شوشان / دکتر علیرضا مخبر دزفولی "> مردی از قریش تنهاست !
شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۲۵۲
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۸

شوشان / دکتر علیرضا مخبر دزفولی

زمين ظلمت آلود کفر است و کبر و کينه

و زمان شرمگين محتواي خويش!

دست جهل فرزندان آدم را از سرير «خليفة اللهي»

تا حضيض «اولئک کالانعام بل هم اضلّ»

به زير کشيده است،

و ابر سياه ستم ،آسمان ذهن و دل بشر را تيره کرده است.

«بصيرت و دانايي» اسيري در سياهچال «خرافه وناداني»

و «شرافت انساني» پايمال «تعصّبات قومي و نژادي»!

آري در روزگار قحطي بصيرت و خشکسالي محبّت هر آن چه هست

سکوت است و ستم و سياهي.

فريادي اگر هست،

استغاثه ی دختر بچّه‌اي است زنده به گور شده!

و در برودت ستم ،حرارتي اگر هست

آهي است از مجمر سينه ی مظلومي برون جسته!

و در سياهي تباهي، سو سوي نوري اگر هست

شمعي است بر گوري!

و لبخندي اگر هست،

بر لب اشراف‌زاده‌اي است ،به ريشخند فرزند تهي دست کفشگري بي چيز!........

در گوشه‌اي از غار «حرا» مردي از قريش تنهاست

و غمان روزگار مشئوم خويش را با غار نجوا مي‌کند!

اي صخره‌هاي صبور!

اي سنگ‌هاي صميمي!

شما در اين غربت و تنهايي،

با من هم دردي کنيد و قصّه غصّه مرا بشنويد!

اين صخره‌ها و سنگ‌ها با اولياء خدا همدمند !

مگر يوسف در چاه نشد و بغض فروخفته‌اش را از کينه ی برادران حسود ،با سنگ‌ها و صخره‌ها در ميان نگذاشت؟!

و مگر علي (ع) با چاه سخن نگفت،

و دردهاي جانسوزش را در گوش غار نجوا کرد؟

اکنون نيز محمد(ص) با غار سخن مي‌گويد.

غار «حرا» سال هاست که مأمن محمد(ص)، همدم محمد(ص) و گوش شنواي راز و نيازهاي محمد(ص) است.

در سکوتي پر از مراقبت و با دلي خالي از خود و لبريز از عشق به خالق.....

ناگهان صدايي غريب، سکوت را مي‌شکند ودر غار مي‌پيچد:

«بخوان»!

محمد مات ومبهوت به اطرافش مي‌نگرد!

اين صدا از کجاست و مخاطبش کيست؟!

و آن صداي اسرار آميز با تأکيدي افزون و رساتر از پيش تکرار مي‌کند: «بخوان»!

«بخوان بنام پروردگارت که آفريننده است»!

محمد حيران‌تر از پيش پاسخ مي‌گويد: ولي من، ولي من، بچّه چوپاني يتيمم که روي مدرسه و مکتب را نديده ام! چه بخوانم؟ چگونه بخوانم؟........ اين دستور پروردگار است بخوان محمد!

لبان محمد(ص) آرام مي‌جنبد:

«اقرأ باسم ربّک الّذي خلق،خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم ».............

و بعثت محمد(ص) آغاز ميشود.

او اکنون پيامبر خاتم و برگزيده ی خداست.

با طلوع خورشيد فروزان نبوّت او ستاره‌هاي بي سوي سيادت «هبل، لات و عزّا» افول مي‌کند،

و به دست يداللّهي او بت شکوه و شوکت ابوجهل‌ها و ابولهب‌ها و ابوسفيان‌ها براي هميشه ی تاريخ مي‌شکند و فرو مي‌افتد.

محمّد امين که روزي عرب به صداقتش گواهي مي داد با روي ودستي هميشه گشاده و با اخلاقي که او را مستحق تحسين «و انک لعلي خلق عظيم» مي‌کند وبا مرامي که لايق «اسوة حسنة» بشريت است و با شفقتي که او را مصداق «رحمة للعالمين» کرده است از آن «اقرأ» تاکنون که بر سرير دل‌هاي بيش از يک ميليارد مسلمان حکمراني مي‌کند ستوده ی هميشه ی همه ی عصرها و نسل‌هاست.

درود خدا بر محمد و اهل بيت طاهرينش که راهي از ظلمات خاک به افلاک گشودند و ناسوت را به ملکوت خدا پيوند زدند. عيد عظيم مبعث بر يکايک ملّت مسلمان ايران خجسته باد.

الّلهم صلّ علي محمد وآل محمد وعجّل فرجهم


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار