یک نویسنده و منتقد ادبیات داستانی ایران گفت: گذشته از بافت اجتماعی فرهنگی استان خوزستان که زمینهساز پیدایش نویسندگان بزرگی در این استان شده، سنت ادبی شکل گرفته در هر منطقه نیز مورد توجه است چرا که در خوزستان به دلیل قطب صنعتی و زندگی شهری و گذر از سنت به مدرنیته، سنت ادبی داستانی شکل گرفته است.
حسن میرعابدینی، منتقد ادبیات داستانی ایران، در مراسم اختتامیه نخستین جایزه ادبی داستان جنوب در اهواز که بعدازظهر چهارشنبه (25 اسفند) در تالار مهتاب برگزار شد اظهار کرد: نویسنده در مسیر آفرینش داستان با دو عنصر تخیل و صناعتشناسی بر آن بخش از واقعیتی که برای داستان خود انتخاب کرده تاثیر میگذارد و ارزش افزودهای با کار خود بر آن میافزاید که حاصل کار داستان میشود.
وی بیان کرد: داستان در کنار واقعیت واقعی، هستی بالقوه و مستقل خود را دارد که بسیار متکی بر تخیلات، تجربیات ذهنی و عینی نویسنده و نگاه منحصر به فرد آن است که بر این اساس میتوان گفت ادبیات اقلیمی، اقلیم، شهر و منطقه در داستان بیش از هر چیز موضوعی تخیلی است چرا که هر نویسندهای از منظر خود به شهر و اقلیم مینگرد.
میرعابدینی ادامه داد: وقتی در پی تاریخ ادبیاتنگاری و جریانشناسی ادبی باشیم، سبکهای فردی در نوعی اسلوب جمعی و همگانی میگنجد که از آن به تاثیر متقابل داستان، فرهنگ، اجتماع و تاریخ یاد میشود.
وی تصریح کرد: درست است جغرافیا رنگ و بوی خاصی به داستان میدهد اما به تنهایی نمیتواند سازنده مکتب ادبی باشد و این که در دانشگاههای ما سعی دارند ادبیات اقلیمی برای نواحی مختلف تراشیده شود، زحمت بیهوده است زیرا شیفتگی نامناسب به اقلیم ممکن است تنگنظری ولایتپرستانه شود.
نویسنده «صد سال داستاننویسی ایران» عنوان کرد: آنچه بیش از جغرافیا در شکل بخشیدن یا دادن رنگ محلی به ادبیات یک منطقه اهمیت دارد، نکات دیگری است که یکی از آنها غنای فرهنگ هر منطقه میباشد و در واقع میتوان گفت غنای فرهنگی عامل اصلی برای دادن رنگ محلی به ادبیات یک منطقه است.
او یادآور شد: خوزستان به دلیل آمیختگی فرهنگها و زندگیهای مختلف از تنوع و غنای فرهنگی خاصی برخوردار است؛ از جمله آنکه وجود بنادر گوناگون که محل گذر کالاها، مسافرها و به تبع آن فرهنگهای گوناگون به این منطقه بوده است. همچنین وجود زندگیهای گوناگون و متنوع دستمایه رنگارنگ و متنوعی پیش چشم داستاننویسان استان قرار میدهد.
میرعابدینی با بیان اینکه گوناگونی فرهنگی چهره خاصی به داستاننویسی میدهد افزود: نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که آمیختگی صورتهای گوناگون زندگی در خوزستان ما را با دو شیوه عمده زیست و فرهنگ مواجه میکند که بخشی از آن زندگی در شهرهای بزرگ حول قطبهای بزرگ صنعتی و به ویژه صنعت نفت شکل گرفته که نشان از تاثیر و تاثر فرهنگ مدرن اروپایی در جامعه ایرانی دارد؛ فضای خاصی در بخشهایی از خوزستان به وجود میآورد.
وی ادامه داد: بخشهایی از این تغییر و تحول فرهنگی جامعه ایرانی را در داستان داستاننویسان خوزستانی میتوان دید و از سوی دیگر باتوجه به اینکه بخش دیگر زندگی در مراکزی دور از مناطق صنعتی میگذرد، روی آوردن به فولکور و داستانهای شفاهی و مسائلی که مبتنی بر باورهای عامه مردم است از دیگر فضاهای خاص مورد توجه داستاننویسان است.
این منتقد و پژوهشگر ادبی، تاکید کرد: در حالی که در داستانهای بخش اول بیشتر با فرهنگ مدرن مواجه بودیم در این داستانها با فرهنگهایی که به هویت بومی و سنتی مربوط میشوند، روبرو هستیم.
وی خاطرنشان کرد: گذشته از بافت اجتماعی فرهنگی استان خوزستان که زمینهساز پیدایش نویسندگان بزرگی در استان شده، سنت ادبی شکل گرفته در هر منطقه نیز مورد توجه است چرا که در خوزستان به دلیل قطب صنعتی و زندگی شهری و گذر از سنت به مدرنیته، سنت ادبی داستانی شکل گرفته است.
عابدینی افزود: سنت ادبی، پایه و مایه هر حرکت ادبی است و بدون سنت ادبی نمیتوان کاری کرد ولی نویسندهای موفق میشود که ضمن درک این سنت ازآن فراتر رفته و مسائل تازهای را نیز در داستانهای خود عنوان کند.
وی اظهار کرد: سنت ادبی در خوزستان براساس مسائل فرهنگی و وجود قطب صنعتی نفت و پالایشگاه است به طوری که وجود کتابخانههای صنعتنفت و فیلمهای سینمایی روزی که به نمایش گذاشته میشد و همچنین وجود چهرههای برجسته ادبی که از جمله آنها میتوان به صادق چوبک، نجف دریابندری، صفدر تقیزاده و ابراهیم گلستان اشاره کرد، زمینه ادبی خاصی را برای استان فراهم کرد که از ادبیات آمریکایی متاثر بود.
این منتقد و پژوهشگر ادبی با اشاره به اینکه جریان داستاننویسی خوزستان جریان پویایی است، تصریح کرد: اگر خوزستان در تاریخ ادبیات معاصر ایران ادبیات داستانی شکوهمندی دارد، به دلیل زمینههای فرهنگی، تنوع شیوههای زندگی و تنوع فرهنگهای جاری در استان است و از سویی مساله سنت ادبی شکل گرفته در این منطقه را هم نباید فراموش کرد.