اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۱۸۶۰
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۱
سوشیانس شجاعی‌فرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ : ما یک دوستی داشتیم، می‌گفت: «من از این‌که هر موقع می‌روم قصابی، از دیدن مرد قصاب منقلب می‌شوم و یک احساس ناامنی می‌کنم!» می‌گفتم یعنی چی احسا‌س ناامنی می‌کنی؟
ما یک دوستی داشتیم، می‌گفت: «من از این‌که هر موقع می‌روم قصابی، از دیدن مرد قصاب منقلب می‌شوم و یک احساس ناامنی می‌کنم!» می‌گفتم یعنی چی احسا‌س ناامنی می‌کنی؟ میری قصابی، دو کیلو آبگوشتی و چرخکرده می‌گیری، برمی‌گردی! گفت من اینا رو نمی‌دونم، من فقط احساس ناامنی می‌کنم، قصابی‌ها رو تعطیل کنید! هر چی اصرار کردیم که زن حسابی، خب تو مشکلی داری، گیاهخوار بشو اصلا، گفت گیاهخواری‌اش به تو نیومده! قصابی‌ها باید تعطیل بشوند! زنان- علیه- قصاب‌ها

یک خانم همسایه‌ای هم داشتیم، می‌گفت: «من وقتی می‌روم ماشین بخرم و می‌بینم تمام فروشنده‌های ماشین مرد هستند منقلب میشم، ترجیح میدم با الاغ تردد کنم اونم فقط با الاغ ماده یا قاطر!» #زنان- علیه- ماشین- فروش‌ها

یک بزرگواری هم هروقت سگ بی‌صاحب در خیابان می‌دید، منقلب می‌شد! بعد دید زنش هم وقتی گربه می‌بیند، منقلب می‌شود! پیش خودش فکر کرد خب چه کار کنم، رفت شهردار شد و به خودش نامه نوشت که تا ٧٢ساعت همه سگ‌ها و گربه‌های خیابانی با شلیک گلوله یا خوراندن سم، امحا شوند! #آدم‌ها- علیه- حیوانات

یک خانمی هم بود، کلا جزو منقلبیون بود! بعد از چند‌ سال از منقلب‌شدنش که گذشت، ازش پرسیدند: خوبی؟ بهتر شدی؟ گفت: نه به جان شما، از این‌که فرزندانم بین افراد این جامعه بزرگ بشن، منقلب میشم، همچین احساس ناامنی می‌کنم! پسرش گفت: نه مامان، همین‌جا خوبه، تو پولدار، بابا پولدار، همه چی خوب، ما هم که ژن خوب، بریم مملکت غربت چیکار، خانم منقلب زد توی دهنش و فرستادش خارج!

یک بنده خدای دیگری هم با ما دردودل می‌کرد یا شاید هم درددل می‌کرد یا هر چی، خلاصه دلش درد می‌کرد، رفته بود بیمارستان، دید همه دکترها مرد هستند، منقلب شد، سکته کرد، مُرد! هر چی گفتیم چند دقیقه خودت را نگه دار، منقلب نشو، گفت نمی‌تونم، احساس ناامنی میکنم بین دکترهای آقا! #زنان- علیه- درمان

یک جای داستان هم یک آقایی بود، هرموقع یک خانه مصفای حیاط داری یا که باغ درست و درمانی می‌دید، منقلب می‌شد و احساس ناامنی می‌کرد! گفت چه کار کنم، گفتند برو دکتر، گفت چرا بروم دکتر، می‌روم شهرداری! رفت شهرداری و گفت من یک منقلبم! سریع مجوز برج گرفت و کوبید و ساخت! #منقلبین- علیه- شهر

یک جوان رعنایی هم بود، با این‌که رعنا و خوش و قد و بالا و خوش و بر و رو و به چشم برادری هلو بود، ولی آدم غیرمنطقی‌ای بود! پیش یک بنده خدایی رفته بود، روخوانی یاد بگیرد، طرف یک پا کوین اسپیسی و‌هاروی وینشتاین بود برای خودش! یک کاری می‌کرد که این جوان رعنا منقلب می‌شد و احساس ناامنی واقعی می‌کرد! ولی استثنائا کسی وقعی ننهاد و تحت بررسی است! #قدرت- علیه- بی‌قدرت

یک فامیلی هم داشتیم، خیلی حواسش به شوهرش بود، در دورهمی خانوادگی نشسته بودیم، صحبت این هنرپیشه‌ها شد، نه گذاشت نه برداشت، گفت: شوهرم خانم قریشی رو توی فیلما می‌بینه منقلب میشه! کاش یه‌جوری بشه سحر قریشی رو بهش اجازه ندن کانون خانواده رو متزلزل کنه! 


/روزنامه شهروند
نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار