اما نکته جالب در ارتباط با اروپا، رونق گرفتن بسته های پیشنهادی و تشویقی برای مذاکره هسته ای به ایران بود. بسته هایی که هیچ پشتوانه اجرایی نداشتند و تنها در حد وعده بر روی کاغذ ارزش داشتند. پس از سال 1385، تیتر بسیاری از روزنامه های کشور مربوط بود به بسته های پیشنهادی و بسته های جدید تشویقی اروپا یا 1+5 به ایران برای تعلیق غنی سازی در عوض امتیازاتی که به کشور داده می شد!
از سال ۱۳۸۱ که با جاسوسی منافقین، پرونده هستهای ایران به موضوع بحرانی در روابط باغرب تبدیل شد، تا سالها شاهد بستههای تشویقی از سوی اروپا بودیم که هرگز به سرانجام نرسیدند.
در ایامی که ایران غنی سازی را آغاز کرده بود، این اروپاییها بودند که با وعدههای توخالی و بدون پشتوانه هر روز سعی میکردندایران را به سمت توانمندی هستهای منع کنند و در نهایت نیز دو سال تعلیق برابر شد با ورود پرونده هسته ایران به سمت شورای امنیت و مارپیچ مذاکرات یک دهه ای، نتیجه بود که از مذاکرات با اروپا حاصل شد.
شروع بحران هستهای ایران با مصاحبه یکی از اعضای منافقین در هتلی در واشنگتن و پخش تصاویر نیروگاهها و تاسیسات نظنز و اراک آغاز شد.
با ورود آژانس بین اللملی انرژی اتمی و محمد البرادعی، مدیر کل آن به ماجرا، وی اعلام داشت که از وجود چنین تاسیساتی اطلاعات کامل داشته اند و تحت کنترل دقیق برای مصارف صلح جویانه است. البرادعی در اسفند ۱۳۸۱ به ایران سفر و ضمن بازدید تاسیاست هسته ای، استفاده صلح آمیز از آن را تایید کرد!
اما این پایان ماجرا نبود. با وجود تایید فعالیتهای صلح آمیز از سوی البرادعی، طی چند ماه با فشار آمریکا و اروپا در شورای حکام، مدیرکل آژانس در گزارشی بر وجود قصورات و ابهاماتی در برنامه هستهای اشاره داشت که این اظهارنظر منجر به شروع مارپیچ مذاکرات هستهای با اروپا و ۱+۵ برای ۱۳ سال شد. موضوع ساده و تایید شدهای که به دالانهای شورای امنیت سازمان ملل راه یافت و قطع نامههای ظالمانهای علیه تهران صادر شد.
با ورود سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه به مذاکرات هستهای با شورای عالی امنیت ملی ایران به دبیری حسن روحانی، شاهد فشارهای بی سابقهای علیه ایران بودیم.
در زمانیکه آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرده بود و برخی در داخل از احتمال حمله به ایران سخن میگفتند، صرف نظر کردن از موضوع هستهای به نقل مجالس تبدیل شده بود.
نقطه اوج مذاکرات هستهای ایران و تروئیکای اروپایی، بیانیه سعد آباد در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ بود که به تعلیق غنی سازی و امضای پروتکل الحاقی از یکسو و از سوی دیگر تعهد کشورهای اروپایی به احترام به حق هستهای ایران، عدم مخدوش کردن وقار ملی و حاکمیت کشور، دستیابی آسان به فناوری مدرن و مذاکره با ایران برای ارتقای امنیت منطقه، ختم شد.
بعدها سفیر آلمان در تهران پرده از هدف نهایی کشورهای مذکور از توافقنامه سعدآباد برمی دارد و در یک برنامه تلویزیونی و در پاسخ به سوال مجری صداوسیما صراحتا به مردم ایران اعلام میکند: «من نمیخواهم شمار را فریب بدهم! ما خواستار تعلیق همیشگی فعالیتهای هستهای ایران هستیم!».
اما همانگونه که گفته شد همزمان با مذاکرات هستهای ایران و تهاجم نظامی آمریکا به منطقه، اصلاح طلبان مجلس ششم، تلاش گستردهای برای از بین بردن فعالیت هستهای به بهانه جلوگیری از حمله آمریکا به ایران آغاز کرده بودند.
در تابستان سال ۲۰۰۳ (مرداد ۸۲) ۱۲۷ نمایندگان مجلس ششم طی نامهای به رهبر انقلاب با تحلیل فضای دیپلماتیک وقت از ایشان میخواهند با نوشیدن "جام زهر" از طرف ملت ایران، قید دستیابی به انرژی هستهای را بزنند: "اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود. "
طرف اروپایی برخلاف قول همکاری، در اجلاسهای بعدی شورای حکام، قطعنامههای علیه پرونده هستهای ایران مطرح و با کمک آمریکا به تصویب رساند. با این حال ایران مجدد در توافقنامه پاریس در ۲۵ آبان ۱۳۸۳، محدودیتهای بیشتری را در زمینه فعالیت هستهای متقبل شد و در عوض اروپا بار دیگر وعدههایی مانند مذاکره برای همکاری در زمینه تجاری و پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، مبارزه دوجانبه علیه تروریزم به خصوص القاعده و منافقین و همکاریهای منطقهای را تکرار کرد.
ولی یک ماه بعد ششمین قطعنامه علیه فعالیتهای هستهای ایران در شورای حکام آژانس به واسطه کشورهای اروپایی صادر شد! با وجود آنکه توافق پاریس بر یافتن راه حلی برای حل و فصل دائمی موضوع هستهای ایران تاکید داشت، با گذشت نزدیک به یکسال هیچ کنشی از سوی اروپا صورت نگرفت و در این زمان بود که ایران تصمیم به آغاز غنی سازی و فعال کردن کارخانه یو سی اف اصفهان کرد.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور کشور در آن زمان بر روی کار آمد. علی لاریجانی نیز به عنوان دبیر شورای عالی امنیت پس از حسن روحانی، مسئول مذاکرات با خاویرسولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بود.
با تهدید ایران به آغاز غنی سازی، اروپاییها بسته پیشنهادی خود را در ۷ اوت ۲۰۰۵ ارائه دادند که برخلاف آنچه معاهده پاریس تعلیق را امری داوطلبانه تلقی کرده بود، آنها تعلیق را نامحدود و الزام آور ارزیابی کرده بودند و در عوض پیشنهادهای ابهام آور سیاسی، اقتصادی و فنی ارائه کرده بودند. توقف دائمی چرخه سوخت توسط اروپا، پیشنهادی بود که عمدا برای رد شدن از سوی ایران، مطرح شده بود!
دمینوی تهدیدها و بستههای تشویقی اروپا
با آغاز فعالیت غنی سازی و تحقیق و توسعه، سه کشور اروپایی در بیانیههای تهدید آمیز از لزوم ارسال پرونده هستهای از شورای حکام به شورای امنیت سخن گفتند و در عین حال در مذاکرات با طرف ایرانی تعلیق مجدد غنی سازی را پیگیری میکردند.
به هر حال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شد، ولی ایران در سال بعد از تکمیل چرخه سوخت صنعتی و ورود به باشگاه اتمیها خبر داد. امری که موجب شد تا کاندولیزا رایس پیشنهاد مذاکره مستقیم آمریکا در کنار شرکای اروپایی با ایران را به شرط تعلیق فعالیتهای هستهای بدهد.
اما نکته جالب در ارتباط با اروپا، رونق گرفتن بستههای پیشنهادی و تشویقی برای مذاکره هستهای به ایران بود. بستههایی که هیچ پشتوانه اجرایی نداشتند و تنها در حد وعده بر روی کاغذ ارزش داشتند. پس از سال ۱۳۸۵، تیتر بسیاری از روزنامههای کشور مربوط بود به بستههای پیشنهادی و بستههای جدید تشویقی اروپا یا ۱+۵ به ایران برای تعلیق غنی سازی در عوض امتیازاتی که به کشور داده میشد! بسته ۶ ژوئن ۲۰۰۵ شش کشور به ایران توسط خاویر سولانا به قطعنامه ۱۶۹۶ شورای امنیت سازمان ملل و بردن پرونده هستهای به ماده ۴۰ فصل ۷ ختم شد. این درحالی بود که تیم مذاکره کننده هستهای ایران در حال مذاکره با اروپاییها بود!
در آن سالها از سیاست هویج و چماق در مطبوعات و میان فعالین سیاسی بسیار شنیده میشد. سیاستی که طرفهای مذاکره کننده با ایران در عین حالی که سعی میکردند با بستههای تشویقی مانند مشارکت در فعالیت هستهای ایران، پیوستن به سازمان تجارت جهانی، فروش قطعات هواپیما، همکاری منطقهای و ... مانع از پیشرفت هستهای ایران شوند، در طرف مقابل، در شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامههای الزام آور علیه کشور تصویب و تحریمهای ظالمانه اعمال میکردند. بعد از قطعنامه ۱۶۹۶، ۵ قطعنامه دیگر با تحریمهای سازمان ملل تصویب شد که نشان از راهی بود که ایران با اروپا آغاز کرد و به بحران و مارپیچ هستهای ختم شد.
در زمان دبیری لاریجانی بر شورای عالی امنیت و مذاکرات وی با طرفهای خارجی، سه قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب و اجرایی شد. نظر لاریجانی این بود که ما دُرّ غلطان نمیدهیم تا آبنبات بگیریم! وی در زمانی که حسن روحانی، مسئول مذاکرات در سالهای بین ۸۲ تا ۸۴ بود، انتقاداتی به روش وی داشت و حتی اصطلاح دُرّ غلطان و آب نبات برای اولین بار در نقد روحانی از زبان لاریجانی خارج شد.
لاریجانی در ۶ آذر ۸۶، در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در پاسخ به سوالی دباره انتقاداتش از روحانی گفته بود: در آن زمان که آقای روحانی مسئول مذاکرات مسایل هستهای ایران بودند از راههایی استفاده میکردند که راههای صحیحی برای مذاکره نبود و من مکررا به آنها در خصوص عواقب این گونه مذاکرات هشدار داده بودم که هنوز هم معتقدم در آن زمان «دُرّ غلطان را دادیم و آبنبات گرفتیم.»
به هر حال رویکرد اعتماد و مذاکرات طولانی با اروپاییها به نقطهای رسید که آمریکا به راحتی توانست از آن فرصت علیه کشورمان بیشترین بهره را ببرد و به بهانه هسته ای، خصومتش را به اوج برساند.
در آن زمان، رویکردی را که باراک اوباما ریئس جمهور آمریکا در تقابل با ایران انتخاب کرده بود، ایجاد اجماع جهانی علیه ایران و هماهنگ کردن اقدامات خصمانه علیه کشور بود. وی موفق شد شدیدترین و ظالمانهترین تحریمها را علیه ایران به اجرا بگذارد.
روندی را که وی در پیش گرفته بود منجر به بسته شدن شریانهای مالی ایران شد. بانک مرکزی و سیستمهای اتصال به شبکه بین المللی بانکی مسدود شدند و ایران نمیتوانست به راحتی به پول حاصل از فروش نفت خود دست یابد.
سولانا، کاترین اشتون و اینک موگرینی، مسئولین سیاست خارجی اتحادیه اروپا بودند که همواره طرف مذاکره با ایرانیها و تبادلات بودند. تاریخ مذاکرات هستهای نشان میدهد، همچون آمریکا، اروپا نیز هیچ صداقتی در مذاکرات نداشته و در نهایت نیز یا تحت فشار آمریکا و یا همرراستا با راهبرد این کشور، سیاستهای خصمانهای در پروندههای مختلف علیه تهران اتخاذ کرده اند.
در حالیکه با خطر خروج آمریکا از برجام مواجه هستیم، خوشبینی به اروپا برای ادامه برجام در داخل کشور بسیار افزایش یافته است. متاسفانه این خوشبینی از سوی کسانی است که خود در طول ۱۳ سال مذاکرات هسته ای، بارها شاهد خیانت این کشورها حتی به بستههای تشویقی خود و تعهداتشان بوده اند.
شاید در ماههای نخست اروپا به صورت تلویحی در مقابل دولت ترامپ موضع گیری کند، اما در نهایت این کشورها برخلاف تعهدات، فشارهای ثانویهای با بهانه هایی، چون موشکی، دفاعی، منطقهای و ... بر ایران تحمیل خواهند کرد.
فشارهایی که تهران را در برابر ادامه برجام پوچ و بی محتوا یا تن سپردن به مذاکرات در زمینه خط قرمزهای کنونی کشور قرار خواهد داد.
نباید بار دیگر منتظر زمانی بود که تیتر روزنامههای کشور به بستههای تشویقی و پیشنهادی غرب اختصاص یابد و بازی روانی مذاکرات بر زندگی مردم تاثیر منفی بگذارد. راه همان است که از ابتدای انقلاب اسلامی مشخص شده بود، راه مقاومت، خودکفایی، تکیه بر داراییهای انسانی و درونزای کشور و در نهایت رسیدن به نقطهای که دشمنان قادر نباشند با مذاکره و ...، ایران را از حقوق مسلم خود محروم سازند. نقطهای که بدون شک در دنیای کنونی اقتدار دفاعی، علمی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بین الملی، جهان را وادار به سرفرود آوردن خواهد کرد.