شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۹۷
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۳

اصلاً حمل بر شوخی اش نکنید. خیلی هم جدی است این پیشنهاد.

قبول که ممکن است قدری پیشنهاد پست مدرنی به نظر بیاید اما بخاطر عارضه هایی هم نیست که ممکن است بخاطر کار سخت سیاسی برای فرد حادث شده باشد. پس از نطق ها و میتینگ ها و تخریب ها و توهین هایی که نسبت به رقیب روا داشته می شود خاصه در بحبوحه انتخابات ها.

راستش را بخواهید تونل MRI شباهت بسیاری به قبر دارد. تنگ و تاریک و بی هیچ روزنی و منفذی و جایی برای تکان خوردن و اگر قدری قد بلند و وزن زیاد و شانه های فراخ داشته باشی (که معمولن تیپیک سیاست مداران اینچنین است به اضافه چربی هایی در ناحیه شکم که برخی هم البته قد کوتاه دارند که ...) مشکل افزون تر می شود و کار سخت تر. باید قدری شانه ها را به هم آورد در آن تونل باریک. لباس آزمایشگاهی و اتاق عملی در وارد شدن به دستگاه چقدر شبیه کفن است. وقتی خوابیدی دست و پا را نباید تکان بدهی. پرستار و دکتر در اتاق فرمان مثل نکیر و منکر تصور می شوند و نهیب می زنند. در آن نیم ساعت خلوت اجباری، فرصت مناسبی پیش می آید تا نخست سیئات که معمولن نسبت به حسنات افزون تر اند به نوبت و اهمیت بیشتر به کمتر بیایند و از جلو چشمان مثل یک فیلم سینمایی تند شده رژه بروند. متاسفانه شاید دست ها از حسنات آنچنان پر نباشند

که چند تا را بدهی تا سیئه ای را پاک کنی. انگار آلوده ای. بالاخص زبانت که هرز و یاوه زیاد گفته و در توهین و تهمت و تخریب و غیبت و ناسزا ید طولایی داشته...

گوش هایت که نارواهای زیادی شنیده و به مغز نگفته تا به زبان فرمان دهد که دیگر بس کنید! یاوه نگویید یا پاها را ملزم نکرده که از آن محفل که در آن غیبت و دروغ تبادل می شود به سرعت خارج شوند. خدا می داند که معنای آن همه فرکانس فشرده و نامفهوم، آن همه پژواک گنگ و صداهای سرد و زوزه مانند که به درون گوش ها وزیده می شود چیست و چه سخن ها با تو دارد؟ که البته بی که بدانی در اتاق فرمان و به هنگام مانیتورینگ همه عارضه ها مثل نمودار خود را نشان می دهند.

و چشم هایت. با آنها چه کرده ای که دیگر فروغ روزهای صداقت و سادگی نخستین را ندارند؟

نفست حبس است. شماره می کنی که کی و در چه دقیقه فرخنده ای از این تنگنا می آیی بیرون؟ مثل وقتی که کابوس می بینی و می دانی انگار خوابی و دلت می خواهد زودتر از خواب بپری، مثل آن لحظاتی که سرم دارد به پایان می رسد و تو با چشمانی حریص قطره قطره ها را می شماری که کی تمام می شوند و رگ های منبسط شده و ورم کرده که انگار دارند در آنها می دمند از تیزی سوزن آنژوکد رها می شوند.

راستی اگر در آن لحظه قالب تهی کنی دستانت پر است یا خالی؟ حرفی برای گفتن داری؟ توجیهی؟ دلیلی برای آن همه هیاهوها و ناسره ها که کرده ای و گفته ای و رفته ای؟ که : - «من دینک؟» پرده ها کنار رفته و زبانت به توجیه نمی گردد ناخواسته راستش را می گویی که : «پول!». - «من امامک؟» به لکنت و سنگینی : «مقام!» ...

حتم در آن لحظه به خودت قول می دهی که اگر از آن قبر مجازی بیرون بیایی آدم تر شوی، کار خیر کنی، دستگیری کنی، مستضعف نوازی و حق جویی و عدالت طلبی حتا اگر خلاف منافع دون دنیایی ات باشد که « والعصر * ان الانسان لفی خسر ...»

انسان خاسر. انسان خسارت دیده و مستمند. آدمی ی مایل به ضلالت تا فلاح که : «اهدنا الصراط المستقیم»

- دوستی با بیان تجربه اش در MRI می گفت که آن داخل همه «صحرای محشر» استاد محمدعلی جمال زاده در جلو چشمانم آمد.

- و آن دیگری می گفت که گریزی نیست. می بایست با جهاد فی سبیل الله تن مان را سالم نگه داریم.

حالا آمده ای بیرون از تونل تلخ. داری از خواب خوف و هول می پری. نترس این یادداشت هم دارد تمام می شود. این سخن که مثل منوی کافی شاپ ها به طعم حنظل است.

می خواهی در اولین فرصت کار خیر کنی تا قدری نمره مثبت در کارنامه ات ثبت شود. دنبال آنی که چه کنی؟ بهترینش گفته سعدی است که چه خوش گفته : « يكي از ملوك بي انصاف پارسايي را پرسيد: از عبادت‌ها كدام فاضل‌تر؟

گفت: تو را خواب نيمروز، تا در آن يك نفس خلق را نيازاري»

پس اندک سخن بگوی تا گرد و غبارها فروکش کند و فتنه ها کمتر شود. به قدر حوائج. و اگر مدیری سعی کن تا سخن گفتن ات به اندازه عملکردت باشد یا نسبتی متعادل مابین سخن گفتن و عملکردت برقرار باشد و پس از اینکه کارها به سامان رسید بیایی و بگویی که چه کرده ایم نه اینکه می خواهیم فلان کنیم و بهمان.

هر چند یادداشت خاص تو سیاسی کار کارکشته است اما کسان دیگری نیز می توانند به جای این تیپ قرار گیرند. وکلا، روزنامه نگاران، مدیران، تولید کنندگان ...

بنویس: انبار داران و احتکار کنندگان، فروشندگان کم فروش که : «ویل للمطففین!»

بنویس ...


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار