شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۶۴۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰


سهام خزلی 

از شدت درد قدرت تکان خوردن نداشتم و نمی دانستم چه اتفاقی افتاده . مدتی گذشت تا به خاطر آوردم همراه دوستانم سوار اتوبوس قرمز رنگ مسافر شیراز شدم . در حالتی بسیار وحشتناک میان صندلی و میله وسط اتوبوس گرفتار شده بودم و مهرنوش در فاصله یک قدمی من افتاده بود . در آن تاریکی نسبی به سختی توانستم او را بشناسم . چندین بار صدایش کردم و با التماس خواستم جوابم را بدهد اما خونی که از گوشۀ دهانش جاری بود حکایت از خوابی ابدی داشت .

 حدود ساعت 6 عصر به بندر عباس رسیدیم در حالی که از خوشحالی سر از پا نمیشناختیم شام را صرف کرده و بعد از خرید مقداری تنقلات دوباره راهی سفر شدیم . حدود ساعت 3 صبح تازه پلک هایم سنگین شده بود که ناگهان با فریاد های جگر سوز دوستانم از خواب پریدم .

آنچه مطالعه کردید نه یک داستان ترسناک بود نه یک تراژدی غم انگیز .این شرحیست ناگوار از زبان یکی از دخترکان حادثه دیده که راهی اردوی فرزانگان بود. باز هم تکرار غم انگیز یک اتقاق و دوباره اردویی بی بازگشت . برخورد اتوبوس حامل دانش آموزان نخبۀ هرمزگانی با پایۀ پل واژگونی آن و مرگ تلخ 9 دانش آموز یک مربی و کمک راننده اتوبوس را رقم زد . 

شامگاه پنجشنبه گذشته دانش آموزان فرزانه رودان و میناب هرمزگان که برای شرکت در اردوی ملی فرزانگان راهی شیراز بودند پس از طی مسافتی دچار سانحه شدند. دخترکانی معصوم که هر کدام می توانست در آینده یکی از چهره های شاخص علمی کشور باشد بدون اطلاع ازسرنوشت شومی که در انتظارشان است اتوبوس قرمز رنگ را برای سفر برگزیدند و فارغ از همه دنیا به خوابی شیرین فرو رفتند. اما متاسفانه برخورد شدید با پایۀ پل و واژگونی اتوبوس در حاشیۀ جاده تراژدی غم انگیزی برایشان رقم زد . پس از انتشار این خبر غم انگیز خانواده های نگران که چند ساعت قبل فرزندان دلبندشاتن را با شادمانی بدرقه کرده بودند این بار برای تشخیص هویت به استقبال آمدند .و باز هم هزاران هزار شاید...
شاید اگر اردو را صبح برگزار میکردند، شاید اگر رانندۀ خواب آلود پشت فرمان نمی نشست و شاید خانواده ها اگر کمی سختگیرانه تر به این اردو ها رضایت می دادند، کمتر شاهد حوادث ناگواری از این دست بودیم.

برچسب ها: سهام خزلی
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار