عبدالرحیم سوارنژاد
۹ آبان سالروز حماسه کوی ذوالفقاری آبادان است که با فداکاری و ایثارفردی که نه مقامی داشت و نه نامی و کنجی درجستجوی نانی بود رقم خورد. دریاقلی سورانی صبور مردی "اوراق فروش" که جهت نداشتن مزاحمت مغازه كسب و كارش برای مردم ، به "ذوالفقاری" رفته و در آنجا فعالیت می کرد.
اصلا" خدا او را به آن بیابان فرستاده بود تا آن اقدام مهم و تاریخی را برای نجات آبادان و خوزستان و در نهایت كشور انجام دهد و عزت یابد . وی متوجه می شود که سربازان عراقی با خیال راحت در حال عبور از عرض رودخانه بهمنشیر هستند.ابتدا اقدام به شناسایی دشمن كرد و سپس با وجود داشتن خودروی سواری و موتور با دوچرخه ای به طرف آبادان به راه افتاد و باسرعت مسیر را طی میكرد ،به دلیل اصابت گلوله و خمپاره های متعدد دربین راه دوچرخه اش پنچر می شود و مسیر را با دویدن ادامه می دهد تا خبر را به شهر برساند وقتی به شهر رسید به مساجد و پایگاههای نظامی می رفت و به همه خبر می داد که عراقی ها دارند وارد آبادان می شوند.
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
هر طور شده فرمانده سپاه آبادان (حسن بنادری) را می بیند و او را مجاب می كند كه این خبر حیاتی است . پس از آگاهی مسئولین نظامی و مردم ،بلافاصله نیروها به طرف بهمنشیر می روند و دشمن قبل از استحکام مواضعش زمینگیر و به آن طرف رودخانه با دلاوری مردم عقب می نشیند و آبادان از خطر حتمی سقوط نجات می یابد.
در لحظه های حساس بین سقوط و صعود باید انتخاب کرد وتصمیم گرفت صعود در گذشت و سقوط در ماندن ؟ انتخاب صحیح جاودانه می کند و جاودانگی با بهره گیری از عقل،عبور ازسختی ها ،ترجیح منافع جمع بر فرد ، عشق و ایثار و نفی تعلق بدست می آید در این حماسه ،دریاقلی هم همراه با مردم جنگید و انفجار خمپاره پایش را که تاریخ را در نوردید قطع کرد و به تهران اعزام و در بیمارستان سینا بستری می گردد و به شوق دیدار معبودش در روز عاشورا پرکشید و آسمانی شد و غریبانه در بهشت زهرا به خاك سپرده شد .
مژده وصـل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسـم و از دام جـهان برخیزم
بـه ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجـگی کون و مـکان برخیزم
دریاقلی نماد روشنگری و آگاهی بخشی جهت دفاع از استقلال کشور است او فدا کارانه پیام را رساند و هر انسانی که پیامی را ابلاغ کند خداوند به او عزت می بخشد و در قلبها جای خواهد داد ،صدای پاهای برهنه اش از میان نخلستانها تا سنگفرش کوچه ها و اسفالت خیابان برای همیشه بگوش می رسد و رد پایش هرگز محو نمی شود ، بیاییم دریاقلی باشیم و از خود بگذریم و نجات را فریاد بزنیم و جغرافیا و باورهای تاریخی خویش را پاس بداریم که در تاریخ بمانیم و نمیریم تا نسلها و عصرها خاطره خلق حماسه را بازگو نمایند و بر ما ببالند و با توکل بر خدا خط بطلانی بر قهرمانان ساختگی و الگوهای کاذب بکشیم که دست ساز هستند و پطروس درس فرزندان این دیار نشود و خودباوری تقویت گردد . اگر نمی توانیم دریاقلی باشیم و پیامی برسانیم. پس چشمها را بر پیامها نبندیم و بفهمیم خدا همه جا هست. ضرورت امروز ما شنیدن دغدغه های واقعی دریاقلی هاست ، آری باید او باشیم با فریادی جاودانه در تاریخ. که به زیبایی شهید را قلب تاریخ گفته اند
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو
چشم انتظارهمت تودین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت
این خانهها هنوز پر از کودک و زن است
فردا - اگردرنگ کنی ـ کوچههای شهر
میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو
از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو
تاریخ در تلفـظ نام تو الکن است
هی مردِِمرد از نفس افتادهای مگر؟!
همپای مرگ، کار تو امشب دویدن استم(شعر دکتر ترکی)