فاضل خمیسی
اغلب مواقع یک خراش روی پیشانی داشت ، اما یاد ندارم ،یکبار هم که شده بابت آن چیزی گفته بود ، خانواده پر جمعیتی داشتیم ۷ برادر و چهار خواهر!.پدری که از صبح علی طلوع با ذکر یا رزاق خارج میشد ،و غروب مثل قهرمانان خسته از میدان جنگ اما با لبخند پیروزی به خانه میآمد ، وقتی اطرافش را میگرفتیم و مشغول خوردن شام یا میوه ای که با خود میآورد ، می شدیم ، محو تماشا میشد و بخوبی این حرف او در گوشم مانده که : وقتی بچه ها دور همند و غذایی می خورند ، خستگی از تنم در میاد و بالاترین لذت را میبرم.اما بشنوید از زخم پیشانی که مادرم را اغلب اوقات همراهی میکرد:
گهواره ی آهنی که تقریبا جزئ لاینفک خانه بود و از برادر ارشد ۲۲ ساله تا همین آخری یک ساله مثل خدمت نظام وظیفه اجباری حدود ۲ سال شروع زندگی را باید در آن میگذراندند ،مسبب این موضوع بود ، مادر خدا بیامرزم ، خیلی از وقتها و بخصوص شبهامشغول تکان دادن گهواره بود ؛تا اینکه صدای گریه نوزاد مستقر در آن باعث بیدار شدن سایر اعضا خانواده نشود .
برای سهولت در تکان دادن گهواره به قسمتی از آن بندی می بست ،و مرتب بند را میکشید ، صدای ،قیز، قیز،، قلاب های گهواره و رفت و برگشت های ممتد آن باعث آرامش نوزاد میشد ؛ در این میان مادرم که از کار روزانه و سر وکله زدن با خواهران و برادرانم بسیار خسته و خواب آلود بود ، در کنار همان گهواره خوابش میبرد ، و پیشانی اش آماج ضربه های تخت گهواره .
این را من در شبی که ناخودآگاه بیدار شده بودم دیدم ، فردا روز ،به مادرم گفتم : فهمیدم چرا پیشانی ات همیشه زخمی است. مادر خندید و هیچ نگفت.
نزدیک چهل سال است که از مرگ هر دو والدینم میگذرد ، الان فهمیدم که آنها اینکارها را نه برای منت گذاشتن بر سر ما بلکه برای اینکه رسالت پدر و مادری را ادا کنند ،انجام میدادند ؛بعد از اینهمه سال احساس میکنم ، در واقع آنها هوشمندانه مسیر زندگی را انتخاب کرده و لذت حضور وجود عینی و واقعی خانواده را ترسیم نموده اند.زندگی زناشویی و زایش و تربیت فرزندان بار خود گذشتگی ندارد که باعث گردد ؛بسیاری از آن گریزان شوند ،همان گزاره های شبه ناکی که بسیاری از افراد برای توجیه عدم پذیرش مسوولیت خانوادگی به آن استناد میکنند ، نگارنده خود شاهد این موضوع بود که وقتی خبرنگاری از یک خانم کارگردان موفقی پرسید :شما چرا تاکنون ازدواج نکرده اید ؛ ایشان در پاسخ بیان داشتند که لازمه ازدواج اینست که یکی از دو نفر زوجین از خودش بگذرد و من هنوز به این مرحله نرسیده ام .
در صورتیکه در ازدواج عاقلانه و مطالعه شده ؛نه تنها لازم نیست ،انسان از خودش بگذرد بلکه احساس تکامل و بازیافتن خویشتن ،خویش بهتر در او متجلی میگردد.باید این اصل مد نظر قرار گیرد ؛ که ازدواج مقدمه اهداف، متعالی نهاد خانواده است و خودش هدف غایی نیست ؛آنجا که آرامش به آدمی هبه میشود و فرزندآوری باعث تحکیم بنیان این آرامش و مشارکت اثر بخش اجتماعی در تربیت فرزندان خوب موجب حرکت جامعه بسوی پیشرفت را موجب میگردد، هدفهای متوالی ازدواج بشمار میآیند.
پیش بینی شده تا سال ۲۰۵۰ میلادی رشد جمعیت به بیش از نه میلیارد نفر برسد ؛ که بدلیل افزایش سطح و امید به زندگی ،آمار کهنسالان در مقایسه با تعداد کنونی سه برابر و آمار کودکان بدلیل کاهش زاد و ولد به همین اندازه کنونی ثابت بماند ؛یعنی اینکه بشر در آینده با کاهش چشمگیر نیروی فعال و کار مواجه است…کنون و در جامعه شرقی ما که مهد معارف انسانی و الهی است ،بدلیل کپی پست نمودن بسیاری از آموزه های وارداتی که حتی در جوامع مادر نیز ناکارامدی خویش را نشان داده اند ،ازدواج و فرزند آوری بعنوان یک محدودیت که باعث سلب آزادی میشود ،معرفی میشود، آزادی ازچی؟ وقتی آدمی لذت حضور در میان فرزندان خود را نچشیده است.
متاسفانه ، بازار خرید عروسک جهت زوجهایی که قصد فرزندآوری نداشته باشند داغ است ،و اکنون تبلیغ حیوانات خانگی و بخصوص سگ با اندازه های مینیاتوری و با لباس نوزادی و بچگانه مخصوص زوجهای جوان بجای فرزند ، بخشی ازفضاهای مجازی و حتی واقعی را اشغال کرده و مراکزی در این خصوص مشغول تبلیغ هستند.مدرنیسم و پست مدرنیسیم نفی انسانیت و ایجاد گفتمان فرد گرایی نیست ؛و حتی اگر برداشت عده ای از این پروسه اینست باید گفت که تعالی بشر در ارتقا اخلاق و اخلاقیات جمعی است .
یکی از شاخص های توامل بشری پدر و مادر شدن و تلاش برای تربیت فرزندانی است ،که باعث آرامش و آسایش اجتماعی شوند، آزادی فردی بدون احساس مسوولیت اجتماعی سم مهلکی است که موجب انحطاط جوامع میگردد، آنجا که لذت یک نفر مشروط به رنج سایرین میگردد ،یقین بدانیم در تربیت اجتماعی راه را بیراهه رفته ایم.
سیاست زندگی خانوادگی تلاشی آگاهانه برای اجتناب از دام ها و توهمات فرد گرایی است، در آنجا که در نهاد خانواده مسوولیت اجتماعی را تقویت میکند.از آسیب های عصر کنونی زندگی های زناشویی ، متظاهرانه زیستن و مانورهای رقابت در لذت جویی کاذب است ، آنجا که فرزند ،آن شیره جان یک مزاحم به حساب میآید و اگر مجبور به داشتنش نیز میشوند !! او را ویترین وضعیت اقتصادی و فرهنگی خود مینمایند !البته نباید از تقصیر مسولان اقتصادی و فرهنگی کشور نیز گذشت ،که تا کنون نتوانسته اند ، به حوزه ازدواج و فرزند آوری را بعنوان بخش کارکردی اجتماعی خوب رسیدگی نموده و با روشنگری فرهنگی و حمایت اقتصادی موجب شوند ،این موضوع بعنوان یک نیاز استراتژیک مورد توجه قرار گیرد .