يک سال پس از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفيد، روابط آمريکا با ايران را ميتوان خصمانهتر از زماني برشمرد که جورج دبليو بوش، ايران را در زمره سه کشور- از دیدگاه او- محور شرارت نام برد.
ترامپ از زمان بهدستگرفتن قدرت، هيچ فرصتي را براي اعلام ضديت با ايران از دست نداده و با شيب نسبتا تندي اين رويکرد را دنبال ميکند. او مخالفترين مهرههاي ضدايراني خود را در کاخ سفيد در جایگاههای تصميمگيري قرار داده است. هماهنگي با اسرائيل در طراحي عليه ايران در بالاترين درجه قرار دارد.
يک چشمه از اين تقارب را ميتوان بهرسميتشناختن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت رژيم صهيونيستي و انتقال سفارت به اين شهر دانست که حتي در زمان حاکميت نئوکانها بر آمريکا هم انجام نشده بود. ترامپ لغو برجام را با جديت دنبال میکند و هفته قبل با انداختن توپ به زمين اروپا، مهلت چهارماههاي را براي تحقق شروط خود براي باقيماندن در برجام از جمله توقف غنيسازي صنعتي بهمدت نامحدود (و نه ١٥ سال پيشبينيشده در برجام) و متقاعدکردن ايران به پذيرش محدوديتهاي داوطلبانه بر فعاليتهاي موشکي به آنها ديکته کرده است. اقدامات ضد ايراني ترامپ در حال احياي اجماع بينالمللي «ايرانهراسي» اينبار در قالبي متفاوت با دهه گذشته با ايجاد نگراني در جامعه بينالملل و ديگر کشورها از فعاليتهاي موشکي و تلاش براي بيثباتسازي منطقه قرار گرفته است. در کنار موارد یادشده و در آخرين پرده از اين راهبرد ضد ايراني، جمعه گذشته جيمز متيس، وزير دفاع، در سخناني در دانشگاه جان هاپکينز از سند راهبرد نوين دفاعي آمريکا رونمايي کرد که در آن اگرچه روسيه و چين در صدر منابع جديد تهديد عليه منافع راهبردي آمريکا قرار دارند، اما ايران در کنار کره شمالي جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص داده است. اين سند ايران را به استمرار کاشتن بذر خشونت در منطقه خاورميانه، حمايت از تروريسم، ايجاد هلال نفوذ و بيثباتسازي از طريق استفاده از فعاليتهاي تروريستي دولت پايه و شبکه گروههاي نيابتي و برنامه موشکي متهم کرده است.
بيترديد نميتوان اقدامات يک سال گذشته آمريکاي تحت رهبري ترامپ و ادعاهاي اخير مطرحشده درباره ايران در سخنان جميز متيس را که بخشي از راهبرد نوين دفاعي آمريکاست ناديده گرفت و با اغماض از آن عبور کرد. نگراني از اين رويکرد زماني افزايش مييابد که درمییابیم در رويکرد جديد آمريکا از «جايگاه ويژه و نقش حياتي» متحدان منطقهاياش در سياست ضد ايراني اين کشور و متحدان و همپيمانان آمريکايی سخن رفته که «علاوه بر افزودن به قابليتهاي نظامي، امکان دسترسي به مناطق ديگر را فراهم ميکنند». با نگاهي به متحدان فعلي آمريکا در خاورميانه به سهولت ميتوان دريافت که آمريکا نقش ويژهاي براي اسرائيل، عربستان سعودي و برخي ديگر از کشورهاي خاورميانه و خليج فارس قائل شده است که بيهيچ ترديدي آماده واگذاري همه امکانات لازم براي دسترسي نظامي آمريکا براي حمله به هر نقطهاي هستند. در چنين شرايطي بهطور طبيعي موتور ديپلماتيک آمريکا بهطور جدي و با استفاده از تمام ظرفيتها براي پيشبرد راهبرد دولت فدرال عليه ايران به كار گرفته شده و فشارها بر تمامي کشورهاي کوچک و برزگ از جمله متحدان اروپايي افزايش خواهد يافت. اين روند بيترديد باوجود برونرفت از چالش هستهاي، بهبود روابط کشورهاي جهان با ايران، روانسازي همکاريهاي اقتصادي و بهرهگيري از سرمايهگذاري، خصوصا از جانب کشورهاي قدرتمند اروپا و آسيا را با مشکلات عديدهاي روبهرو خواهد کرد. تأثير رويکرد ترامپ بر متحدان اروپايي را ميتوان در اقداماتي که از چند ماه قبل از سوي فرانسه و زمزمههايي که بهتازگی از آلمان برخاسته مشاهده کرد.
از اين منظر کاملا پيشبينيپذیر است که چهار ماه پيشرو که بازه زماني مورد اشاره در تمديد تعليق تحريمهاي منتج از توافق هستهاي است، دورهاي بسيار حساس در روابط خارجي ايران و عليالخصوص در رابطه با کشورهاي اروپايي است و اين کشورها تحت فشارهاي آمريکا و براي جلوگيري از فروپاشي برجام رويکرد سختگيرانهتري را در قبال ايران اتخاذ خواهند کرد و بايد روزهاي دشواري را در روابط ديپلماتيک با اروپا انتظار کشيد. بهطور طبيعي اين امر نبايد ايران را از توسعه روابط با اروپا بازدارد. افزونبراين، راهبرد ترغيب حضور شرکتهاي بزرگ اروپا ولو با دادن امتيازات جذاب ميتواند دامنه مقاومت اتحاديه را در برابر فشارهاي آمريکا افزايش دهد؛ بهویژه اينکه مواضع ترامپ در رابطه با برجام و اقدامات پيشين او در پشتپازدن به معاهدات آمريکا، از وجاهت و اعتبار بينالمللي برخوردار نيست. با وجود اين بايد توجه داشت که باوجود اختلافات اروپا با ترامپ در موضوع برجام، آنها در بسياري از اتهامات آمريکا عليه ايران با ترامپ همسو يا در خوشبينانهترين حالت براي کاهش فشارها در مسئله برجام مجبور به پذيرش و همراهي با واشنگتن هستند. مهمترين راهبرد در عبور کمهزينه از اين دوره ملتهب، مديريت روابط خارجي ايران در سطح بينالمللي و منطقه و گرفتن هرگونه بهانه از دست ماجراجويان حاکم بر واشنگتن و متحد استراتژيک آن، اسرائيل، و قراردادن آنان در شرايط ترديد در اتخاذ تصميمات سخت در برابر ايران (Non Decision situation) است. عنصر کليدي در اين راهبرد استفاده از ظرفيتهاي ايجابي و سلبي ايران در سطح ملي و فراملي براي قراردادن ترامپ در موقعيتي است که عنصر تصميمگيري درباره ايران را از او سلب کند. از عناصر کليدي و الزامات اين راهبرد پرهيز از افزايش تنش در منطقه و جهان در همه سطوح است.برجام باوجود تمام ايراداتي که دلواپسان داخلي و ترامپ بر آن وارد ميکنند، چتر حمايتي مهمي براي ايران فراهم کرده است؛ بهویژه اينکه جهان آن را مهمترين رويداد ديپلماتيک در دهههاي اخير ارزيابي ميکند. از اين روي ايران بايد در هر شرايطي از هرگونه اقدام که پايبندياش به برجام را دچار شبهه و تزلزل کند، پرهيز كند.
اگر قرار است در ديوار اين توافق شکافي ايجاد شود يا احيانا فروريزد بايد مسئوليت آن متوجه آمريکا شود.تحولات دو دهه گذشته حاوي درسهاي ارزشمندي است که ميتوان آنها را چراغ راه سياست خارجي کشور در اين دوره پرمخاطره قرار داد. اقدام هوشمندانه و اصولي دولت وقت و شخص رئيسجمهور در واقعه تروريستي برجهاي دوقلوي آمريکا و محکوميت پيشدستانه اين اقدام و راهبرد نرمش قهرمانانه در سختترين مرحله بحران هستهاي ازجمله اقداماتي بود که قدرت تصميمگيري درباره ايران را از دست جنگطلبان گرفت و آنها را در شرايط ترديد قرار داد. درهمينرابطه دستاوردهاي نظامي ايران در منطقه بايد با اتخاذ ديپلماسي مناسب در خدمت اين راهبرد قرار گرفته و کشورهاي منطقه را در اتخاذ تصميم در رابطه با ايران و همراهي با ترامپ دچار ترديد و تزلزل کند. ترامپ نشان داده است که به هيچ اصل اخلاقيای در روابط بينالملل پايبند نيست. علاوهبراين او ميداند که در هر تصميم ماجراجويانه درباره ايران، اگرچه ممکن است منطقه مشتعل شود ولي کشور متبوعش کمترين آسيب را خواهد ديد. براي ترامپ آمريکا محور اصلي تصميم و بقيه عناصر در درجه چندم اهميت قرار دارند.
جاويد قرباناوغلي - روزنامه شرقش