شوشان / غلامرضا جعفری
گویا به شکلی غریب برخی در حال بازآفرینی مفهومی در تقابل خوزستان و سوریه هستند، آیا به راستی چنین معادله ای مفهوم و ممکن است؟ آیا بی توجهی به استان خوزستان در نتیجه توجه مثلا به سوریه و مشکل حاد مردم سوریه است؟ و مهمتر اینکه آیا عموم مردم استان فلکزده خوزستان به چنین تقابلی معتقدند؟
البته در حوزه های اجتماعی بحث یقینی و قطعی در همان گام اول نشان میدهد که راوی و یا گوینده یا به موضوع اجتماع آشنا نیست و یا شاید هدفی دیگر در پی چنین روایتی قطعی در موضوعی به شدت سیال دارد با این همه آیا میشود به جزئی از حقیقت با توجه به داده های میدانی و ... رسید؟ پاسخ این سوال همچنان سایر موضوعات مربوط به انسان نمی تواند بله و یا نهای قطعی باشد و باز هم باید با تردید پاسخ داد: چنین امکانی متصور است اما انجام آن بستگی تام به متغیراتی دارد که در مسیر پاسخ قرار می گیرند و شاید و حتی مفهوم پرسش را به گونه ای خاص متاثر کنند.
با این همه در نیم نگاهی به مردم استان و نوع حضورشان در بزنگاه های مختلف مربوط به ملک و ملت،شاهد حضوری بی بدیل و غیر متکلفانه مردم هستیم، مردمی که در انقلاب و دفاع مقدس و دوران پساجنگی با تحمل همه سختی ها، دشواری ها و سیل مصائب اما بی منت و مزد، سرزمین تولید ثروت و حتوسعه کشور بودند در جایی که از چنین امکانی در کمترین شکل و یا به روایتی هیچ نفعی نبردند، لطفا این مردم را در کنار مردم استانهای دیگر خاصه اهل قدرتشان بگذارید، تا دریابید اگر می گویند مردم نجیب و صبور خوزستان، این چنین صفتی چه معنایی دارد؟
به هر رو اما آنچه هویداست این است که بحران امروز خوزستان مرده ریگ رفتارها و افکار منفعت طلبانی است که با سطحی نگری انسان این خطه را گرفتار کردند و از اتفاق همین مردم نخستین شهید حرم را به نام خود کردند و بزرگواران، با این همانی بحران خوزستان و توجه به مصیبت مردم سوریه در واقع آدرس غلط میدهند تا کسی متوجه نشود که جای پای همه این بزرگواران در مرده ریگ و میراث شرم آور مدیران استان و دولت های مختلف دیده می شود...