدام به خودکشی می نمایند. فرد دیندار اگر روزی تمام درب ها را به روی خود بسته دید این تصور را نمی کند که خداوند آنرا فراموش کرده و اینجا دیگر پایان مسیر زندگی است بلکه با این تصور که شاید بیرون و پشت آن درب های بسته طوفان باشد سعی در ادامه زندگی خود دارد و با توکل و توسل و تقویت روحیه و اراده با سختی ها می جنگد، پس بنابراین عطر آگین کردن فضای زندگی به دین و ایمان می تواند یک عامل بازدارنده،مثبت و قوی در جلوگیری از خودکشی باشد. مکان زندگی، بهتر است بدانیم آمار خودکشی در روستاها و شهرهای کوچک در مقایسه با شهرهای بزرگ تر در حالت طبیعی بدلیل وابستگی های خانوادگی، ایلی، طایفه ای، اجتماعی و ارتباطات فردی خاص محلی و همچنین کاهش فشارهای روحی و روانی کمتر است، بیکاری یکی از عوامل مهم خودکشی به حساب می آید، فرد بیکار و تهی دست چون دسترسی به زندگی ایده آل را برای خود غیر ممکن می داند و اینجاست که عقدهً حقارت در آن ایجاد می شود و لذا استعداد بزهکاری در آن بیشتر می شود بیکاری و فقر عامل عمده ای در پیدایش نا بسامانی های رفتاری و روانی و در نتیجه موجب بالا رفتن انواع کج روی های اجتماعی به خصوص اعتیاد به انواع مواد مخدر و در نهایت خود کشی می تواند باشد و ممکن است فقر به تنهایی عامل مستقیم خودکشی نباشد اما ریسک آنرا افزایش می دهد. در دوران بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی زمانی که فشار تورم در جامعه شدید است و نرخ بیکاری در جامعه بالا باشد احتمال خودکشی بیشتر می شود، کاهش وابستگی فرد با اطرافیان خود اهم از خانواده تا دوستان هر چه کمتر شود احتمال خودکشی بیشتر می شود. اگر فرد در جامعه احساس کند که نمی تواند محیط اجتماعی خود را تحت تاثیر قرار دهد و احساس پوچی و بیهوده بودن کند گرایش آن به خودکشی بیشتر می شود. اعتیاد بلایی خانمان سوز است که زمینه ساز سقوط و زیر پا گذاشتن بسیاری از ارزش های فرهنگی و اخلاقی جامعه می باشد و همواره سلامت جامعه و خانواده ها را به صورت جدی به خطر انداخته است از آنجا که اعتیاد موجب از بین رفتن انسجام روانی و هیجانی شخص می شود و در نهایت فساد و از بین رفتن بافت ها و سلول های مغزی را در بر دارد فرد معتاد فاقد تعادل روانی شده و دچار ضعف اراده می شود،شخص معتاد کنترل حرکات و اعمال خود را از دست می دهد و آمادگی آسیب رسانی به خود و دیگران در او نهادینه می شود و از این جهت هرچه گرایش به اعتیاد در جامعه بیشتر شود به موازات آن تمایل به خودکشی و سایر انحرافات اجتماعی و اخلاقی پر رنگ تر می شود. آری در مورد علل خودکشی ساعت ها و سطر ها می توان نوشت اما به راستی برای پیشگیری از خودکشی و کاهش نرخ آن چه باید کرد؟ فکر کنم همگی بر این باور باشیم که وجه مشترک بین اکثریت افرادی که اقدام به خودکشی می کنند داشتن این باور که خودکشی تنها راه حل غلبه بر احساسات غیر قابل تحمل است و تنها راه فرار از مشکلات را خودکشی می دانند. اینجاست ما باید به گونه و شیوه ای در زندگی رفتار کنیم که به این تیپ از افراد بفهمانیم که خودکشی تنها و بهترین راه حل نیست و راه های دیگری وجود دارد. معمولاً علائم هشدار دهنده خودکشی به دو گونه اند:علائم کلامی و رفتاری. تجربه و تحقیقات صورت گرفته گواه این است که حداقل 60 تا 70 درصد کسانی که اقدام به خودکشی می کنند قبل از اقدام به خودکشی به گونه ای دیگران را از مقصد خود با خبر می کند مثلا عبارتی