عباس مدحجی
هر جامعه ای برای رشد و تعالی در هر زمینه ای ابتدا نیازمند نیروی انسانی آگاه و متخصص است که این منظور با آموزش درست و پیشرفته حاصل میشود . تحصیلات تخصصی و تکمیلی در هر جامعه ای علاوه بر تربیت نیروی انسانی متخصص باعث ارتقای سطح فرهنگ جامعه میشود . مسیر پر پیچ و خم تحصیلات عالیه در اغلب نقاط جهان با آزمون های ورودی و سنجش های اولیه آغاز میشود که البته ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و آزمون کنکور اولین مرحله از این مسیر پر زحمت است .
آزمونی که علاوه بر سنجش داوطلبان ، نقش کاهش تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه را برای تساوی کرسی ها با دانشجویان داشت . آزمونی سخت و نفس گیر که انصافا نقش اساسی در آینده ی جوانان بازی میکرد .
اما مدتهاست که دیگر کنکور غول شکست ناپذیر ادامه تحصیل در ایران و حتی جهان نیست و اصطلاحا شاخش را شکسته اند . حضور انواع مختلف سیستمهای آموزشی آزاد ، سما ، دولتی ، پیام نور ، مجازی ، غیر حضوری ، از راه دور ، غیر انتفاعی ، فراگیر و.... در سراسر کشور ورود به تحصیلات آکادمیک و تخصصی را تسهیل کرده است ، تسهیلی که ادامه روند کنونی آن در چند سال گذشته باعث فاجعه ای در آینده میشود .
در سالهای گذشته دولت برای به تاخیر انداختن سن ورود با بازار کار جوانان و نوجوانان سیاست تسهیل کنکور را اتخاذ کرد تا تا در طول زمان تحصیل ، دولت فرصت تهیه و تولید شغل را برای جوان فراهم کند . سیاستی که فقط قسمت اول آن تمام و کمال اجرا شد و خیل عظیم جوانان بودند که پس از اتمام تحصیلات ، مدرک به دست جویای مشاغلی شدند که تا مدتها و چه بسا هیچگاه تصاحب نکردند .
تسهیل مسیر ورود به دانشگاهها به قیمت قربانی کردن کیفیت آموزش در خیلی از سیستمهای آموزشی صورت گرفت و نظام آموزش عالی بجای تمرکز روی کیفیت آموزش ، به افزایش کمیت مهندسین ، آرشیتکت ها ، پزشکان ، دبیران و حقوقدانانی پرداخت که علم کافی برای تسلط به رشته ی خود نداشتند . با این اوصاف براحتی میتوان پیش بینی کرد جامعه ای که افراد کم تخصص مشاغل آن را تصاحب کنند آینده ی روشنی نخواهد داشت . اگر در کنار این چالش ، اشتغال خیلی از افراد جامعه در غیر رشته های تحصیلی و تخصصی خود را هم قرار دهیم با چالش بزرگتری رو برو میشویم که فاجعه ی بزرگی ببار خواهد آورد .
با همه ی این احوال رتبه ی دانشگاهای مادر و تخصصی و معروف کشور هنوز هم در جهان خوب است و تولید علم روز در خیلی از مراکز نخبه پرور و فوق تخصصی مثبت ارزیابی میشود . با نگاهی به جدول زیر متوجه میشویم رتبه ی علمی این مراکز علمی طی چند سال اخیر بهبود یافته وروند رو به رشدی داشته اند . اما این مراکز صرفا محل آموزش رتبه های برتر کنکور و نخبگان کشور است در صورتی که بقیه ی دانشگاهای سطح کشور بخصوص در شهرستانها سطح علمی بسیار پایینی دارند که شاید استفاده از اصطلاح مدرک فله ای برای آنها پر بیراه نباشد .
