محمدسعید بهوندی
به جراُت می توان گفت؛ هیچ دو خانواده ای در دنیا نیستند که سبک زندگی شان کاملا بر یکدیگر منطبق باشد. از این رو به تعداد خانواده ها سبک و راه و رسم زندگی وجود دارد. سبکهای زندگی معمولا از شش عامل عمده جانمایه گرفته و مستقیما از آنها تاُثیر می پذیرند:
۱- خصوصیات اخلاقی، روحی و روانی اعضای خانواده.
۲- آموزش و تربیتی که از آن برخوردار شده و می شوند.
۳- امکانات و دارایی های مادی و معنوی که در اختیار دارند.
۴- محدودیتهای فردی و اجتماعی که آنان را مستقیم و غیر مستقیم تحت تاُثیر می گذارد.
۵- مشاغلی که برای امرار معاش بدانها مشغولند.
۶- افرادی که به دلایل مختلف مثل خویشاوندی، دوستی، همکاری و... با آنها در رفت و آمد و تعامل هستند.
گاهی نیز هیچکدام از این سبکهایی که برای گذران زندگی انتخاب کرده ایم، مورد رضایت ما نیستند، ولی یک یا بیشتر از آن عاملهایی که در بالا برشمرده شده است، مثل؛ محدودیتهای فردی و اجتماعی، مجبورمان کرده است تا علیرغم میل باطنی آنرا برگزینیم.
موفقیت در هر کدام از سبکهای زندگی نیز ارتباط مستقیم با شدت ضعف و کیفیت هر کدام از عاملهای شش گانه دارد. مثلا؛ کمیت و کیفیت امکانات و دارایی های مادی و معنوی هر خانواده، مستقیما کمیت و کیفیت توفیقات سبک زندگی ما را تحت الشعاع خود دارد.
تمام آنچه گفته شده است، برای یادآوری این مسئله ی مهم است که؛ بعضی وقتها برخی افراد شاید از سر محبت و دلسوزی سعی دارند، مطابق سبکی که برای زندگی خودشان پذیرفته اند، دیگران را نیز مجاب کرده تا آنان نیز دقیقا همین سبک را برای خویش برگزینند و متاسفانه برخی پا را از این مقدار نیز فراتر گذاشته و در کنار اصرارها و دلسوزی ها که معلوم نیست تا چه اندازه در آنها حسن نیت وجود داشته باشد، زندگی دیگران را ارزش گذاری کرده و در مورد بدی و خوبی و میزان توفیق و شکست آن داوری می نمایند.
حتی گاهی مشاهده می شود؛ علیرغم آنکه خانواده ای از روند زندگی شان کاملا رضایت داشته، احساس راحتی و آرامش و آسایش نموده و آنرا موفق می دانند، ولی شخص یا اشخاص دیگری به بهانه های گفته شده(دوستی و دلسوزی) سعی دارند به هر شکل ممکن به آنها بقبولاند، که راه و روش ناموفقی داشته و می بایست سبک زندگی شان را تغییر دهند.
مردم ما از این تیپ افراد دلسوز یا بهتر است گفته شود مداخله گر! در کنار خانواده هایشان زیاد مشاهده می نمایند.
این عادت زشت و دردسرساز، جزء همان سلسله عادات مضر تاریخی ما ایرانیان است که تاکنون حاصلی بجز اتلاف دارایی ها و توانمندی ها و از بین رفتن لذت ها و آرامش ها نداشته است. بنابراین بهتر است بگذاریم مردم و خصوصا آنانی که به هر بهانه و دلیل با آنها در ارتباط هستیم، به همان شکلی که فکر می کنند موفق و راحت هستند، زندگی کنند و راه و روش خودمان را با توجیهات مختلف بر آنان تحمیل نسازیم و با تحلیل و تفسیرهای غیرضرور و از آن بدتر و زیانبارتر با قضاوت های بی پایه و اساس و آزاردهنده، بقول معروف ناخنک به اعصاب، روان و زندگی آنان نزنیم.
کاملا طبیعی است که هر کس تعبیر و تفسیر منحصر بفردی از لذت و آرامش دارد، که در اکثریت مواقع این تعبیرات قابل تعمیم به دیگری نیست. پس متعجب شدن از نحوه ی سلوک و رفتار و دلخوشی ها و آمال و آرزوهای دیگران در بسیاری از موقعیت ها، چیزی نیست بجز "کنجکاوی های زشت و نامربوط" که بهتر است هر چه سریعتر که از سطح زندگی های ما رخت بربندند.