شوشان / دکتر اکبر ظریفی
فعال سیاسی خوزستان
مناسبات ایران و امریکا،پس از جریان ۱۳ آبان ۵۸، وارد مرحله بحران و تنش شد و تاکنون از این مرحله خارج نشده است. لازم به یادآوری نیست که زمینه های این بحران به پیش از آن تاریخ بر می گشت. مساله جدی تر از یک حادثه بود. هر چه از آن زمان دور شدیم، عناصر تاثیر گذار به این جریان بیشتر روشد و هر روز ساخت تازه تری هم به خود گرفت.دولت های روی کار آمده در دو کشور فقط در لحن های خود گاهی تغییراتی ایجاد کردند و این تغییرات، برای برون رفت از بحران کافی نمی نمود،"دیوار بلند بی اعتمادی"چنان بود که عبور از آن به این سادگی ممکن نبود.
پرونده سازی های آمریکا برای ایجاد مشکل برای طرف مقابل طی سال های یاد شده همیشه ادامه داشت و از مسیر های گوناگون آزمایش می شد. ایجاد تنگناهای اقتصادی از میانه راه این سال ها راهبردی تازه برای آمریکا بود،اما برای رساندن آمریکا به خواسته هایش،گویا چاره ساز نشد،دولت های ایران به این شیوه مناسبات با آمریکا عادت کردند و کم کم واکسینه شده و نا کارآمدی سیاست ها و راهبردهای آمریکا دربرابر ایران هر روز عیان تر شد و ایران اکنون مدعی قوی ای بود که آدرس های آزار دهنده از سوی آمریکا را در برابر جهانیان بهتر قرار می داد.از سال ۷۶ به بعد،این آدرس دهی ها برای تبیین ظلم های آمریکا منجر به ایجاد شکاف در میان متحدین اروپایی آمریکا در مبارزه با ایران شد،در حوزه های گوناگون سیاسی و اقتصادی و...
آمریکا برای ترمیم این شکاف ایجاد شده با برخی کشورهای اروپایی،می بایست یک راهبرد تازه ای را ایجاد می کرد: فریاد هسته ای شدن ایران، ونگران کردن جهان از این مساله!
دولت اصلاحات که با موفقیت شکاف میان آمریکا و اروپا را ایجاد کرده بود، برای جلوگیری از ترمیم این شکاف، علیرغم میل ذاتی تصمیم گیران کشور برای گفتگو با آمریکا،با اروپا راضی شد به گفتگو بنشیند.این گفتگوها با فشارهای آمریکا بسیار کند پیش می رفت و عایدی ای برای آمریکا نداشت،چون خودش برای نشستن روی میز مذاکره از سوی طرف ایرانی پذیرفته نشده بود،و چون ماهیتا این غوغا سالاری محتوای دقیق و جدی نداشت،آمریکا حاضر نبود این گفتگوها ادامه پیدا کند،چون معلوم بود چیزی از آن ،پس از پایان مذاکرات بیرون نخواهد آمد.
بنابراین، به بن بست کشیده شدن این گفتگوها، برای آمریکا موفقیت بود .دولت های پس از اصلاحات ، رویکرد خودرا در گفتگوها عوض کرد،ابتدا که گفتگوهای پیشین را نامناسب تشخیص داد و از مسیر و روش شاخ و شانه کشیدن وارد شد- چیزی که آمریکا در انتظار و آرزویش بود. اکنون دیگر آمریکا تنها آغاز کننده هیاهو برای هیچ نبود، طرف ایرانی هم همین روش را در پیش گرفت.
ایرانی ها می دانستند که اتهامات آمریکا در خصوص مسایل هسته ای ،در واقع اثبات نخواهد شد،پس با زبان درشت با آنان شروع به سخن کردند،آمریکائی ها هم مرموزانه پرونده اتمی ایران را از جایگاه فنی خود بیرون کشیده و این بار به نام سازمان ملل و شورای امنیت،پرونده را روی میز گذاشتند." از هیچ،همه چیز ساختند!" .تا توانستند در این دوره تنگناهای جدیدی علیه ایران ایجاد کردند،از نوع سیاسی و اقتصادی گرفته تا نظامی و...از ابتدای انقلاب هرگز به این پایه از اطمینان برای آسیب رساندن به ایران نرسیده بودند.
باری، سال ۹۲با تغییر دولت در ایران،رویکرد های پیشین دوباره روی صحنه دیده شد،پیشبرد کار از مسیر گفتگو. با این تفاوت که موقعیت ایران سال ۹۲،هرگز شبیه ۷۶تا۸۴نبود.تنگناهای ایجاد شده،شرایط ایران را در روی میز گفتگو خراب تر از قبل کرده بود، برگ های برنده در دستان رقیب بود و ایران می بایست برای ایجاد شرایط معمولی در گفتگو،زحمات بیشتری را متحمل شود.
گفتگوهای ۱+۵،به مدت طولانی و با دادن امتیازات بسیاری از سوی دو طرف به یکدیگر بالاخره به نتیجه رسید،در ایران تند روها-که خود مسبب اصلی چنین وضعی بودند-ناراضی از این نتایج بودند.واقعیت این است که چیزی بیشتر ازاین نمی شد انتظار داشت که به کسی که در تنگنا قرار گرفته امتیاز داده شود! مگر اینکه مسیر گفتگو را به ایجاد تنش و برخورد می کشاندند که تا شاید دستاورد بهتری عاید گردد! وبرای حال و روز آن روز ما ایجاد تنش، نتایج سخت بد تری به دست می آورد. به همین صورت تندروها در آمریکا هم به دنبال به هم زدن شرایط تقریبا آرام میان دو کشور بودند که در جریان امضاء برجام حاصل شده بود.آنها نمی توانستند سیاست های تند خاورمیانه ای خود را بدون ایران هراسی به پیش ببرند،برجام ایران هراسی را در منطقه با چالش جدی روبرو می کرد،جنگ های نیابتی در منطقه راهبردهای خاورمیانه ای آمریکا و اسرائیل را به نتایج دلخواه نرساند. و اینجا بود که سیاست آمریکا پس از باراک اوباما،می بایست در راستای ادامه نفوذ در منطقه تغییر می کرد،اگر ایران همانی بود که پس از سال ها تبلیغ علیه آن به کشورهای منطقه شناسانده شده بود،چرا اکنون آمریکا در میز گفتگو حاضر شد امتیازات ناحق را که گرفته بود،تا جایی با او تقسیم کند؟
این پرسشی بود که آمریکائی ها برای شرکای منطقه ای خود می بایست توضیح می دادند،ناراضی ترین شریک،اسرائیل بود که هرگز نمی توانست،مناسبات آمریکا و ایران را بیرون از شرایط حاد و تنش زا ببیند.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس،از فاصله گرفتن با ایران و نزدیکی استراتژیک با آمریکا،به نتایج دلخواه نرسیده بودند- تازه موقعیت هایی را هم از دست داده بودند.پاسخ افکار عمومی خود را چگونه باید می دادند؟ در این وضعیت نامطلوب،آمریکا شریک می بود،برای ادامه مناسبات آنها باید از آمریکا تحرکاتی می دیدند که پاسخی برای مناسبات همه جانبه مثبت گذشته می بود .
آقای ترامپ، کاراکتر مناسب این دوره آمریکاست! میز مذاکره که نماینده اش باراک اوباما بود ، دستاوردهای مورد انتظار را برای جامعه آمریکایی به ارمغان آورده بود. دیگر مسیر گفتگو برای منافع کوتاه و حتی درازمدت آمریکا در منطقه جواب نمی داد .در گفتگو، شما باید برای طرف مقابل هم انگیزه ادامه ایجاد بکنی-بازی برد برد.لابی صهیونیستی، مطلقا حاضر به پذیرش این شرایط که اندکی برد برای ایران داشته باشد، نبوده و نیست.اروپا هم وارد معامله ای با ایران شده بود که هر روز بخشی از مشکلات و تنش ها را از میان دور می کرد،این یعنی برنده شدن استراتژی ایران که بسیار ماهرانه با انعطافی تاریخی از مسیر پیشین برگشته و راهبردهای خود را بازتعریف کرده بود.
ایران بسیار خوب بازی کرد و کار را هم به درستی پیش برد و با تقریبا حداقل هزینهها از بحرانی اساسی سربلند بیرون آمد. اینک ترامپ یک اندیشه است در ایالات متحده آمریکا . بر مبنای این اندیشه، از شرایط آرام در منطقه خاورمیانه، منافع آمریکا همانند گذشته تامین نخواهد شد.جنگ های مستقیم همانند آنچه در افغانستان و عراق پیش آمده بود،اینک برای آمریکا هزینههای سنگین داشت،جنگ های نیابتی هم که یک سر آن ایران بود،عملا با پیروزی ایران ویا عدم موفقیت طرف مقابل به پیش رفته است،پس اکنون آمریکا چه باید بکند؟
ترامپ باید تمام حرفهای نگفته خود را با شاخ و شانه کشیدن برای ایران بیان کند.دیگر نمی تواند بگوید ایران دارد بمب اتم می سازد، چون آژانس چندین بار به صلح آمیز بودن فعالیت های ایران اذعان کرده است. باقی می ماند موشک های ایران،چه چیزی بهتر از این که بگوید موشک های بالستیک ایران برای جهان خطرناک است.چرا نگوید سپاه پاسداران ایران گروه تروریستی است! شاید فردا ارتش ایران را نیز به همین منوال بخواهد بنامد.
اما یک چیز بسیار مهم این میان است و آن اینکه :این شکل رفتار ترامپ،یعنی ناامیدی لابی صهیونیست از همراهی همه جانبه اروپا با آمریکا در خاورمیانه! اگر کوچکترین همراهی از جانب اروپایی ها نشان داده می شد، ترامپ فردای ورود به کاخ سفید برجام را پاره می کرد، اگر این مدت هم صبر کرده است برای متقاعد کردن حداکثری اروپایی ها جهت اجماع است که تا کنون موفق نشده است.و این عدم موفقیت،یعنی "پیروزی راهبرد ایران در ادامه دادن راه با مناسبات مبتنی بر مذاکره "!
در واقع سخنان ترامپ و آقای روحانی از لحاظ محتوا،دارای برجستگی های تازه به آن معنا نبود، تکرار سخنانی بود که هر دو به طریقی در چند ماه گذشته جسته گریخته گفته بودند. شکل بیان کمی تازگی داشت.ترامپ بعد از اینهمه مانور و تهدید و... چیزی برای گفتن نداشت، فحاشی و اتهام و بد دهنی فرجام سیاست های امروزی آمریکاست که بازیگر آن،شخصیتی "یانکی وار"است . ترامپ زاییده راهبردهای دوران تازه آمریکاست! به هیچ وجه این شکل رفتار او را ساده نگیریم.او دقیقا مطابق برنامه دارد رفتار می کند.اروپا را برای خود بی اهمیت می داند، از کشورهای منطقه بدون ابهام و لاپوشانی درخواست خریدهای کلان از آمریکا دارد.او دارد شفاف عمل می کند،خواست های بین المللی آمریکا را برهنه بیان می کند،به حمله اتمی تهدید می کند،و...
از سوی دیگر ،آقای روحانی و تیم دیپلمات او بسیار هوشمندانه دست ترامپ را خوانده اند:با این شخصیت نمی توان همانند کنش داشت! او را باید تنها کرد،انزوای سیاسی بهترین کاری است که به این فرد باید تحمیل کرد. دور کردن اروپا از او بهترین و کم هزینه ترین راهبرد است .روحانی با یادآوری تاریخی ظلم های آمریکا ، به شکل ترامپ با او دهان به دهان نشد. ستمکاری های آمریکا را یاد آوری کرد و بر روی عناصر ملی و لزوم همگرایی تاکید کرد،عناصر اصلی را در کنار هم یاد آوری کرد تا هتاکی های اورا محترمانه پاسخ بدهد.موضع گیری های اروپایی ها-حتی انگلیسی ها- موفقیت ایران و ناکارا بودن کنش ترامپ را نشان داد.
دکتر روحانی بیشتر می بایست روی تحریم های ظالمانه آمریکا مانور می داد،تا طرف مقابل بفهمد اگر بیشتر از حد روی تحریم های تازه برنامه ریزی بکند، ممکن است تصمیمات جدید ایران،وضع خاورمیانه را با آشفتگی های تازه روبرو کند.
تیم سیاسی ایران، همراه با عقلانیت در رفتار، پاسخ "یانکی وار"ترامپ را با موفقیت داد. به آینده باید چشم داشته باشیم، با تیزبینی. ..اروپا راباید همراه کرد،به هر طریق مثبتی که می شود.