لفته منصوری
میرزا عباس پسری به نام تقی دارد. او را نزد طبیب پیری میفرستد که طبابت یاد بگیرد. ازآنجاکه تقی پسر بسیار نادانی است، سعی میکند خرابکاریهایش را توجیه بکند. بعد از مرگ طبیب، به بالین بیماری میرود، اطرافیان بیمار اذعان میکنند بیمار چیزی نخورده است، تقی اطرافش را میگردد و چیزی پیدا نمیکند تا اینکه چشمش به پالان خر میافتد و میگوید: ناخوش خر خورده و پالانش را دور انداخته، اطرافیان بیمار به حماقت تقی میخندند و تقی نادانی خودش را اثبات میکند. (این داستان برگرفته از امثالوحکم دهخدا بر اساس مَثَل «ناخوش، خر خورده» است.)
این روزها خاموشیهای با برنامه و بیبرنامهی برق دوباره یقهی مردم اهواز را چسبیده و آنها را به ستوه آورده است. برق، صنعتی مدرن در دنیای مدرن است. خیلی راحت بگویم اگر برق قطع شود، درِ خانهات باز و بسته نمیشود؛ آسانسورت از کار میافتد و از راهپله باید 4، 5 طبقه را طی کنی؛ حتی اگر ساختمان شما آب داشته باشد چون پمپ آب ازکارافتاده، آب نخواهی داشت؛ و چون باطری ایستگاههای مخابرات را دزدیدهاند یا خشکشدهاند، تلفن همراهت و قبل از آن تلفن ثابتت از کار میافتد؛ هر چه آذوقه فاسد شدنی در یخچال و فریزرت ذخیره کردی از بین میرود؛ مدرسه بچهها و ادارهات به دلیل نبودن آب تعطیل میگردد و سرانجام یک شهر حیران و یک جامعهی عصبانی، معترض و البته دارای حق حیات که برق یکی از مهمترین ضرورتهای آن است را بلاتکلیف کرده و آنوقت مجبوری از حساب مهم و استراتژیک ذخیرهی «امنیت اجتماعی» برای آنها خرج کنی.
اهوازیها همهی این اتفاقات را در بهمنماه سال 1395 (پنج ماه پیش) پشت سر گذراندهاند و اگر ملت ایران باور نکنند به این دلیل که با این تجربه ها تاکنون نزیستهاند؛ اما ما اهوازی ها بدون نیاز به هیچ استدلال فلسفی، علمی و فنی برای زندگی روزمرهی خود و آنچه با آن دست به گریبان هستیم با تمام این پدیدهها زیستهایم.
در بهمنماه تقیها خاک را دیدند و گفتند که «ناخوش خاک خورده!» اگرچه خوب میدانیم که گردوخاک معلول پیامدهای دیگری است و خاموشیها با شستن و اقداماتی خاص تا حدود زیادی قابلپیشگیری بود و امروز میگویند مصرف بالای برق موجب پرباری ترانسها و نهایتاً سوختن تجهیزات آن شده است؛ اما این استدلال، بهاصطلاح اهل منطق مستلزم دور و تسلسل بوده و باطل است.
حال اگر بپرسی که چرا ترانسها و تجهیزات آنها آتش میگیرند؟ میگویند چون پربار هستند! چرا پربار هستند چون مردم الگوی مصرف را رعایت نمیکنند و برق بسیار زیادی از شبکه برداشت میکنند! گفتمان «قدرت» همینجا قطع میشود و ادامه نمیدهد؛ انگارنهانگار در این میان او هم مسئولیت دارد؛ چون ناظری بیطرف که از او خواهش کردی بیا برای دردهای منِ جامعه قضاوت بکن! درست مانند دیگر استدلالهای مشابه: چرا پژوها و سمندها آتش میگیرند؟ چون نافی بنزینشان روی باک و باک روی اگزوز قرار دارد؛ و مردم پژو و سمند میخرند! چرا مردم مالباخته روبروی استانداری تجمع میکنند؟ چون در یک بانک غیرمجاز سرمایهگذاری کردند. چرا بانک ورشکسته شد چون مردم سپردههای خود را از بانک خارج کردند!
حُکماً رفتار مردم عقلانی است؛ یعنی اینکه بیجهت نیست اگر دو کولر را همزمان در یکخانه روشن کنند و دلیلی نمیبینند در آن هنگامه یخچال و فریزر خود را خاموش کنند و صدالبته منتظر پی آمد آنکه هزینه سنگینِ قبض برق است، خواهند نشست. آنها این کار را میکنند چون تنها در این صورت است که میتوانند زندگی کنند؛ حتی اگر این زندگی گرانتر از متوسط زندگی ملت ایران باشد. به همین جهت تبلیغات گسترده صرفهجویی در مصرف برق برای خوزستانی که روزانه 53 درجه گرما را تجربه میکند، یک بلاهت سیاسی تبلیغاتی بیش نیست؛ تا جامعه را در یک محذوریت مدنی قرار بدهند و پیشاپیش آنها را مسبب دلایل خاموشیهای قلمداد کنند.
در گزارشهای آینده «اندر احوالات صنعت برق خوزستان» بیشتر خواهم نوشت.