همچون آخرش خودم را خواهم کشت، تحملم سر رسیده دیگر طاقت ندارم،همین روزها خودم را می کشم،دیگر زندگی برایم معنایی ندارد... را بکار می برد بطور کلی وجود احساس افسردگی ، درماندگی، تنهایی و نا امیدی شدید می تواند بیانگر افکار منجر به خودکشی در فرد باشد بروز رفتارهای دیگری مانند بخشیدن اموال قیمتی و با ارزش و یادگاری خود به دیگران، مرتب کردن حساب و کتاب خود، گفتگوها و صحبت های روزانه فرد بیشتر رنگ نا امیدی به خود می گیرد، نقاط منفی را پر رنگ تر می بیند و دائماً از نداشته های می گوید و داشته های خود ناچیز می داند از گذشته پشیمان و از آینده نا امید است، خود را در یک اتاق تاریک و تنگ می بیند به هر دلیل در خود احساس گناه می کند و خود را سزاوار مرگ می داند، مثل گذشته علاقه ای به شرکت و حضور فعال در برنامه های جمعی و مورد علاقه خود ندارد بیشتر دوست دارد در انزوا و تنهایی بسر ببرد و از دیگران فاصله بگیرد، تغییرات کاملاً مشهودی در ذائقه خوراکی او بوجود می آید و عادات خواب آن دچار تغییرات مشهودی می شود ساده تر بگویم کم خواب و خوراک می شود، آستانه صبر و تحملش کاهش یافته و کم حوصله شده و در انجام برنامه های خود تمرکز کمتری دارد، بریدن یا سوزاندن قسمت هایی از بدن را به راحتی انجام می دهد و به کشیدن سیگار-قلیان و هر نوع مواد مخدر دیگر تمایل نشان می دهد. تمام راه های پیش روی خود را به کوچه های بن بست ختم می کند، اغلب افرادی که دست به خودکشی زده اند دست کم یک نفر را از قصد خود با خبر کرده اند و از آنجا که به والدین خود اطمینان ندارند مشکل و تصمیم خود را با صمیمی ترین دوست خود در میان گذاشته اند، پس وجود دوستان عاقل و فهیم در کنار فرزندان می تواند یک بازدارنده مهم باشد. فردی که می خواهد خودکشی کند در آخرین گام های خود سعی دارد همدرد و هم صحبتی بیابد تا بلکه بتواند با او ارتباطی برقرار کند و اینجاست که هنر شنونده می تواند فرد را از تصمیم خود منصرف کند شنونده در اولین ارتباط باید با خونسردی به صحبت های فرد گوش فرا دهد و حمایت های عاطفی خود را دریغ نکند. از بحث کردن در خصوص خودکشی ترس و وحشتی به خود راه ندهد.چرا که این باور اشتباه که مطرح کردن بحث خودکشی با افرادی که قصد خودکشی دارند باعث شعله ور تر شدن ایده آنان می شود در صورتی که اگر با صداقت و با یک ظرفیت در این زمینه صحبت شود فرد کمتر احساس تنهایی کرده و تا حدودی اضطراب و نگرانی او کاسته خواهد شد و این یعنی یک قدم موفقیت! تمایل به خودکشی اغلب زمانی اوج می گیرد که هیجانات و عواطف منفی فرد به نقطه اوج رسیده باشد و فرد تحت فشار عصبی شدید باشد و ظرفیت تحمل این میزان درد و رنج روانی را نداشته باشد شنونده باید سعی کند دریای پر تلاطم و امواج برخواسته شده از این هیجانات و افکار مخرب را آرام کند و باید دقت کرد که در گام اول نباید نقش ناجی و معلم را بازی کرد و از نصیحت کردن پرهیز کند بلکه باید در ابتدا احساس همدردی و همدلی کند و بتواند نیاز عاطفی و روانی آن را تامین کند. با خونسردی باید رفتار کرد و عجله ای در کار نباشد با صحبت کردن و حرف زدن باید دنبال راهی بود که اطمینان-اعتماد دو طرفه ای برقرار شود. بحران هایی منجر به خودکشی موقتی هستند و سخت ترین دردها و رنج ها هم قابل تحمل است اما دلگرمی و قوت قلب می خواهد. امید آن است که روزی جامعه ای بدون درد و رنج داشته باشیم * عضو شورای شهر مسجدسلیمان