فراموش نکنیم ایران در سال ۲۰۱۷ در ۱۲ حیطه موضوعی دارای نماینده در جمع ۴۰۰ دانشگاه برتر دنیا بود و این در حالی است که این رقم در سال گذشته برابر با ۸ حیطه بوده است. .در آسیا دانشگاه توکیو با کسب رتبه جهانی ۴۴ در برترین جایگاه این قاره قرار گرفته است. دانشگاه ملی سنگاپور و دانشگاه پکینگ چین نیز به ترتیب با کسب رتبه های ۵۰ و ۵۳ در جهان، مقام دوم و سوم آسیا را کسب کردند. چین بعد از آمریکا، بیشترین تعداد دانشگاه برتر دنیا را در خود جا داده است.
همه این چالشها از یکسو و چالش بهم خوردن تعادل جنسیتی ورودی دانشگاها از سمت دیگر خبر از بحرانی نزدیک میدهد که بنظر میرسد از دید مسولان مغفول مانده است. طی چند سال اخیر تعداد دختران شرکت کننده در کنکور از تعداد پسران در حال پیشی گرفتن بوده . بعنوان مثال برای شرکت در آزمون سراسری 96 جمعاً تعداد 929 هزار و 791 داوطلب ثبتنام نمودهاند که از این تعداد 548 هزار و 220 نفر زن و مابقی مرد هستند . بنا به اعلام سازمان سنجش ۵۹% شرکت کنندگان کنکور امسال دختران و ۴۱% پسران بوده اند.
اگر نگاهی به آمار کنکور سال 95 بیندازیم متوجه میشویم در حال حاضر دانشگاههایی داریم که تعداد دانشجویش تفاوت معنی داری با پسران آن دارد .
آمار از درصد شرکت کنندگان کنکور ۹۵ به تفکیک جنسیت
گروه علوم انسانی ۶۳ درصد دختر ۳۷ درصد مرد
گروه رياضي و فني ۳۶٫۲۶ درصد دختر ۶۳٫۷۴ درصد مرد
گروه علوم تجربی ۶۴٫۶۶ درصد دختر ۳۵٫۳۴ درصد مرد
گروه هنر ۶۳٫۱۴ درصد دختر ۳۴٫۸۶ درصد مرد
گروه زبانهای خارجه ۷۴٫۸۳ درصد دختر ۲۵٫۱۸ درصد مرد
این روند طی هفت الی ده سال آینده یکی از بزرگترین چالشهای پیشروی دولت خواهد بود . سالهایی که طی آن دختران فارغ التحصیل شده و علاوه بر آمادگی برای ازدواج بدنبال اشتغال هستند ودر سوی دیگر پسران اندکی هستند که بعد از فارغ التحصیلی دوسال از عمر خود را صرف خدمت زیر پرچم میکنند و تازه بعد بدنبال اشتغال و کسب در آمد راهی بازار کار میشوند .
پسرانی که درصد خیلی کمی از آنها در مقابل سیل عظیم دختران مدرک دار که بدون نیاز به خدمت سربازی و زودتر از پسران پا به وادی شغل یابی گذاشته اند و قطعا در تصاحب موقعیت های شغلی دست بالاتر دارند موفق به اشتغال مناسب میشوند . این معضل پیامدهای ناگواری دارد که شاید بتوان به مهمترین آنها طی موارد زیر اشاره کرد :
بالارفتن سن ازدواج
در سال 95 مدیر کل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به اینکه سن ازدواج در مردان به بالای ۳۵ سال و در دختران به بالای ۳۰ سال رسیده است گفت: هم اکنون شاهد تاخیر در فرزندآوری زوجین هستیم.
تاخیر در ازدواج که رابطه ی مستقیم با سن فرزند آوری دارد ، جامعه ی جوان ایران را طی چند دهه به جامعه ای پیر تبدیل خواهد کرد . دیگر جوانانی برای به عهده گرفتن خیلی از مشاغل و مسولیتها ی ویژه جوانان وجود نخواهند داشت و جامعه رو به پیری خواهد گزاشت . ساز و کار و زیرساختهای کشور باید ویژه ی جامعه ی مسن تر تغییر کند و برنامه ریزی های نهاد ها تغییر خواهد کرد . جدای از این موضوع ، اولین پیشامد تاخیر در فرزند آوری ، فاصله ی سنی زیاد والدین با فرزند و عدم تحمل و درک متقابل است . گرچه فرصت کمتر, والدین برای تعدد فرزندان را هم باید در کنار این پیامد لحاظ کنیم . در نهایت خانواده های مسنی خواهیم داشت که فرزندانی معدود و کم سن دارند .
بالا رفتن آمار طلاق یا زندگی مجردی
مسلما دختران تحصیلکرده و بعضا شاغل بدنبال همسری هم شان خود هستند که ضمن توانایی تامین زندگی ، از لحاظ تحصیلات و درآمد و موقعیت اجتماعی همسنگشان باشد . جستجویی که ریشه ی آن ده سال پیش در نسبتهای جنسیتی وروردی کنکور سوزانده شد و عملا دختران را مجبور به ادامه زندگی مجردی میکند . اگر هم تحت شرایطی با مردان کمتر از شان خود ازدواج کنند اغلب راهروهای دادگاههای خانواده میزبان آینده ی آنها خواهند بود . گرچه اشاره به پدیده ازدواج سفید که اخیرا آمار قابل توجهی در تهران و شهرهای بزرگ را بخود اختصاص داده است بی ربط به این وقایع نیست .زندگی هایی که سنخیت چندانی با تعریف خانواده در ایران ندارند و به تدریج این تعریف را عوض میکنند.
اشتغال زنان در خیلی از مشاغل ترجیحا مردانه
دختران و پسرانی که همزمان از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند شرایط یکسانی ندارند . پسرانی که خواهان اشتغال هستند باید بعد از فارغ التحصیلی ، دوسال راهی پادگانها شوند . دوسال دوری از خانه و تحصیل و درس ، فرد را از ادامه تحصیل دلسرد کرده و آنچه را در دانشگاه تعلیم دیده کمرنگ میکند . در عوض دختران دوسال فرصت داشتند یا برا ی ادامه تحصیل اقدام کنند یا برای اشتغال . پسری که تازه کارت پایان خدمت به جیب بدنبال شغل است با موقعیت های شغلی روبرو میشود که پیش از او توسط دختران همکلاسش اشغال شده اند . از جهت دیگر تصدی شغلهایی که ویژه مردان هستند توسط زنان ، کیفیت و بازدهی این شغل را در هر بخشی که هست کاهش میدهد .
نان آوری زنان بجای مردان
با توجه به تقریبا ثابت بودن تعداد موقعیت های شغلی طی رکود چند سال اخیر ، نتیجه اشتغال زنان بیکاری مردان است . پس با خانواده هایی مواجه میشویم که پدر بیکار و مشغول امور خانه داری ست و مادر در محیط بیرون مشغول کسب در آمد است . خود این اتفاق به تنهایی با توجه به نگاه تعصبی جامعه ما به اشتغال زنان در خارج از خانه و یا جریحه دار شدن غرور مرد خانواده به اندازه کافی آینده ی خانواده را تیره و تار خواهد کرد . مشکلات این عوض شدن جای پدر و مادر چه برسر بنیان خانواده خواهد آورد؟
بیکاری مردان
قطعا اشتغال و کسب در آمد متناسب از اولین پیش شرطها و لزومات ازدواج است . با افزاییش در صد دختران شاغل ، مردان بیکار پیش فرضهای لازم برای اقدام به ازدواج را در خود نمیبینند فلذا مجردی طولانی مدت در کنار بیکاری ، سالهای جوانی آینده سازان کشور را خواهد بلعید . بررسیها نشان میدهد، بیشترین نرخ بیکاری بلندمدت در میان مردان و زنان در بازه زمانی سالهای ۸۴ تا ۹۴ مربوط به گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال است، به طوریکه مدت زمان بیکاری ۴۷.۵ درصد از کل بیکاران در این گروه سنی«بیش از یکسال» بوده است
طی سالهای آینده به دلایل متعدد از جمله بلوغ عقلی- منطقی بیشتر دختران نسبت به پسران هم سن، نبود مسئولیت های اضافی بر عهده دختران ، نگرانی پسران درباره اشتغال یا کسب درآمد برای خانواده ی فعلی خود ، و شاید اهتمام و انگیزه بیشتر دختران به تحصیل و درس و...ترکیب جنسیتی قبول شدگان به حدود(۷۰به۳۰) میل میکند.
