شوشان / پدرام طاهری: رفتار و نوع کلام نیوشا احمدزاده (بختیاری) جوانترین روایتگر و آموزگار شاه نامه زن ایرانی، به هیچ عنوان شبیه دخترهای هم سن و سال این دوره و روزگار نیست. شروع صحبتهایش را به سبک روایت هایی که روی صحنه میبرد، آغاز میکند:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
به هستی یزدان نیوشاترم
همیشه سوی داد کوشاترم
نیوشا احمدزاده دوسال پیاپی به عنوان دختر نمونه استان شناخته شده و برنده دو دیپلم افتخار در روایت گری شاه نامه نیز می باشد
او میگوید از چهار سالگی علاقه زیادش به شاه نامه خوانی را احساس میکرده. جرقه آن در همان سن کم با یک اتفاق ساده رخ میدهد. پس از آن زمان است که بیتهای شاهنامه و حماسههایش میشود ورد زبان او و شب و روز را با آن میگذراند. در تمام جملاتی که بر زبان میآورد یاد پدر و گفتههایش است و مدام از او نقل قولهایی به میان میآورد.
نیوشا احمدزاده، خانوادهیی شاهنامه پژوه و شاه خوان خوان دارد. به طوری که دو خواهر دیگر نیز کم از او ندارند و برای خودشان یک پا روایت گر هستند.
نیوشا احمدزاده بختیاری تصریح می کند: در خانواده ما شاهنامهخوانی ریشه ای کهن دارد. همیشه گفتهام لالایی شبهای من، صدای شاهنامه خواندن پدرم بوده. نیکان ما کربلایی احمد و کربلایی ملا مُهمد احمدزاده ، مردان شجاع و دلیری بودند پدرم تعریف می کند که روانشاد ملا محمود پدر بزرگ می گفت: کربلایی مُهمد ایلمردی بزرگ بود ، رستمی بود به مردی ، گذشت ، جوانمردی و از مالکین بزرگ منطقه بودندو همیشه حامی تهی دستان و نیازمندان و علاقمند به فرهنگ و مردمدار و شاه نامه دوست .
پدر بزرگ من حاج سیاوش احمدزاده هم صدای خوشی دارد و علاقمند شاه نامه فردوسی ،میتوانم بگویم نخستین خانوادهیی هستیم که به طور جدی کار شاهنامهخوانی ، روایتگری و پژوهش شاهنامه را آغاز کردیم البته ما جزه کوچکی از خانواده بزرگ شاه نامه در ایران هستیم منظورم این است که همگی در حوزه شاه نامه کار می کنیم.
از زمانی که من شاه نامه خوانی را شروع کردم، آنقدر با عشق این کار را انجام دادم که هم کلاسی ها که در مدرسه من را میدیدند به کارم علاقهمند شدند. و امروز خیلی از دوستانم هستند که من برای آنها انگیزهیی شدهام تا شاه نامه را دنبال کنند البته سبک خوانش من متفاوتتراست چون من در ایران برای خودم صاحب سبک هستم. سبک من به گونهیی است که روایتگری میکنم روایت گری را پدرم در خوزستان بنیانگذاری کرده و در این روش هنرجوی روایت گر هیچ گونه دخل و تصرفی در شاه نامه انجام نمی دهد ، تنها کار او انجام حرکات نمایشی با ابیات خود شاه نامه است باید اجازه داد مخاطب برداشت خودش را داشته باشد از نظر ما توضیح و تفسیر شخصی لازم نیست.
نیوشا در ادامه می گوید: ماجرای نخستین اجرای روایت گریم این گونه بود که نخستین اجرایی که داشتم، بسیار اتفاقی در سن چهار سالگی رخ داد. پدرم در آن زمان به عنوان پژوهشگر در یکی از همایشهای اهواز دعوت شد. زمانی که برنامه رو به پایان بود و به بخش اهدای جوایز رسید، وقتی پدرم را صدا زدند و ایشان برای گرفتن لوح سپاس به طرف صحنه حرکت کرد من دستان مادرم را رها کردم و به دنبال پدرم راه افتادم تلاش مادر برای برگرداندن ما ثمره بخش نبود و به روی سن رفتم ، از قرار مجری خوشذوقی هم آنجا بود. میکروفنش را جلوی من گرفت و گفت: «دختر جان شما هم بلدی شاهنامه بخوانی؟» من هم همان زمان تک بیتی که پدرم همیشه با خودش زمزمه میکند را با صدای بلند و قرایی خواندم:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
این بیت را خواندم و بعد از آن بود که انگیزهام برای حفظ ابیات شاهنامه بیشتر و بیشتر شد.
نیوشا محکم و شمرده حرف میزند. انگار که دائما خود را جلوی صحنهیی میبیند که صدها هزار نفر او را تماشا میکنند. پس با این حس و حال باید هم استوار و حماسی حرف بزند. واژههایی که در کلامش استفاده میکند و حرکتهای دستهایش گویای آن است که شب و روزش را با شاهنامهخوانی میگذراند. او بعد از آن تک بیت معرف دیگر به دنیای روایت گری قدم می گذارد، دیگر این حس در وجودش شکل میگیرد که راهش را انتخاب کرده است. پس اجرای دومش را در سن شش سالگی با اعتماد به نفس کامل روی صحنه میبرد: «اجرای بعدیام را در سن شش سالگی داشتم. در آن زمان به یک همایش در یکی از روستاهای خوزستان دعوت شدیم. این همایش هر سال در روزهای نوروز برگزار میشود.
باز هم در آن برنامه اجرای من ناگهانی بود. پدرم میخواست برنامه اجرا کند، اما من خیلی اصرار کردم تا او را همراهی کنم. با وجود تاکیدهای پدرم که میگفت اجرای برنامه زنده بسیار دشوار است و ممکن است بیتی یا کلمهیی را فراموش کنم، با این حال پذیرفتم در مقابل نزدیک به شش هزار نفر روایت گری کنم. حتی یادم هست که یک بیت را اشتباه خواندم. اما خیلی راحت برگشتم و آن بیت را تصحیح کردم. در آن زمان بود که دیگر به طور جدی وارد دنیای روایت گری شدم و کارم را در حوزه شاهنامه آغاز کردم.
شاهنامهخوانی در خانواده ما ریشه ای کهن دارد
خانواده احمدزاده انگار شاهنامه نمیخوانند؛ با شاهنامه زندگی میکنند. نیوشا میگوید خانوادهاش از پدر و مادرش گرفته تا دو خواهر کوچکترش همهشان به شاهنامهخوانی علاقهمند هستند: «در خانواده ما شاهنامهخوانی ریشه دارد. من همیشه گفتهام لالایی شبهای من، صدای شاهنامه خوانی پدرم بوده. میتوانم بگویم نخستین خانوادهیی هستیم که به طور جدی کار شاهنامهخوانی و روایتگری را آغاز کردیم. داستانهایی که پدرم برای ما انتخاب میکند مادرم آنها را به زبان نثر و ساده تر میخواند، کار طراحی لباسهایی که برای اجرا آنها را بر تن میکنم هم برعهده مادرم است. طرح ونقش این لباسها یا برگرفته شده از زنان بختیاری ویا زنان ایرانی برمیگردد که مادرم به بهترین شکل ممکن آنها را طراحی میکند و برای ما میدوزد.»
خواهران، دنباله رو روایت گری
آنوشکا و سوتیام خواهرهای ۱۶ و ۵ ساله نیوشا هستند که آنها نیز دنباله کار خواهر بزرگترشان را پیش گرفتهاند: «آنوشکا خواهر ۱۶ ساله من به سبک جدیدی شاهنامهخوانی(روایت گری ) میکند. او داستانهای شاهنامه را بخش بخش کرده و روایت می کند به عنوان مثال پند و اندرزهای شاه نامه، شادی در شاهنامه ، ستایش خدا در شاه نامه ، ستایش خرد در شاه نامه ، ستایش پیامبر در شاه نامه را به صورت بخش بخس روایت می کند ، سوتیام نیز با اینکه تنها ۵ سال دارد با زحمتهایی که استاد احمدزاده و مادرم برایش میکشند، ابیات شاهنامه را برایش میخواند؛ آنها را مرور میکند، او هم نشان میدهد که کار در شاهنامه را دوست دارد. در حال حاضر نیز ستایشنامه، ستایش خرد، به نخجیر آمدن رستم و بخش های از داستان سیاوس را از بر کرده و آماده دارد.
او از مهمترین دغدغه هایی که با آن روبهرو بود حرف میزند. دغدغهیی که یک دختر نوجوان چطور میتواند دست به کار نقالی بزند؟ اتفاقی که کمتر رخ میدهد یا اصلا رخ نمیدهد. نیوشا با اینکه از سن خیلی کم وارد این رشته هنری شد امابا پشتکار توانست بر مشکلات موجود غلبه کند و وارد کارستانی شود که همه آن رایک حرفه مردانه میدانند:
«زمانی که کارم را شروع کردم مخالفتها زیاد بود. میگفتند چون دختر هستم نباید در این جمعها حضور پیدا کنم. شاید خیلی از نزدیکان ما هم مخالفت کردند.چون من بعد از خانم فاطمه حبیبیزاد ملقب به گردآفرید ،که از دانشآموختگان زنده یاد استاد مرشد ترابی است، نخستین دختر بختیاری و ایرانی هستم که به طور جدی کارم را در روایت گری آغاز کردهام لازم به توضیح است روایت گری را می گویم نه نقالی دختران دیگری هم بوده اند که نقالی می کرده اند پیشتر هم گفتم روایت گری تفاوت های با نقالی دارد .» خوشبختانه خدا هم کمکم کرد و موفقیت های به دست آوردم : از آن جمله دوسال عنوان دختر نمونه استان خوزستان را کسب کردم ودو دیپلم افتخار روایت گری شاه نامه را به دست آوردم .
همچنین عنوان جوانترین آموزگار روایت گری شاه نامه را نیز دارم من بعد از مشورت با پدر شروع به آموزش خردسالان و نونهالان و نوجوانان مشغول شدیم و امروز بیش از پنجاه تن هنرجو در کلاس های ما شرکت وآموزش می بینند دختر و پسر همانگونه که دانای توس فردوسی هزاران سال پیش در یکی از بیتهای خود فرمودند:
چو فرزند باشد،به آیین و فر
گرامی به دل بر چه ماده چه نر
چو فرزند باشد به فرهنگدار
زمانه ز بازی برو تنگ دار
فردوسی در آن زمان هم تفاوتهای جنسیتی را رد میکند. البته در کنار وجود مخالفتها، حمایت های پدرم باعث شد که بر مشکلات اطرافم غلبه کنم و تا امروز ادامه دهم .
از زمانی که روایت گری شاه نامه را شروع کردم، آنقدر با عشق این کار را انجام دادم که در مدرسه من را میدیدند؛ تمام همسن و سال هایم نیز به کارم علاقهمند شدند. و خیلی از دوستانم هستند که من برای آنها انگیزهیی شدهام تا کار روایت گری را انجام بدهند البته به سبکهای متفاوتتری. چون من در ایران برای خودم صاحب سبک هستم. سبک من به گونهیی است که روایتگری میکنم. یعنی رفرنس ما منابع اصلی ما در کار روایت، خود شاه نامه فردوسی می باشد وگویی روایت ما از زبان خود فردوسی ست انجام می گیرد ، در مکتب روایت گری ما اجازه نداریم ابیات فردوسی را تفسیر به رای کنیم و اندیشه های خود را به مخاطب تحمیل کنیم فقط و فقط برپایه ابیات به جای مانده از فردوسی بزرگ را روایت می کنیم شنوندگان اختیار کامل دارند هرکدام با روایت ما ارتباط برقرار کنند.و بر داشت خودشان را داشته باشند.
گویندگی و مجریگری را دوست دارم
به هر حال نمیتوان منکر این قضیه شد. بازیگری و حضور در فعالیتهای تلویزیونی، سینمایی و تئاتر وسوسهیی است که نمیتوان از آن گذشت. وقتی از این روایت گر نوجوان در این باره سوال کردیم در جواب میگوید: «پیشنهادهایی برای بازی در تئاتر به من میشود.
مثلا کلاس سوم دبستان بودم که پیشنهاد برای بازی در تئاتر داشتم. چون پدرم در سالهای جوانی تاتر کار کرده بود، بدم نمیآمد تاتر را هم تجربه کنم. با وجود این پیشنهادات، پدرم مخالف بود و میگفت انرژیام را صرف شاهنامهخوانی کنم. چون در ایران به شاهنامه کمتر پرداخته میشود. و نقالی و روایت گری شاه نامه مظلوم تر از هنرهای دیگر است شاید هیچ نوجوانی نخواهد این کتاب با این عظمت و سنگینی را بخواند و به همسن و سالهای خودش ارائه بدهد. من پیشنهاد پدرم را با جان و دل پذیرفتم. با این حال به خیلی از کارهای هنری دیگر نیز علاقه دارم. علاوه بر پیشنهاد برای بازی در تاتر، برای مجریگری و گویندگی هم پیشنهاد داشتم. اگر خداوند یاری کند دوست دارم در زمینههای اجرا یا گویندگی به طور جدی وارد شوم و آنها را هم تجربه کنم. کارهای انجام داده ام اما این کارها را برای سالهای بعد میگذارم. اجازه آن را هم از الان از پدرم گرفتهام. به بازیگری چندان علاقهمند نیستم. اما به خاطر بیانی که دارم برای اجرا و گویندگی فکر میکنم بتوانم بهتر خودم و تواناییهایم را نشان بدهم.»
دختر پزشک روایت گر
نیوشا در حال خود را برای کنکور آماده می کند و میخواهد رشته پزشکی را برای ادامه تحصیل انتخاب کند و دلش میخواهد در آینده حرفه پزشکی را برای خدمت به مردم انتخاب کند : «برای ادامه تحصیل رشته علوم تجربی را انتخاب کردم و دوست دارم پزشک شوم. با توجه به اینکه ادبیات را دوست دارم و بیشتر در این زمینه کار می کنم ،در کنارادامه تحصیل در رشته های مورد علاقه به پدرم قول دادهام که ادبیات را هم تا آنجا که انرژی دارم ادامه دهم.» این دختر روایتگر شاهنامه از شاعران بزرگ دیگر ایران زمین نیز غافل نشده است و در کنار شاهنامه گوشه چشمی به اشعار شاعران دیگر هم دارد: «پدرم همیشه میگوید چون شاهنامه میخوانی، فقط تکیه به شاهنامه نداشته باش. ما در ایران شاعران بسیار بزرگی دیگری مانند سعدی، حافظ، مولانا، خیام وده ها شاعر دیگر داریم. برای همین در خانه ما از حافظ و سعدی و مولوی و خیام هم سخن به میان می آید .»
خانواده ما میتواند برای خانواده های دیگر مثال خوبی از علاقمندی به ادبیات کلاسیک باشد
انگار شعر و ادب در فامیل آنها ریشه دارد و تنها در خانواده پنج نفره احمدزاده خلاصه نمیشود: «محفلهای شعر و شاعری علاوه بر خانواده خودم در فامیل هم هست. حتی پدرم به دخترعموهایم که کوچک هستند میگوید مثلا اگر چند بیت شاهنامه را به خاطر بسپارید و حفظ کنید شما را به پارک خواهم برد.وبرای شما جوایزی در نظر خواهم گرفت وآنهاهم تشویق میشوند و حفظ میکنند. »
او میگوید: «خانواده ما میتواند نمونه خوبی است برای سایر خانوادهها ، خواندن شاهنامه به یک فرد جرات و جسارت بسیار میدهد. در روزهای عید یک برنامهیی داریم با عنوان خانواده و شاهنامه که از استان خوزستان شروع کردهایم.
در هر شهری از استان میرفتیم خانوادگی شاهنامه را اجرا میکردیم و مردم استقبال خوبی میکردند. اگر خداوند فرصت بدهد در روزهای تعطیلات بعدی به شهرهای دیگر هم خواهیم رفت و این اجرا را باز هم با خانواده خواهیم داشت. احساس میکنم خواندن شاهنامه وظیفهیی است به گردن تمام نوجوانهای ایرانی که میخواهند وارد اجتماع شوند. اگر این کتاب را بخوانند آنقدر جسارت پیدا خواهند کرد تا پایان زندگی میتوانند مقابل مشکلات و مسائل زندگی شان ایستادگی کنند. من هم با روایت گری شاه نامه ، وظیفه خودم را انجام میدهم.»
و امروز خوشحالم که تعداد بیشماری هنرجوی شاه نامه در ایران در حال فراگیری این هنر ارجمند هستند در خوزستان هم علاقمندان بیشمارند در ایذه هم در کنار استاد احمدزاده بینان گذار مکتب روایت گری در شاه نامه که روشی نو در نقالی ست مشغول آموزش کودکان بختیاری هستیم
در این راه سختی ها و نامهربانی های بسیاری دیده ایم
نوروز امسال طی سفری که ایران شناس شهیر آلمانی پرفسور هاید ماری کخ، از شاگردان برجسته والتر هینس و برنده نوبل ریاضیات از شهرستان ایذه داشتند هنگامی که هنرجویانم برای ایشان شاه نامه خوانی کردند و تحسین ایشان را برانگیختن گویی خستگی این سالها را ازتنمان بیرون رفت .
دوست دارم با سخنی از پدرم به این گفتگو پایان دهم : شاه نامه را به کودکانمان بیاموزیم تا ایران را از ویر نبرند، زیرا قصه های شاه نامه برای بیدار شدن است نه برای خوابیدن