شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۴۲۹۴
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۶
محمد مالی

آتش به جان پلاسکو افتاد در تقاطع «جمهوری» و «فردوسی»؛ به وقتِ 7:59 دقیقه صبح پنجشنبه، در واپسین روز مانده تا «بهمن» 95 در نخستین آدینۀ پایتختِ بی هاشمی و ناگهان نماد تهرانِ مدرن فرو ریخت و آدرنالین در رگ های ایران جوشید، تا شاید اما خفتگانی که دیگر با نوازش نسیم، آگه نمی شوند در برابر زخمۀ طوفان به خود آیند و آگاه باشند.

آری؛ این روزها که جای ساختمان پلاسکو در ضلع شمال شرقیِ چهار راه استانبولِ تهران خالی است، سخنِ چندان سختی نیست که بگوییم؛ تاریخ مدیریت شهری در سپهر سیاسی جامعه ایرانی به پیش و پس از حادثه پلاسکو تقسیم می شود. فاجعه ای که از لحظه پایان، نقطه آغازی خواهد بود برای بازنگریِ تصمیم سازی های صورت گرفته در حوزه نوشهرهای معاصر.

تلخیِ سهمگین پلاسکو اما چشم ناظران منصف را برای ثبت و ضبط تصاویر شیرینی که بر لوح آینده حک می شود؛ نمی بندد. گر چه روشنفکر نمایان سیه انگار تلاش ها نمودند با پُر رنگ کردن خطای قبیله سلفی بگیرِ دوربینی که در تب و تاب جذب فالو و درک سلیبرتی می سوزند، فخر بفروشند که این است درکِ ما از خوانش «بی شعوری»، با این همه، تصاویری دیگر نیز بر پرده افکنده شد... از جمله تصویر صف طولانی اهدای خون شهروندانی که در خیابان «وصال» ایستادند تا نمایش بزرگ اتحاد ایرانی را در صحنه جهانی به «وصل» رسانند. یا تصویر آگهی فردی که 30 واحد تجاری خود را برای یک سال و بدون دریافت هزینه به حجره نشینان پلاسکو تقدیم کرد. یا تصویر مسیحیانی که در شب های سرد تهران در تدارک شام و نهار برای فعالان خسته پلاسکو بودند. یا تصویر شمع ها، گل ها، اشک ها و ضجه های ایرانیان در سراسر کشور...

تصاویر دیگری نیز در راه بود. واقعیت تلخ این است که چنبره سیاست بر ساخت قدرت از برگ و تنه و ساقه و آوند به جان ریشه رسیده و چون خوره راه را برای هر گونه رفرم بسته است. تنها باید به «قطع» رضایت داد تا از شرّ این بلیّه در امان ماند.

مُراد ما از سیاست اما برکنار شدنِ هر گونه نگاه فنّی و جایگیزینی نگاه غیر فنّی است، نگاهی که مدافع «منفعت» در قامت بزک شده «مصلحت» است.

کار ویژه کوتوله ها، نسخه نویس ها و بریده ها...

نگاهی که از مدیریت شهری به ورزش، از اقتصاد به پادگان و از خیابان به بیابان شیفت پیدا کرده، بی کنترل، لا مهار و دست باز و فکر بسته. این نگاه، تخصص را به زانو درآورده، انگیزه ها را سوزانده و نسخه اهلیّت داران را پیچانده و دور نیست که در صورت استمرار، جنگ مغلوبه گردد.

پلاسکو؛ تصویری تمام، عریان و آینه در آینه از حقیقتِ در حال گذر زیر پوست مدیریت در جامعه ای است که وقتی «مدیریت بحران» ندارد به اعماق گرداب «بحران مدیریت» فرو می غلتد و در چنین ساختاری، سازها «به میل» کوک شده و سمفونی قاعده در محور آنارشی انعکاس می یابد.

راستی! چشم ها را باید گشود؛ این اما تنها پلاسکو نبود که سوخت، ققنوس های جان فشانِ ما تنها خاکستر نشدند، رویای تهران مدرنِ دهه پنجاه فقط به باد نرفت، آن چه در پیشگاه افکار عمومی و باورها به آنچه می نمودند، ترک برداشت؛ اعتمادی بود که سرمایه نخستین و آخرین است و این همان دردی است که با آوار برداری هزاران تُن آهن و گذر زمان و برپا سازی یک ساختمان تازه نیز مداوا نخواهد شد، برای ترمیم این عظیم و عمیق زخم باید راه غلط گذشته را بازگشت و در تدارک ریل گذاری تازه ای با هدفِ ساختن فردا بود. 

از این پس، شهرها را با مغزها بسازیم و اجازه بدهیم ورزشی ها ورزش، هنرمندان هنر، فرهنگیان فرهنگ، دانشگاهیان دانشگاه و شهرسازان شهرها را بسازند.

برچسب ها: پلاسکو
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار