سید رسول موسوی
در این مقاله برآنیم تا مروری گذرا بر چگونگی پیوند دانشگاه و حوزه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران و نقش دانشگاههای اسلامی در پرورش استعدادهای جوانان داشته باشیم. پیوند میان حوزه و دانشگاه میسر نمیشود؛ مگر بنا بر اصول فکری زیر به فرموده انقلاب اسلامی آیت ا.... خامنهای:
1. انقلاب اسلامی را روح حقیقی حرکت جامعه دانستن.
2. علم را برای عمل و در خدمت بنای دولت جامعه دانستن.
3. محیط علمی را از محیط و قلمرو دین جدا نشناختن.
4. دین و محققان آن را به راهنمایی و پیشوایی حرکت عمومی جامعه برگزیدن.
قبل از انقلاب اسلامی جو غالب بر دانشگاهها و مراکز علمی، دانشجو و روحانی را از هم جدا نموده بود و بنابه فرموده رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره): «نه دانشگاهی تحمل روحانی را داشت و نه روحانی تحمل دانشگاهی را». این امر پیوند نظری حوزه و دانشگاه را ازهمگسیخته بود. در آن زمان اساتید دانشگاهها و پیشکسوتان علوم کاری جز ترجمه کتب خارجی و پرداختن به علوم بیگانه را نداشتند و در این رابطه حتی افرادی یافت میشدند که کتب دینی بیگانگان (مسیحیت) را به زبان فارسی ترجمه نموده و خود عامل تبلیغ و ترویج فرهنگ و آیین آنان بودند. چنین جوی باعث گردیده بود تا دانشآموز و دانشجو فقط به فکر درس باشد و از دین و مذهب بهراسد و به آن نزدیک نگردد و سیاستمدار خوبی باشد و به این اعتقاد داشته باشد که علم سیاست جدای از دین است و این شیوه ادامه داشت تا اینکه بعد از انقلاب اسلامی امام راحل (ره) دستور بسته شدن دانشگاهها را صادر فرمودند و در این خصوص فرمودند: «ما نمیخواهیم دانشگاه نباشد، ما میخواهیم دانشگاهی باشد که برای ملت باشد. دانشگاهی که در خدمت آمریکا باشد، نبودنش بهتر است».
آری دانشگاهی که از آن دانشجویانی فارغالتحصیل گردند که در خدمت ظالم و ابرقدرت باشند و دانشگاهی که عامل ترویج فرهنگ بیگانه و انهدام فرهنگ اسلامی و نابودی عناصر انقلابی باشد همانبهتر که نباشد. هشدارها و سخنان تاریخی و تکاندهنده امام، همانند شوکی بود که تأثیر خود را روی اساتید دانشگاهها و حوزههایعلمیه گذاشت و علما بار دیگر از حالت اغما بیرون آمده، دیده بصیرت را گشودند تا پرده ننگین انحرافات گذشته را از سیمای علم و دانش بزدایند و متوجه شدند که با کمک هم میتوانند، مشکلات جامعه را مرتفع نمایند.
بنا به فرموده امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی «اگر دانشگاه، دانشگاه باشد میتواند یک کشور به سعادت برساند و در غیر این صورت ممکن است، باعث انحراف گردد». برای اینکه دانشگاهها و دانشگاهیان بتوانند رسالت شرعی خود را انجام دهند؛ یعنی «دانشگاه، کارخانه انسانساز باشد». باید استاد و دانشجو قبل از تعلیم و تعلم تهذیب گردند؛زیرا تزکیه، مقدمه تعلیم و تعلم است و تنها در این صورت است که تعلیم اثربخش خواهد بود.
عامل مهم دیگر در تعلیم و تعلم، تعهد است و آن عبارت است از: عمل کردن به علم، علم متصل به دین و ایمان و چنین علمی است که باعث معراج انسان شده و در جهت خدمت به جامعه و اسلام به کار گرفته خواهد شد.
در حال حاضر رسالت و وظیفه دولت جمهوری اسلامی است که از اساتیدمتعهد و متخصص در دانشگاهها یاری جوید تا آنها، خطوط فکری، سیاسی و دینی صحیحی به دانشجویان بدهند تا آنها بتوانند با دیدهای باز به مسائل سیاسی و اجتماعی بنگرند و قدرت تحلیل و خلاقیت را در خویش تقویت نمایند؛ اگر اینگونهنباشد، دانشجو فردی خواهد بود، ناآگاه و بیاطلاع و با کوچکترین شایعه منافق، فریب خواهد خورد. دانشجو باید بتواند برداشت درستی از مسائل کشور و جهان اسلام داشته باشد تا بتواند معلوماتش را در راه صحیح به کار گیرد و دانشگاه را به مهد پرورش علمای بزرگی همچون شهید چمران شاگرد اول جبهه علم و عمل نماید و از حوزه علمیه نیز اساتید بزرگی همچون استاد بزرگ شهید مطهری که امام ایشان را پاره تن خویش نامیدند، بیرون آید و این است مصداق کامل جمله؛ «دانشگاه، کارخانه انسان¬سازی است».
نتیجه:
اگر تهذیب در دانشگاهها و حوزههای علمیه پیشنیاز تعلیم و تعلم باشد. تعلیم و تعلم نیز میتواند، مقدمه تعهد باشد و دانشگاهها هنگامی میتوانند به رسالت اصلی خویش عمل نمایند که قوه انتقاد، تحلیل و خلاقیت و درنهایتاعتمادبهنفس را در دانشجو تقویت نمایند و از دانشگاه، علما و فارغالتحصیلان متعهد به اسلام و انقلاب اسلامی بیرون آید. تا ان شاءا... در آیندهای نزدیک، ایرانی کاملاً مستقل در تمامی ابعاد، بسازیم.