افسانه نجومی معتقد است: فاصلهگیری مخاطب از شعر امروز فارسی را میتوان متأثر از دو رویکرد متفاوت دانست.
افسانه نجومی اظهار کرد: رواج تئوریها و نظریهپردازیهایی که پس از ترجمههای متفاوت از متفکران غربی - و شاید هم بدخوانی و بدفهمی این گونه نظریهها- خلائی جدی میان شعر و خواننده را دامن زد و سبب شد مخاطبانی که در تاریخ هزارسالهی شعر فارسی و به ویژه پس از تحولات مشروطه، با شعری خوگرفته بودند که بسیار نزدیک به تجارب زیستیشان بود و رخدادهای اجتماعی ـ سیاسی را با بیانی ساده و ملموس برای آنها بیان میکرد و این توانایی را یافته بود تا منطبق باذائقهی شعریشان رویدادها را با زبان رمانتیک، حماسی، عرفانی و با بهرهگرفتن از امکانات موسیقایی افاعیل و اوزان عروضی، به تصویر بگیرد،به ناگاه با خلق نظام زیباییشناسانهای روبه رو شوند که نیما مبدع و پایهگذار آن در شعر نو فارسی به شمار میآید. روندی روبه گسترش که به ویژه از دههی هفتاد به این سو، مخاطبان را در معرض هجوم بیوقفهی شگردهایی چون هنجارشکنی، اجراهای زبانی، چندصدایی شدن و تکثرگرایی، تعلیق و تعویق معنا و..... قرار داد و از آن جا مخاطبان شعر نو فارسی نتواستند، با انباشت این تئوریها در شعر، ارتباطی راستین برقرار نمایند، راه به جایی نبرد و چون قادر نبود تا رویکردهای نو به جهان هستی را جانشین دیدگاههای سنتی نماید، سبب شد تا مخاطبان به ناچار عطای شعر را به لقایش ببخشند.
وی بیان کرد: کمبود نقد، نفی رویکردهای منتقدانه و یکسویهنگری به شعر در فضاهای آکادمیک و دانشگاهی، سبب شد تا مفاهیم شعر نو آن چنان که باید و شاید مورد بحث و بررسی قرار نگیرد و در نتیجه مخاطب نتواند با درکی پویا به ظرایف و ظرفیتهای شعر معاصر دست پیدا کند.
اين شاعر افزود: اگرچه تلاش شاعران برای نقد و بررسی و تحلیل شعر همگنان درطول چند دهه اخیر همواره درخور توجه و اعتناست اما همان نگرش حسی ـ انتقادی نیز نتوانست به حذف فاصلهی میان مخاطب با شعر نو منجر شود.
وی خاطرنشان کرد: گسترش فضای مجازی میتواند ناقض هر دو رویکرد مورد نظرباشد، چراکه ترویج شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و گسترش آنها در میان کاربران، شعر را به مقولهای فراگیر بدل نمود و توانست در غیاب مجلات تخصصی ادبی، به فرصتی ارزنده برای شعر امروز بدل شود و با ایجاد رابطهای پویا میان شعر و مخاطبان، فضای راکد ادبی را به تحرک و جنب و جوشی بیسابقه وا دارد؛ فضایی که به نظر من توانسته است تا حدودی به لحاظ کمی، فاصلهی شعر و مخاطب را از میان بردارد و با فراهم آوردن افقها و ظرفیتهای جدید، توانمندیهای قابل توجهی را چه در گسترش فضای نقد ادبی و چه شعر، به ادب فارسی عرضه کند که این موضوع شاید دهههای زیادی از آن دریغ شده بود.
شاعر مجموعه "فینیقیه زنی بود با کلاه مدرج" تصریح کرد: با این همه حدیث فاصلهی شعر و مخاطب، حدیثی کهنه است، و قدمتش درست به اندازهی خود شعر میتواند باشد؛ چراکه ما ایرانیان اگرچه شعر را به مثابه هنر ملی دانسته و میدانیم، اما از آنجا که نحوهی برخورد و نگاه ما به شعر، بارها از مجرای عواطف و احساسات گذشته است، نتوانستهایم همخوانی لازم را با مفاهیم اجتماعی، فلسفی، ادبی آنها برقرار نماییم و همین موضوع گاه شبههی مخاطب گریزی را در اذهان بسیاری برجسته نموده است.
او در اینباره اضافه کرد: معتقدم تنها راه برونرفت از این رویکرد، توجه به مباحث نقد و گسترش آن در سایهی رسیدن به خرد انتقادی و همچنین به چالش کشاندن ذهنیت مخاطبان شعر امروز میباشد.