امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
خواهرش در کنکور پزشکی قبول شده و قرار بود با خانوادهای که همه خوشحال از این قبولی بودند از بهبهان عازم دزفول شوند تا در دانشگاه ثبتنام کند اما خداحافظی هنگام حرکت، آخرین دیدار آنها بود؛ نه خواهرش دانشگاه را دید و نه او دیگر خانوادهاش را.
قدرتالله حاجیزاده رئیس اداره حراست برق بهبهان بود که مهرماه سال گذشته بعد از قبولی دخترش در دانشگاه دزفول، تصمیم گرفت بههمراه خانوادهاش به دزفول بروند تا مراحل ثبتنام دخترش در دانشگاه را انجام دهد. در این سفر همسر، پسر و دو دختر حاجیزاده او را همراهی میکردند و یک پسر و دخترش در خانه ماندند.
در میانه جاده اهواز به شوش، یک خودروی سنگین که راننده آن گواهینامه هم نداشت، بهدلیل خوابآلودگی راننده از مسیر منحرف شد و پس از برخورد شدید با خودروی 206 مرحوم حاجیزاده، باعث فوت تمام 5 سرنشین این خودرو شد.
بیش از یک سال از وقوع آن حادثه و مرگ دلخراش 5 عضو یک خانواده میگذرد و پسر و دختر مرحوم حاجیزاده هنوز در پیچوخم دادگستری خوزستان و بیمه، منتظر رسیدن به حقوق خود هستند ولی هیچ خبری از صدور حکم قطعی در دادگستری و پرداخت دیه متوفیان نیست.
مهدی حاجیزاده میگوید: بیشتر از یک سال از آن حادثه گذشته است و هر روز داغ دل من و خواهر 15سالهام تازهتر میشود. همچنان در دادگاه و بیمه سرگردانیم و هیچ اقدام مؤثری برای دریافت دیه صورت نگرفته است. راننده کامیون که بهتشخیص پلیس راهور اهواز ــ شوش و همچنین هیئت 3نفره و 5نفره کارشناسی تصادفات، مقصر شناخته شده، از ارائه مدارک امتناع میکند و عجیب اینجاست که با وثیقه 70 میلیون تومانی آزاد شده و حتی کامیون خود را هم ترخیص کرده است. این حادثه در ماه حرام اتفاق افتاد و دیه قربانیان بیش از یک میلیارد تومان است اما قاضی پرونده در اقدامی عجیب هم متهم را با وثیقه 70میلیونی آزاد کرد و هم دستور به ترخیص خودرو داد.
مهدی، جزئیات پیگیریهای خود در این پرونده را اینگونه شرح میدهد:
دی ماه 1395 و بعد از گذشت 3 ماه از از سانحه تصادف، از بهبهان عازم شهرستان شاوور (نزدیک شهرستان شوش) شدم تا جویای روند بررسی پرونده شوم اما در کمال تعجب با واکنش تند دادرس دادگاه شاوور آقای ... روبهرو شدم که میگفت "شما که ضرر نکردی، دیه میگیری چیزی ازتون کم نمیشه! به تو ربطی نداره راننده کجاست، تو دیه را بگیر!"، از رفتار قاضی پرونده ناراحت شدم اما بهاحترام پدرم سکوت کردم و از اتاق زدم بیرون و رفتم دنبال کارهای ترخیص ماشین بابام. دادگاه گفت "بهزودی رأی دادگاه بدوی را صادر میکنیم". در این 3 ماه که از تصادف گذشته بود هئیتهای 3نفره، 5نفره و کارشناسان تصادف نظر نهایی خود را اعلام کردند اما دادگاه شاوور رأی را صادر نمیکرد و جالبتر اینکه مدارک راننده خاطی را هم موقع تصادف به او تحویل داده بودند، حتی پلیس راه و دادگاه کوپن بیمه را از بیمهنامه جدا نکردند و همگی تحویل راننده خاطی شده بود.
اردیبهشت 1396 فرا رسید و در مورخ 18 اردیبهشت 1396 مجدداً به دادگاه شاوور مراجعه کردم و این بار آقای یوسفی بهمحض دیدن من گفت "چرا اومدی؟"، گفتم "آقای محترم، 8 ماه گذشته چرا رأی صادر نشده؟"، گفت "دوست دارم رأی را حالا حالاها صادر نکنم". دیگر تحمل نکردم و جروبحث شد و از اتاق زدم بیرون. با دوست پدرم که در استانداری خوزستان بود تماس گرفتم و با پیگیری او رأی دادگاه همان روز صادر شد اما باز راننده کامیون به رأی اعتراض کرد و در کمال تعجب دیدم دادگاه تجدیدنظر اهواز شعبه 11 جلسه دادگاه را برای 3 بهمن ماه 1396 در نظر گرفته است.
روند طولانی کردن رسیدگی طوری بود که احساس کردم قرار است پرونده بهسمتی سوق داده شود که من رضایت بدهم. شاید به همین دلیل بود که مدارک را تحویل راننده کامیون داده بودند و حتی شنیدم راننده گفته "بهشرطی مدارک را تحویل میدهم که شاکی رضایت دهد". دادگاه با تحویل مدارک به راننده خاطی عملاً روند پرداخت دیه و انجام کارها در اداره بیمه را مختل کرد و به تأخیر انداخت. بیمه از من مدارکی میخواست که فقط کپی آنها در اختیارم بود و اصل آن مدارک باید داخل پرونده قضایی میبود اما نبود!
نبودن این مدارک در پرونده تعجب و اعتراض کارمندان شعبه مرکزی بیمه ایران در اهواز را هم بهدنبال داشت تا جایی که میگفتند چطور یک فرد بدون گواهینامه با کامیون رانندگی کرده و 5 نفر را کشته است اما مدارک را هم به او برگرداندهاند.
بعد از دادگاه، پیگیر کارها در بیمه ایران شدم اما با وجود اینکه گفته بودند "هر مدرکی که داری بیار تا پرونده تشکیل بشود"، اما باز هم کاری انجام ندادند. آمدم تهران؛ با خبرگزاریهای فارس و تسنیم و ایسنا صحبت کردم تا خبرنگارها هم موضوع را پیگیری کنند. رفتم پیش آقای ابوترابی در مسجد امام حسین تا درخواست کمک کنم. تمام ماجرا را برای آقای ابوترابی که پدرم سالها همراه برادر مرحومش در عراق اسیر بود تعریف کردم اما آقای ابوترابی فقط برای من گریه کرد و هیچ کار دیگری انجام نداد. یکی از دوستان پدرم در دادگستری تهران بود که برای مشورت پیش او رفتم. خیلی تلاش کرد و تماسهای زیادی حتی با بیمه ایران در اهواز گرفت ولی نتیجه نداشت، حتی به آنها گفت "شما فرض کنید هر دو خودرو در آتش سوختهاند، شما بهراحتی میتوانید از طریق سیستم خودتان گواهی صادر کنید" اما باز هم فایده نداشت.
در ادامه دوندگیها پیش آقای حسینیپویا دادستان مرکز خوزستان هم رفتم و ماجرا را از اول تا آخر تعریف کردم، به من گفت "این هفته مرخصی هستم و بعد از مرخصی پیگیری میکنم" اما هیچ خبری نشد؛ خبرگزاری فارس موضوع را منتشر کرد و دوباره قول دادنها شروع شد. بیمه ایران شعبه مرکزی اهواز تماس گرفتند و گفتند "بیا تا با همان مدارکی که در اختیارت هست پرونده تشکیل شود (یک سال پس از فوت اعضای خانوادهام!)"، گفتند "بهدلیل مبلغ بالای دیه، باید پرونده به تهران برود و بعد از آن پول واریز شود" که تا الآن هم با گذشت بیش از یک ماه باز هم خبری نشده است.
پدر من در بیمه ایران شعبه بهبهان خودش را بهمبلغ 30 میلیون تومان بیمه حوادث انفرادی هم کرده بود که با وجود این بیمهنامه، از آن هم نتوانستیم استفاده کنیم. سال گذشته به بیمه ایران مراجعه کردم اما حتی حاضر به پذیرش پرونده نشدند. هر بار بین دفاتر بهبهان و اهواز پاسکاری میکردند تا اینکه ریاست بیمه ایران بهبهان با انتقاد از کارمند خود بابت عدم پذیرش پرونده دستور ثبت درخواست را داد. وقتی هم که پرونده ثبت شد باز هم بهبهانههایی مثل برابر اصل کردن مدارک کار را به تأخیر میانداختند و تا روز 15 آبان هیچ کاری نکردند و من مجبور شدم پرونده را از آنها بگیرم تا در تهران پیگیر کارها باشم.
تنها خواسته من و خواهرم این بود که جلسه دادگاه را زودتر برگزار کنند تا پرونده سریعتر تمام بشود و این مصیبت و گرفتاریها هرروز برای ما تازهتر نشود. من چیزی بیشتر از حقمان مخصوصاً حق خواهر 15سالهام نمیخواهم. پدر و مادرم آرزوهای زیادی برای فرزندانشان داشتند؛ خواهرم دانشگاه علوم پزشکی قبول شده بود و برادرم قصد داشت در آزمون قضاوت شرکت کند. خواهر دیگرم هم فقط 4 سال سن داشت.
درخواست من فقط و فقط اجرای قانون و عدالت است؛ چطور ممکن است یک فردی که گواهینامه نداشته در حالت خوابآلودگی 5 نفر را بکشد اما یک سال از حادثه بگذرد و او آزادانه زندگی کند و ما هر روز آواره دادگاه و بیمه باشیم تا به حقمان برسیم. آیا اگر این حادثه در کشور دیگری رخ داده بود، همینطور با خانواده قربانیان و فرد خطاکار رفتار میشد؟