شوشان - منصور قنواتی / مدیر مسئول روزنامه کارون
خجالتآور است!
بهترین واژه همین است: «خجالتآور»!
سخن از خوزستان است و مردم بردبار و صبورش. خطهای مظلوم و فراموششده که ظاهراً فقط نفت و گاز و معادنش فراموش نشدهاند تا 90 درصد بودجه و درآمد سالانه کشور را تامین کند! واقعاً مسئولان ما که سالهاست برای همه کشورها و ممالک جهان نسخه مدیریتی و رستگاری میپیچند وقتی در آینه به رخساره خود مینگرند از خود خجالت نمیکشند؟! این جمله را یادشان نمیآید که «کل اگر طبیب بودی...؟!»
و آیا صاحبتریبونی که گفته بود: «سوریه برای ما از خوزستان مهمتر است!» میتواند خجالتزده نباشد از اینکه پارهای از کشور خودش به این حال و روز نزار افتاده؟!
او هنوز هم معتقد است که سوریه و بشار اسد، اهمیتشان از هموطن خوزستانیاش بیشتر است؟! سخن از خوزستان است. دیاری که قلب اقتصاد همه ایران است. خطهای که از بزرگترین ذخائر نفت و گاز جهان است، یک سوم آبهای روان ایران را در خود جاری دارد اما مردمانش حالا در مرکز استان، بشکه به دست به دنبال آب آشامیدنی میگردند!
سخن از خوزستان است که سدها، رودهایش را بیآب کرده، تالابهایش را خشکانده و حداقلهای زندگی و حقوق بشر یعنی «آب و هوا» را از آن ستانده! این، خجالتآور نیست؟ مدام برای دنیا نسخه شفابخش میپیچیم، اما شرم نمیکنیم که در اداره ثروتمندترین استان خودمان واماندهایم!
خوزستان همه چیز دارد و مدتها قبل کارشناسی اقتصادی در اروپا گفته بود: «در ایران... جلگهای پهناور به نام خوزستان وجود دارد که اگر فقط به تولید محصول گندمش نگاهی استراتژیک شود میتواند به تنهایی نیاز سالانه 300 میلیون انسان را تامین کند!» اما نه تنها نگاهی استراتژیک به خوزستان نشد بلکه همه نگاههای مبتنی بر «توسعه ناپایدار» فقط و فقط به «استخراج نفت و گاز» معطوف گردید تا بد آنجا که وزارت نفت، تالاب «هورالعظیم» را خشکاند تا چاههای نفتی در آن حفاری کند؛ نتیجهاش هم شد ریزگرد و بارش خاک و ... ناشی از کاهش رطوبت اراضی پهناور این خطه و نابودی کامل محیط زیست.
شتابزده، سدها روی رودهای روان در این استان زدند به گونهای که حتی باقی مانده آب روان کارون را هم با آخرین دستهگل ناشی از اپیدمی «سدزنی» با احداث سد گتوند کاملا شور کردند تا کشاورزان خوزستانی را به طور کامل، به خاک سیاه بنشانند!
حال، خوزستان سالهاست فاقد محیطزیست است. باورکردنی نیست اما واقعیت این است که در مرکز شهر اهواز مرگبارترین کارخانه شیمیایی کشور همچنان و بدون هیچ محدودیت و مشکلی در حال فعالیت است!! مصداقی از «توسعه ناپایدار» ناشی از رشد بیضابطه و ناهمگون صنایع آلاینده نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد، سدسازی و ... این خطه را عملاً به منطقهای «ممنوعه» برای زندگی تبدیل کرده اما شاید پرسش شود پس چگونه همچنان چند میلیون ساکن دارد؟! پاسخ ساده است از ناچاری و البته «عشق به زادگاه» به بسیاری از ساکنان این دیار اجازه هجرت نمیدهد اما تا همین جای قضیه و طبق آمار رسمی مسئولان، خوزستان در ردههای اول مهاجرت مردمانش خصوصاً نخبگان و تحصیلکردگانش به دیگر استانهای کشور محسوب میشود.
وزارت نفت حالا درست در وسط شهر اهواز مشغول حفر چاه نفت است تا بیش از این که محیطزیست را نابود کرده به این وظیفه خطیر! بیشتر و بیشتر عمل کند! خشکاندن تالاب هورالعظیم برای استخراج نفت کافی نبود، مرکز استان هم باید برای استخراج نفت، خشکانده شود. اگر هم رویشان نمیشود که مرکز استان را منطقهای غیرقابل سکونت و کاملاً انباشته از آلودگیهای سمی ناشی از دودهای نفت و گاز اعلام کنند چون راهکاری برایش ندارند؛ با 3 میلیون اهوازی چه کنند!! راندن و کوچ دستهجمعی؟! شدنی است؟!َ
حالا سالهاست حتی یک بارش نصف و نیمه در این خطه هم به یک بلا برای مردمانش تبدیل شده است! بارندگی همان و فرود حجم سنگینی از ذرات سمی دودهای نفتی معلق در آسمان بر شهر و ورودشان به حلقوم مردم، همان! اضافه کنید همیشگی شدن ذرات معلق خاک و ریزگردها را در آسمان شهرهای استان که حالا به قطع پیاپی آب و برق هم رسیده است!
اضافه کنید بیآبی ساکنان دیار کارون را، بیفزایید حجم سنگین فقر و حاشیهنشینی و جرم و جنایت را، اهواز در حال حاضر در کنار مشهد بزرگترین آمار حاشیهنشینی را داراست. بیکاری در این استان برخوردار بیداد میکند، فعالیتهای عمرانی عمرشان چندساله است و بسیاریشان راکد ماندهاند!
از سویی، خوزستان یکی از نمادهای زیست چندقومیتی و چند زبانی هم محسوب میشود، اما مسئولان نابلد کشور حتی به این پتانسیل هم توجه نکردند. زیست مسالمتآمیز انواع اقوام و زبانها در این خطه، دههها مورد غبطه دیگران بود؛ اما سوء تدبیر مسئولان کشور در بیتوجهی به این ظرفیت فرهنگی و اجتماعی، عملاً تضادها را در استان در بین مردمانش نیز افزایش داده و آنان که میبینند نمیتوانند حقشان را از مسئولان کشوری بستانند، ناراحتیشان را روی سر هم استانی خود آوار میکنند!
این جا هم نتیجه عملکردها خجالتآور است و فاجعهبار! موج مهاجرت صدای حتی مسئولان استان را درآورده و بسیاری از مراکز دانشگاهی استان، استاد ندارند، زیرا کمتر تحصیلکردهای حاضر است در چنین وضعیتی گذران عمر کند. لذا از این رو، بسیاری از مسئولان، اساتید، مدیران، و ... خانوادههایشان را به دیگر استانها فرستادهاند و خود هم «پروازی» هستند! این است اوضاع خجالتبار خوزستان و مردم خوزستان میگویند وقتی برخی از صاحبان تریبون به صراحت و در مقابل دوربین میگویند اهمیت سوریه از خوزستان برایشان بیشتر است چرا که نه؟! حالا در خوزستان، مردم به همه مسئولان کشور بدبین و ناامیدند!
چه اصولگرا باشی و چه اصلاحطلب و ...! در فضای مجازی و محاورهای خود با کنایههای تلخ، با مسئولان کشور سخن میگویند و میپرسند: ما که از هم استانیهای خودمان در رأس مدیریت کشور همچون محسن رضایی و علی شمخانی خیری ندیدیم، اصولگرا و اصلاحطلبش میخواهند چه گلی بر سرمان بزنند؟
خوزستان طبق آمار وزارت ارشاد اتفاقاً از استانهای صاحب فرهنگ با مردمی اهل مطالعه بهشمار میشود و تیراژ بالای کتاب و مطبوعات در این خطه گویای این واقعیت است و این مردم با فرهنگ اما محروم از حداقلهای زندگی به خود میگویند: «همه مسئولان نظام آنها را فراموش کردهاند، و اگر هم گاه و بیگاه یادی از دیارشان میکنند برای نفت و گاز و منابع و تهمانده آب کارونش است همین و بس!»
و این از بزرگمنشی و فهم این ملت است که همین پریروز در راهپیمایی سالگرد انقلاب باز به خیابانها آمدند تا با همه این بیمهریها، تبعیضها و ... عشقشان به آرمان های اولیه انقلاب و اتحاد و وحدت را بار دیگر به نمایش بگذارند. اما تاکید میکنم؛ مسئولان کشور و نظام بدانند وضعیت تاسفبار خوزستان ثروتمند، مدل یک ناکارآمدی مدیریتی شرمسارانه است!
تعطیلی متوالی مدارس، ادارات، بانکها و ... فقط یک مسکن گذر است و حجم سنگین سوءتدبیر در نظام مدیریتی کشور در این استان در حال آوار است و باید ترسید از ریزش این آوار! بیاییم «خوزستان» را نماد سوءتدبیر نظام مدیریتی کشور قلمداد کنیم. حالت فوقالعاده برایش اعلام کنیم و بر کردار و رفتار و بیلیاقتیهایمان نهیب بزنیم! نهیب «شرمساری».
شاید در بسیاری از استانهای دیگر کشور خصوصاً سیستان و بلوچستان، کردستان، ایلام و ... حتی بسیاری از حاشیههای همین تهران هم فقر و عقبافتادگی موج میزند اما تفاوت خوزستان با همه جای دیگرایران این است که این خطه خود غرق در ثروت و منابع اعم از نفت، گاز، انرژی، آب، سد و ... است، اما مردمانش میگویند: «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم، یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم!» واقعاً خجالتآور نیست؟!