در گلزار شهدا دختر شهید دانشی فر کنار مزار پدرش نشسته ، امسال با سبزه و گل و شیرینی آخرین وداع با پدرش را کرد. پدری که در جزیره مجنون به علت اصابت خمپاره جان اش را از دست داد حالا این جا به راحتی خفته شاید به امید هر 5 شنبه ای که خانواده اش به دیدن اش بیایند... "> آخرین پنچ شنبه سال در بهشت آباد اهواز
شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۶۵۱
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۹

در گلزار شهدا دختر شهید دانشی فر کنار مزار پدرش نشسته ، امسال با سبزه و گل و شیرینی آخرین وداع با پدرش را کرد. پدری که در جزیره مجنون به علت اصابت خمپاره جان اش را از دست داد حالا این جا به راحتی خفته شاید به امید هر 5 شنبه ای که خانواده اش به دیدن اش بیایند...

شوشان / رویا محمودی : آخر جاده فاز یک پاداد که رسیدی باید پیاده شوی، راننده می گوید این جا ایستگاه آخر است. درست است ایستگاه آخر اهالی تمام این شهر . فرقی نمی کند از کدامین در وارد شوی اول و آخرش یک چیز می بینی قبرهای بهم چسبیده این جا دیگر شمردن اسکناس به کارت نمی آید شمردن خاطراتی که در ذهن دیگران کاشتی به دادت می رسد . بعضی مرده ها تنهایند حتی 5 شنبه آخر سال دسته دست گل شب بو و رز کنار هم قرار گرفته اند ، گلاب و شمع هم هست . سبزه عید که نوبر این روزهاست مثل نقل و نبات در دست همه می گردد. وارد گلزار که می شوی بچه های کوچکی را می بینی که از دست ماموران بهشت آباد فرار کرده اند و بطری به دست با یک کاردک برایت قبر می شویند قبری 500 تومان . بعضی ها دور مزارشان خیلی خلوت است مگر شست شوی قبور توسط کارکنان آن جا خاک را از سنگ قبرشان بتکاند شاید این تنهایی شبیه زندگی شان بوده .

مثل زنده ها که با هم فرق می کنند مرده ها هم فرق هایی دارند شاید همه زنده ها نمی دانند که  چه طور زنده باشند و چه طور بمیرند  و چه طور می توانند برای  مردن شان  دلیلی داشته باشند  . این فرق شهدا با بقیه است این تفاوت را به راحتی می توان از نوشته های روی سنگ قبرشان خواند

ما شهيدان ترك جان از بهر جانان كرده ايم  / در طريق دوست جان خويش قربان كرده ايم

در گلزار شهدا دختر شهید دانشی فر کنار مزار پدرش نشسته ، امسال با  سبزه و گل و شیرینی آخرین وداع با پدرش را کرد. پدری که در جزیره مجنون به علت اصابت خمپاره جان اش را از دست داد حالا این جا به راحتی خفته شاید به امید هر 5 شنبه ای که خانواده اش به دیدن اش بیایند . 52 ساله بود که شهید شد و حالا 25 سال از مرگش می گذرد . دخترش می گوید همیشه کمبودش را حس می کنیم ولی هنگام عید نوروز و لحظه تحویل سال جای خالیش عذاب مان می دهد . راست است که می گویند شهیدان زنده اند چرا که در زندگی  حضورش را همیشه در کنار خود حس کرده ام . امروز من و خواهرم با سبزه و گل و شیرینی سر مزار پدر آمدیم.

پیرمرد دیگری عصا به دست همراه زن و پسرش قبر هایی کنار هم را می شوید می گوید این ها همگی بستگانم بودند که در قطاری که به سمت هفت تپه می رفت شهید شدند قطاری که صدام ملعون آن را زد. خیلی از بستگانم در آن قطار بودند و حالا چون هیچ بازمانده ای ندارند در 5 شنبه آخر سال به دیدنشان آمده ام.

از قطعه شهدا بیرون می آیم می خواهم ببینم سایر مردم در این 5 شنبه چه طور با عزیزانشان وداع می کنند چرا بر سر بعضی قبر ها هیچ کس نیست و بعضی قبر های دیگر با گل و شیرینی و روبان تزیین شده است ؟ خانم جوانی با آب و کهنه در دست در حال شستن قبری است که کنار آن نشسته ام  می گوید : قبر پدر شوهرم است 3 ماه است که فوت کرده در اسلام آمده که شستن قبر اموات مستحب است حالا دست آن ها از دنیا کوتاه شده چند وقت دیگر دست ما ، دوست ندارم پس از مرگم خانواده ام تنهایم بگذارند برای همین بر سر خاک اموات می روم . پدرم هم 6 ماه پیش فوت کرد ولی اول سراغ پدر شوهرم آمدم چون او تازه فوت کرده نمی خواستم تنهایش بگذارم.

شروع به دعا خواندن می کند نگاهم را از طرفش بر می گردانم و به سایر قبر ها نگاه می کنم قبر هایی که سکوت شان هم تسکینم می دهد و هم در دلم آشوب ایجاد می کند این همه پلیس و آتش نشانی  و کارکنان بهشت آباد زیر آفتاب داغ برای چه ایستاده اند ؟ برای مردم تا بهتر بتوانند از رفتگان شان یاد کنند !چرا بعضی ها پس از مرگ شان این قدر در یادند و بعضی دیگر از یاد ها فراموش شده اند در سکوت بهت انگیز خودم فرو می روم  مبادا من هم پس از مرگم این قدر تنها شوم .


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار