عباس عبدي، تحليلگر و روزنامه نگار در روزنامه اعتماد نوشت:
هنگامي كه خبر مربوط به مجاز شدن رانندگي براي زنان عربستان سعودي منتشر شد، برخي از تحليلگران آن را به فشارهاي خارجي ربط دادند و اينكه سعوديها با پذيرش اصلاحات اجتماعي قصد دارند فشارهاي خارجي را كم كنند و به جاي آن بتوانند دست به سركوب داخلي و سياست توسعهطلبانه بزنند. اين نوع تحليلها واقعيت ماجرا را روشن نميكند. هرچند ممكن است بهبود حقوق زنان موجب كاهش فشار جهاني به عربستان شود، و حتي دست اين كشور را براي سركوب بازتر كند، ولي علت اصلي بهبود وضع زنان در عربستان هرچه باشد ادعاي فوق نيست.
ضمن اينكه معلوم نيست كاهش فشارها محقق شود و حتي اگر فشار هم كم شود، لزوما دست عربستان براي سركوب بازتر نخواهد شد، همچنان كه در حال حاضر هم در يمن و هم در داخل كشور بزرگترين سركوبها را انجام ميدهد و با پرداخت پول در قالب قرارداد با كشورهاي جهان، سكوت آنان را در برابر اين جنايات تامين ميكند.
پس علت چيست؟ در حالي كه روحانيون بسيار سنتي وهابي در عربستان بهشدت با اين آزاديها مخالف هستند، چرا امكان رانندگي براي زنان و نيز حضور در ورزشگاهها و كنسرتها براي آنان آزاد شده است؟ و به احتمال فراوان اين آزاديها طليعه اقدامات ديگري نيز خواهد بود.
مساله در واقع يك ضرورت است ضرورتي كه گريزي از آن نيست و هرچه بيشتر در برابر آن مقاومت شود، هزينههاي بيشتري را بر حكومت و جامعه عربستان بار خواهد كرد. اين ضرورت از كجا آمده است؟ واقعيت اين است كه تضييقات اعمال شده در جامعه عربستان عليه زنان بيش از آنكه ماهيتي اسلامي و ديني داشته باشد، ريشه در نظام بهشدت مردسالار عربستان و نظام قبيلهاي اعراب باديهنشين دارد. اين ارزشهاي مردسالارانه به مرور خود را در فتاوا و دين روحانيون وهابي بازتاب داده و مشروعيتي ديني نيز براي اين محدوديتها عليه زنان به وجود آمده است.
اين نظام براي صدها سال در ميان جوامع قبيلهاي عربي حاكم بوده و به ظاهر مشكلي نيز نداشته است. وضعيت زنان در اين جامعه در چارچوب سنت قبيلهاي و فتاواي روحانيون وهابي تعريف شده بود و هيچكس نسبت به آن معترض نبود، زيرا بديهي شمرده ميشد.
ولي با آغاز تحول اجتماعي و رشد آموزش و شهرنشيني و بالا رفتن درآمد سرانه به علت فروش نفت، كل ماجرا دچار تحول شد. مردان سعودي به موازاتي كه درس ميخواندند، نميتوانستند با زنان بيسواد و كمفرهنگ زندگي كنند. اصولا بهرهمندي از زندگي مدرن، نيازمند حدي از آموزش و فرهنگ است كه بايد از طريق تحصيل كسب كرد. در نتيجه زنان وارد آموزش شدند. تحولات مهمي در جامعه عربستان رخ داد كه آنان را مجبور كرد تا راه را براي تحصيلات زنان باز كنند.
نظام مردسالار آنان تاكيد داشت كه معلم دختران و پزشكان و پرستاران براي زنان از جنس خودشان باشد، از اين رو زنان وارد آموزش عالي شدند تا اين نقش را ايفا كنند. همين تحول كافي بود تا مطالبات آنان برابريطلبانه شود و عليه نظام مردسالار گذشته قيام كنند و كمكم استقلال خود را درخواست نمايند.
مشكل مهمتر عربستان سعودي در بازار كار است. آنان به علت درآمدهاي بزرگ نفتي جهشي اقتصادي را تجربه كردند و بهشدت به نيروي كار نيازمند شدند. به اين منظور كوشيدند كه نيروي كار را از خارج بياورند. تعداد زياد شاغلان خارجي در عربستان سعودي نشانه اين نياز است ولي نيروي خارجي چند مشكل داشت، اول اينكه درآمد خود را از كشور خارج ميكردند. دوم اينكه تبعات امنيتي و سياسي داشت و سوم اينكه مشكلات پيشبيني نشده اجتماعي نيز ميتوانست داشته باشد.
از سوي ديگر شكاف زياد ميان زن و مرد در اين جامعه، آن را تا مرز ازهم گسيختگي ناشي از احساس بيعدالتي برده است. به علاوه برنامه ٢٠٣٠ براي چشمانداز عربستان سعودي به گونهاي است كه پيشرفت اين كشور جز با گشايش و تحركي قابل قبول در وضعيت زنان عربستان ممكن نيست. آمدن رهبران جوان كه همراه با بلندپروازيهاي آنان است، اين شرايط را ايجاد كرده كه تحولات مذكور را شاهد باشيم. ولي فراموش نكنيم كه اين تحولات به سادگي رخ نخواهد داد.
نيروهاي سنتي و پاسداران وهابيت به نام دين حكم ميدهند و همچنان قدرت دارند. گشودگي در حقوق زنان بيش از آنكه زنان را رام و مطيع و همراه كند، موجب بيان فزاينده مطالبات آنان خواهد شد. براي چندين دهه جلوي بروز جوشش ديگ مطالبات گرفته شده بود، در حالي كه ديگ بر روي آتش بود و فشار داخلي آن افزايش يافته است. بنابراين دور از انتظار نيست كه در آينده شاهد مشكلات داخلي عربستان باشيم. اگر امكان داشت كه يك فرد يا دولت هرچه اراده كند انجام دهد و هيچ هزينهاي متوجه آن نشود، دنيا خيلي زودتر از اينها به نقطه مطلوب رسيده بود.