عبدالرحيم طبيشي
در سال يازدهم هجري و در آخرين روزهاي پر بركت حيات حضرت رسول اكرم ( ص ) از جهت نبرد با روميان كه از شما غربي عربستان درصدد هجوم به مسلمانان برامده بودند سپاهي از مهاجرين و انصار منظم گرديد بزرگان و شيوخ مهاجرو انصار در انتظار اين بودند كه رسول اكرم لواي فرماندهي را بدست آنها بسپارد چون آن را حق مسلم و ذاتي خود مي دانستند اما اينگونه نشد و پيامبر جواني كم سن و سال را به فرماندهي برگزيد و همه را ملزم ساخت كه از او پيروي و اطاعت نمايند اما اينگونه نشد و بسياري از شيوخ و بزرگان تمرد كردند چون اينكار را خلاف روابط اجتماعي حاكم بر جامعه ان روز مي دانستند.
حال اجازه بدهيد به فضاي سياسي حاكم بر كشور خودمان برگرديم. در انتخابات سال 84 رياست جمهوري ايران بزرگان اصولگرا دورهم جمع مي شوند تا با استفاده از مكانيسم ريش سفيدي و شيخوخيت نامزدهاي جناح اصولگرا را مشخص كنند ( چون ان را حق مسلم خود مي دانستند ) و آنها را زير يك چتر گرد آورند اما با تمرد جواناني روبرو ميشوند كه احمدي نژاد آنها را دور هم جمع كرده بود. لويه جرگه ناطق نوري با شكست روبرو ميشود و ريش سفيدان بدون نتيجه پراكنده ميشوند.
شش سال بعد و درنهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سال 90 و در غياب بزرگان اصلاح طلبي كه شوراي نگهبان انها را قلع و قمع كرده بود ريش سفيدان و شيوخ اصولگرا بار ديگر دور هم جمع مي شوند اما اينبار با زعامت و محوريت آقايان مهدوي كني و عسكر اولادي و نسخه چگونگي ورود به ميدان انتخابات را براي جناح خود مي پيچند اما با مخالفت شديد جوانان وفعاليني مي روبرو ميشوند كه از اين پدر خواندگي به ستوه آمده بودند و قبل تر از اين رويداد جبهه پايداري را تشكيل و با ارائه ليستي جداگانه اعلام موجوديت كرده بودند .
چند مدت پيش و در انتخابات مجلس خبرگان اصولگرايان كه دو تن از شيوخ و ريش سفيدان متنفذ خود را ازدست داده بودند ( مرحومان اقايان مهدوي كني و عسكر اولادي ) با رونمايي از ريش سفيداني نو پابه عرصه ميدان انتخابات مي گذارند.
اينبار مكانيسم ريش سفيدي و لويه جرگه اي با محوريت موحدي كرماني ، آيت الله يزدي و مصباح شكل ميگيرد و مشغول نسخه پيچي ميشوند و ائتلافي را تشكيل و ليستي سي نفره را از جهت ورود به انتخابات پي ريزي ميكنندكه با شكست سنگيني روبرو مي شوند و نمي توانند كارگشايي كنند.
از اين نمونه ها در تاريخ و فعاليت هاي سياسي را كشور و منطقه مي توان پيدا كرد كه همه دال بر عدم بازنشستگي سياستمداران ما را مي رساند در اينجا بازنشستگي مفهومي ندارد چون شيخ و پدر كه بازنشسته نمي شوند تازه هر چه بر سن و سال انها اضافه شود اعتبار انها هم دو چندان ميشود نمونه بارز آن را در فضاي سياسي لبنان مي توانيد بخوبي مشاهده كنيد .
اكنون و در آستانه ورود به انتخابات شوراهاي شهر و روستا اين سؤال در ذهن بسياري از دانش اموختگان و جوانان تحصيل كرده ما متبادر شده كه آيا باز هم مثل گذشته شاهد نسخه پيچي سفيد ريشان و شيوخي خواهند بود كه ان را حق مسلم خود مي دانند ، آيا وقت آن نرسيده تا به فرزندانمان اعتماد كنيم و آنها را قبول كنيم و ميدان رقابت را به آنها بسپاريم و خود بزرگي كنيم و ريش سفيدي .
البته اين بدان معني نيست كه ما خود را بي نياز از ارشادات و راهنمايي هاي آنها بدانيم وجود آنها در كنار تك تك اين جوانان مي تواند پشتوانه اي باشد براي اينده اي بهتر