خبرآنلاین نوشت: همهچیز از دو هفته قبل شروع شده بود؛ زمانی که عباس جدیدی نتوانسته بود مجوز حضور در انتخابات را بگیرد. او در این اتفاق علیرضا دبیر را مقصر میدانست. چرایش را کسی نمیداند اما او دبیر را مقصر مشکلاتی که برایش ایجاد شده بود میدانست.
برای همین تلفنی حسابی از خجالت همکار و همتیمی سابقش در آمده بود. عباس جدیدی در بخشی از گفتوگو به دبیر میگوید: «(...) عمراً اگر بگذارم تو صحیح و سلامت در خیابانهای تهران راه بروی.»جدیدی در نهایت تأیید صلاحیت میشود ولی جایی در لیست خدمت پیدا نمیکند و مثل هادی ساعی و حسین رضازاده به عنوان نامزد مستقل به انتخابات شورای شهر میآید و مجموع آراء او در تهران، مثل هر دو قهرمان دیگر بیرون از لیست، تقریباً فاجعهآمیز است. البته علیرضا دبیر که توی لیست قرار گرفته هم شانسش برای بودن در جمع اعضای علیالبدل هم خیلی نیست! در این شرایط جو سنگینی بر جلسه شورای شهر حاکم است. جلسهای که غیر علنی و به نوعی یکی از آخرین حضورهای این گروه تصمیمساز برای شهر در ساختمان شورا بوده.تماس دو هفته قبل و حساسیت و فشار اعلام نتایج آرا، تقریباً نه فقط جدیدی و دبیر که همه اعضای اصولگرا و غیر اصولگرای بازمانده از شورا را کمی عصبی کرده بود. جلسه پتانسیل انفجار را داشت که دبیر در زمان رد شدن از کنار عباس جدیدی این جرقه را روشن کرد. او جمله تند چند روز قبل عباس را به یادش آورد و تأکید کرد که هنوز روی پاهایش در شهر راه میرود. این جمله را دبیر گفت و رفت سر صندلیاش نشست. جدیدی کمی از راه دور با دستانش خط و نشان کشید و بعد دلش طاقت نیاورد. او سمت دبیر رفت و ضربهای به این نماینده شورای شهر زد. دبیر هم متقابلاً سیلی عباس جدیدی را پاسخ داد، اما ضربه قهرمان سبکوزن که به حوالی چشم جدیدی خورده بود، پوست صورت قهرمان سنگین وزن را شکافت و خون جاری شد. فریادها و توهینها فضای شورا را پر کرد و ...عباس جدیدی که مدام آقا تختی را الگوی اخلاقیاش معرفی میکرد، کوتاه هم نمیآمد. بقیه ریختند تا سوایشان کنند و به سختی و با سلام و صلوات هر کدام را به سمتی بردند. جدیدی که به شدت عصبانی بود، به گفته شاهدان با مأموران تماس گرفت و شکایتی علیه علیرضا دبیر تنظیم کرد، اما در آن دقایق علیرضا دبیر از شورا خارج شده بود.