عباس مدحجی
شوشان خرمشهر:
خبر بسیار شوکه کننده بود . رسول ، کودک پنج ساله ای که بعلت سرماخوردگی همراه والدینش به بیمارستان مرکزی خرمشهر مراجعه کرده بود بعلت تزریق اشتباه ، دقایقی بعد فوت کرد . این جملات بیشتر از آنکه شوکه کننده باشند تلخ هستند . جمله ای که با کلمات : کودک ، مرگ و اشتباه ساخته شود چگونه میتواند تلخ نباشد ؟
اتفاقی که میتواند تا مدتها کام مردم یک شهر را تلخ کند و موجی از افسردگی را بین شهروندان ایجاد کند ، چرا و چگونه انجام گرفت ؟ احتمالا این اولین پرسشی ست که در ذهن مخاطبان بعد از اطلاع از خبر نقش بسته و بعد که کم کم خبر را در ذهنشان مزه مزه کردند تازه متوجه میشوند فاجعه ، نه در چگونگی که در چرایی این اتفاق است .
اگر کمی به اتفاقات صورت گرفته و ابعاد این قضیه دقت کنیم با سناریوی آشنایی برخورد میکنیم که اگر از همین الان مسیرش را تغییر ندهیم ، نتیجه ی آن چیزی بهتر از شرایط فعلی نخواهد بود .
آنچه قابل پیش بینی ست ایجاد موجی از تنفر و انزجار بعد از این اتفاق در فضاهای مجازی ست . هرکسی کوچکترین دسترسی به این فضا دارد ضمن اظهار تاسف ، درخواست اشد مجازات را برای عاملان این اتفاق میکند . برخی پارا فراتر گذاشته ، اقدام به فحاشی و تهدید و ارعاب میکنند .برخی پیشاپیش حکم صادر کرده و درصورت مهیا بودن شرایط خودشان مجازات هم میکنند . توجه کنید این فضا مناسبترین و گل آلودترین فضا برای ماهی گرفتن برخی افراد است . شایعه پراکنی با مقاصد مختلف از جمله : پاک کردن صورت مسئله ، فریب افکار عمومی ، فراری دادن یا مظلوم جلوه دادن مقصران اصلی ، جهت دادن توجه مردم و رسانه ها له یا علیه کسی و..... در این گونه مواقع بسیار مرسوم است .
به کاسه های داغتر از آش شک کنید . کسانی که دلسوزان واقعی هستند هرگز جلوتر از قانون حرکت نمیکنند . کسانی که پیش از پیداشدن مقصر واقعی قضاوت کرده و حکم صادر میکنند از همه بیشتر به فرار مجرم کمک میکنند . فراموش نکنیم این مطالبات بحق ، قانونی و صبورانه است که مجریان قانون را وادار به پذیرش میکند نه درخواستهای احساسی ، عجولانه و فرا قانونی .
اگر تمام مردم ، فعالان اجتماعی ، دلسوزان و مطالبه گران شهر یکصدا و متحد شوند وبر خواسته های تنظیم شده و قانونی خود پافشاری کنند قطعا هیچ مسول و ارگانی نمیتواند مقابلشان بایستد . و برعکس ، فضای ملتهب و متشنج و دامن زدن به آن با فضای مجازی ، تمرکز مسئولان را پیش از یافتن عامل یا عاملان حادثه ، روی ارام سازی جو متمرکز میکند و ممکن است خلایی جهت فرارمسببان ایجاد شود .
تجربه نشان داده شعله ی واکنشهای عجولانه و احساسی به همان سرعت که زبانه میکشد ، خاموش میشود . فریادها و تشویق به ضرب و شتم پرسنل بیمارستان و اظهار تاسف پی در پی برای کل مسئولان شهر نه تنها مشکلی را حل نمیکند ، ممکن است اصل موضوع را در هیاهو گم کند . مااگر میخواهیم مطالبه گر باشیم ابتدا باید از قانون آگاه باشیم و مصرانه بر خواسته هایمان تاکیید کنیم . به مرور زمان نه ناامید شویم ونه کوتاه بیاییم . از اعمال فشارها و سازش ها عبور کنیم و بتوانیم در بستری اجتماعی و قانونی مطالبات خودمان را اجرایی کنیم .
رسول میتوانست فرزند من یا شما باشد . رسول میتوانست در آینده یکی از استعدادها و ظرفیتهای شهرمان باشد و چه بسا افتخار افرین هم میشد . شاید در آینده دست مارا موقع عبور از خیابان میگرفت یا شاید هم روزی کنار خیابان وقتی خودرویمان خراب شده بود به کمکمان می آمد . ولی امروز رسول چهره در نقاب خاک کشیده تا ما و شما در نهایت شرمندگی نتوانیم پاسخ سوال چشمانش را بدهیم که چرا چنین شهری برای من ساختید ؟ شرایط بطور طنز آلودی به حداقلها میل کرده ، در شرایطی که پیش از این بدنبال اشتغال و تحصیلات فرزندانمام بودیم ، حالاباید فقط بفکر زنده ماندنشان باشیم .
همه ما مسول مرگ رسولیم . آن پزشک فقط تیر آخر را زد . همه ما شهروندانی که با نا آگاهی از حقوق خود و فرزندانمان و کشتن حس مطالبه گری درونمان روزبروز به تشدید این شرایط افزودیم . گاهی با سکوت ، گاهی با فریاد ناحق ، گاهی با یأس ، گاهی باتند روی ، گاهی با سیاست زدگی و گاهی با منفعت طلبی . شاید کوچ امروز رسول تلنگری باشد به ما که جلو کوچیدن رسولهای بعدی را بگیریم .
مسبب یا مسببان این اتفاق تاسف بار قطعا باید پیدا و محاکمه شوند اما مرگ رسول فقط حاصل اشتباه پزشکی نیست . حاصل سیستم معیوب اداره ی شهر است که در نهایت به ضعف عملکردی-ساختاری بهداشت شهر رسوخ کرده و قربانیش را از میان هزاران قربانی که در طول روز به آنجا مراجعه میکنند انتخاب کرد . مرگ حق است و سرنوشت رسول از همان روز تولد به حکمت پروردگار چنین رقم خورده بود اما ایا نمیشد با ایجاد شرایط بهتر و تهیه ی حداقلهای نیاز یک جامعه ی متمدن امروزی جلوی حوادث این چنینی را گرفت ؟دریغ از این مهمان خانه ی مهمان کش که اینبار مهمان کوچک عزیزی را از ما ستاند تا فریاد مظلومیت دیگری باشد بر محرومیت های تکراری و پایان ناپذیر کودکانمان .