شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۷۹۱۹
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۰
شاهین یوسفی

چندی پیش، گوشه ی خیابان پیرمردی باقدی خمیده را دیدم که بر روی سکویی نشسته بود و چنان به چوب دستی اش تکیه داده بود، تو گویی این تکه چوب تنها تکیه گاهش درتمام گیتی است، معلوم بود که، خسته، رنجور وسرخورده از تلخ کامی های روزگار است .

او پیوسته به مردم خیر شده و گویا که او را از جامعه اخراج کرده اند، چین و چروک های صورتش سخن از سالها تلاش بی وقفه داشت، تلاش برای کسانی که دیگر کسان او نبودند یعنی در واقع نمی خواستند که باشند، انگار اصلن او نبوده که برای آنها کوشیده و در آغوش پرمهرش پرورانده و بجایی رسانده است و اکنون که همه از دور برش رفته اند، تنها خود مانده وعصای باوفایش، هرازگاهی لبخند تلخی گوشه ی لبش می نشست، بنظر می رسید که به روزها و سال های خاطره انگیز گذشته می اندیشد، روزها و ساعاتی که هرگز در آنها چنین آینده ای نا آرام را برای خود متصور نمی شد.

تصور کنید پدر و مادری با هزار امید و آرزو فرزندان شان را با جد و جهد شبانه روزی بزرگ کنند و همواره پشتیبان آنها در تحصیل، اشتغال و ازدواج باشند و سنوات مختلف زندگی را به انتظار بنشینند تا میوه ی زندگی شان را سرزنده و خوشبخت بیننده باشند، که به مرور زمان متوجه می شوند همه از جلوی چشمان شان محوشده و آنها را تنها می گذارند، تا جایی که دیدن نوه ها هم برای آنان دشوارمی شود، آری این سرنوشت شماری ازسالخوردگانی است که به سبب بی مهری های بعضی ازخانواده ها، راهی کوچه و خیابان ها شده، تا شاید آخرعمری آرامشی بیابند.

سن بالای 65 سال سن سالمندی محسوب می شود و روش زندگی این افراد دراین سن دچار تغییرات اساسی شده، بطوری که بر جسم و روح شان تاثیرحیاتی می گذارد.

در این سن، دیگر از جذابیت ها و گیرایی های جوانی مانند: قدرت بدنی، هوش ، تمرکز بالا، حضور ذهن،  توان یاد گیری، بینایی دقیق و شنوایی بالا خبری نیست، در این مقطع زمانی عمر، از آن همه شوروحال دوران شباب چیزی نمی ماند جز قدی خمیده و دست و پایی لرزان و کم حس و حال.

دست های با قدرتی که زمانی خیلی کارها انجام می داد و پاهایی که همه ی طول روز را برای رزق و روزی می دوید و کمتر خستگی را حس می کرد، اکنون دیگر رمقی برای شان باقی نمانده است و چشم های نافذی که حالا دیگر سویی ندارند ومانند سابق نیستند، به وجهی که عینک های با شماره های مختلف هم دیگر افاقه نمی کند و گوش های کم شنوایی که سمعک را به یاری می طلبد، همه وهمه شوربختانه سخن ازتحلیل رفتن جسم و جان می کنند .

آنهای که سن شان بالا رفته و از توانایی های دوران جوانی شان چیزی برای شان باقی نمانده است نیازمند توجه جوان ترها هستند که سزاواراست، در این روزگار پایانی عمر، دست آنهارا گرفته و به یاری شان بشتابند، ضمن اینکه علاوه برموضوع انسانی بودن قضیه، لازم است برای آموزش و تعلیم فرزندان مان، کهنسالان را به نیکویی تکریم و از آنها مواظبت کنیم.

آیا می شود پدر و مادری چند فرزند را با جان و دل بزرگ کنند ولی همین چند فرزند نتوانند از پدر و مادری ضعیف وتن خسته، مراقبت یا آنها را تیمار کنند؟

در مرام ما ایرانیان همیشه تکریم و احترام به والدین در هر سنی که باشند امری لازم، ضروری و اجتناب ناپذیر بود، ولی امروزه به گواهی آن چیزی که در جامعه و اطراف خود می بینیم، این فرهنگ دستخوش دگرگونی شده و با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است.

به هرروی، سالمندان خیابانی افرادی هستند که  به دلیل کم لطفی اطرافیان شان به حال خود رها و به نوعی در جامعه به انزوا کشانده شده اند، اینان بعضن به خیابان گردی، پارک نشینی بیش ازحدوحتا دست فروشی و تکدی گری روی می آورند، که مشاهده آنها در سطح شهرها بی تردید نمی تواند نشان ازیک جامعه مدعی فرهنگ و تمدن باشد .

سالمندانی که به دلیل بی مهری خانواده و اطرافیان شان راهی خیابان ها می شوند بدیهی که بیماری ها ی شان تشدید شده و به لحاظ روحی و روانی هم آسیب های جدی خواهند دید که از شایع ترین آنها می توان از آلزایمر، اختلال حواس و بد اخلاقی نام برد، که درنهایت این وضعیت اندک اندک آنها را به مرگ زودرس دچار کرده وصدافسوس که بعد از آن هم دیگر جایی برای پشیمانی باقی نمی ماند، بهتر است بدانید که آنها به سبب عدم واکنش بجا و سریع و همچنین نداشتن تمرکز لازم، درصدی از قربانیان تصادفات خیابانی را تشکیل می دهند.

سالمندان خیابانی با کوله باری از تجربه، حالا باید با آه و اندوه و افسردگی، کوله بار تنهایی و بی کسی را هم تجربه کنند.

خانواده هایی که نسبت به  سالمندان خود بی توجهی می کنند، شایسته است که با نگهداری، احترام و خوش حال کردن آنها در جهت سلامتی جسم و روح شان، قدمی بر دارند، تا درمعابر شهرهای مان دیگر شاهد در ماندگی و آوارگی آنان نباشیم.



برچسب ها: شاهین یوسفی
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار