شوشان/ لفته منصوری
جامعهی خوزستانی «مسئله مند» شده است. این مفهوم جدیدِ جامعهشناختی را در ادامه این یادداشت توضیح خواهم داد. انتقال آب، ریزگردها، قطع برق، قطع آب، قطع اینترنت، اختلال در شبکه تلفن، غرق شدن در رودخانهها، سیل، آتشسوزی، تصادفها، سرقت از منازل، معیشت عادی، زندگی روزمره و از همه مهمتر، ناکارآمدی دستگاههای اجرایی برای خوزستان و خوزستانی تبدیل به «مسئله» شده است.
در هر جامعهای که فرآیند تبدیل 1- موضوع به مشکل، 2- مشکل به مسئله، 3- مسئله به بحران، بهسرعت انجام پذیرد؛ آن جامعه «مسئله مند» شده است. این نشانهی آسیب شناسانه، حالوروز این جوامع را تعریف میکند. متأسفانه خوزستان دچار این سندروم شده است.
اساساً «مسئله مند سازی»[1] مفهومی فوکویی است. فوکو میگوید ما در زندگی جمعی، علیالاصول، زندگی را درونی میکنیم؛ چونان هوایی که تنفس میکنیم. زندگی در سطح ناخودآگاه ما قرار دارد. درواقع زندگی در بادی امر برای ما بدیهی و طبیعی است؛ اما ناگهان اموری از زندگی به رخ ما کشیده میشود؛ ما متوجه امور میشویم؛ ما به امور فکر میکنیم و امور بهتدریج برای ما تبدیل به مشکل و بعد مسئله میشوند. این خودآگاهی از خلال فرآیند گفتمانی صورت میگیرد. فوکو به این فرآیند «آشناییزدایی»[2]میگوید. به تعبیر من این «بدیهی زدایی» ناشی از خودآگاهیِ گفتمان مجازی است. در شبکههای مجازی به دلیل امکان گفتگوی آزادانه و همدلانه، تفطن به دقایق و ظرایف زندگی محقق شده است. به همین جهت «آشناییزدایی» موردنظر فوکو اتفاق افتاده است. در روزگار ما به دلیل همین فرآیند آشناییزدایی گفتمانی، «زندگی روزمره» تبدیل به «مسئله» شده است. زندگی روزمره و حتی زمان و مکان برای ما خوزستانیها پرابلماتیک شده و ما ناچار هستیم انرژی، زمان و هزینهی زیادی برای هر کدام از این مسائل بگذاریم.
متأسفانه ما خوزستانیها به دودسته تقسیمشدهایم. یک دسته مدیران هستند و دستهی دیگر، گرفتار سیاستها، برنامهها و اقدامهای اجرایی مدیران هستیم. نگاه عمیق، راهبردی و پهنابستر در خوزستان نیست؛ پدیدهها عمیقاً واکاوی نمیشوند؛ پروندههای گشوده، زیاد هستند؛ کارهای نصفه و نیمه، فراواناند؛ میوههای کال بر زمین ریخته، زیاد است؛ جوانههای نورس ناکام فراوان است؛ مدیریت، سیستمی کار نمیکند و دیپلماسی عمومی عشیرهِ محور، فعال است. برآیند این روندها «مسئله مندی» است.
پانویس:
1- Problematization
2- Defamiliarization