در دهه ی آینده با جامعه ای مواجه خواهیم شد که تعداد دختران دوبرابر بیش از تعداد پسران هم نسل خود دارای تحصیلات بوده که همین اختلاف سطح عموما منتج به مشکلات عدیده ای میشود که قبلا به آنها اشاره شد . در بازه ۱۰ساله نیروی کار متخصص در جنسیت مذکر کم شده، دختران موقعیت های شغلی مردانه را اشغال میکنند از طرف دیگر با توجه به تخصص گرا شدن مشاغل عملا کار مناسب برای پسران نایاب میشود و این خود باعث افزایش موثر بیکاری، مانع بزرگ بر سر راه ازدواج و آسیب های اجتماعی متعدد آن خواهد شد.
اما چه باید کرد ؟ اگر بر اساس آمار فوق ، پیش بینی ها صحیح از آب در بیاید برای مقابله با آن چه تمهیدی میتوان از اکنون اندیشید ؟
ابتدا باید با پیش بینی های صحیح آماری و کسب اطلاعات بروز از ثبت احوال و آموزش و پرورش نسبت های جنسیتی هرساله دختران وپسران آماده کنکور را رصد کرد . باید بدانیم هرسال چه تعداد دختر یا پسر خود را برای ورود به دانشگاه آماده میکنند . تفکیک رشته محل ها و تعداد پذیرش دختران و پسران را بر اساس آن اطلاعات تنظیم کرد . در کنار رصد آمار ترکیب جمعیتی دانش آموزان متقاضی تبدیل به دانشجو ، مسولان باید از تعداد موقعیت های شغلی و یا کرسی های ادامه تحصیلی بطور دقیق آمار داشته باشند و چینش و جهت دهی جوانان بر اساس آمار انجام شود . متخصصان و کارشناسانی باید برای شناسایی مشاغلی گمارده شوند که بطور تخصصی برای مردان یا زنان تعریف شده باشد .
با توجه به ورود فن آوری های جدید و تغییر سبک زندگی مردم قطعا داِئما مشاغلی در حال انقراض و ودر مقابل مشاغلی در حال ارتقا یا تشکیل هستند که نیازمند کار کارشناسی هستند. محدود کردن ورودی جنسیتها در برخی رشته های خاص یا رشته هایی که گمان میرود طی چند سال آینده از یکی از جنسیتها اشباع شود نیز میتئواند راهکار مناسبی برای نقابله با این چالش باشد .
کوتاه کردن یا اختیاری کردن خدمت سربازی برای فارغ التحصیلان نخبه رشته های خاص هم میتواند طرح تشویقی مناسبی برای این منظور باشد . آکاه سازی وذهنیت سازی جامعه برای این منظور که ورود بعه دانشگاه غایت هدف همه ی جوانان نباشد و هرکس میتواند بدن ورود به دانشگاه هم حرفه ی مورد علاقه ی خود را فراگرفته و از آن کسب در آمد کند . اینها و دیگر راههای کارشناسی شده ی دیگر باید هرچه زودتر در دستور کار مسولین ذیربط برای برنامه ریزی های کلان کشور قرار بگیرد تا ده سال اینده بجای مواجه با این حجم زیاد معضلات و تحلیل رفتن نیروی جوان کشور ، شاهد رشد وشکوفایی استعدادهای جوانان میهن در موقعیت و زمان مناسب باشیم و از تمام توان آنها در توسعه ی جامعه ای پویا بهره ببریم . جامعه ای رو به رشد و با نشاط که در تمامی بخشها نیروی کار آمد و متخصص دارد و قرار است برای آینده ی دورتر برنامه ریزی کند . برای این این منظور از امروز شروع کنیم .