حبیب باوی ساجد / مستندسازوداستان نویس
حبیب با وی ساجد، عضو پيوسته ی انجمن مستندسازان سينمای ايران و عضو شبكه ی مستند اروپا (EDN)، داستان نویس وروزنامه نگار، اسفندماه سال گذشته اعلام کرده بود فیلم مستندی باموضوع ریزگردها در خوزستان خواهد ساخت. او همواره درخصوص موضوعِ ریزگردها درحالِ تهیه وتولید مستندِ بلندی است که بخشی ازتصویربرداری آن درعراق انجام می شود وباچهارسال پشتوانه ی پژوهش اسنادی ومیدانی ونیزبرخوردارازگروه کارشناسی خبره درموضوعِ ریزگردها، همواره معتقد است سینمای مستندِ مستقل دراین باب بشدت موثراست.
این مستندسازوداستان نویسِ خوزستانی، دریادداشتِ جدیدی، از زاویه وجهتِ دیگری با استاندار و برخی تصمیم گیرندگان استان درباره ی مساله ی ریزگردها سخن گفته است.
روزنه : چندی پیش به دعوتِ یک دوست درجلسه ی نشستِ استاندارِخوزستان، جناب آقای دکترغلامرضاشریعتی حاضرشدم تا همپای فعالانِ زیست محیطی وباتکیه برتجربه ی چهارساله ام درساختِ فیلمِ مستندم درباره ی "ریزگردها"، درباره ی علت وعلل این پدیده ی جانفرسا سخن بگویم تابلکه ازخلالِ این سخنان، بتوان به راه حلی باورپذیروبانگاهِ واقع بینانه دربابِ جلوگیری ویامهارِ این مرگِ بی صدا برسیم.
متأسفانه جلسه چندان که بایدوشاید خوب برگزارنشدوبا زمان بندی دودقیقه ای برای هرسخنران، عملأ کلامِ فعالانِ زیست محیطی منعقد نشد وبسیاری از آن عزیزان، سخنانِ خود را نیمه تمام رها کردند.
نگارنده نیز در بدترین شرایطِ موجود برجلسه و التهاب و ازدحام سخن گفتم که طبیعی ست سخنم ابترماند! لذا این یادداشت را از این رو می نویسم تا هم جهت مدیریت کردن چنین نشست هایی در آینده، اندکی بهتر و بیش تر تأمل و تدبر شود، وهم این که سخنِ ناتمامِ خود را باجنابِ استاندار ازاین طریق کامل بیان کنم.
البته دراین نوشتار لزومأ نه ارائه ی راه حل دربابِ پدیده ی ریزگردها، بل، دربابِ چگونگی برنامه ریزی برای چنین نشست های مهم واثرگذاری می پردازم.
نخست: درحالی نشست بافعالانِ زیست محیطی استان وموسسات مردم نهاد باحضوراستاندار خوزستان برگزار شد که در تک به تکِ سخنانِ این عزیزان، عدمِ توجه وعدم پاسخ گویی اداراتِ محیطِ زیست ومنابع طبیعی وسازمانِ آب وبرقِ استان موج می زد و نیز در حالی این نشست برگزار شد که اولأ جناب محمدرضا شمسایی مدیرعاملِ سازمان آب وبرق ویکی ازپاسخ گویانِ ردیفِ اولِ شرایطِ زیست محیطی استان حاضرنبودند وهمچنین متولیان مناطقِ نفت خیز ونیز متولیان شرکت های نیشکر که آلایندگی آنان به مراتب از پدیده ی ریزگردها جانفرساتروالبته دادستانِ استان حاضرنبودند.
شگفت انگیزاین که چندساعت بعد، جناب عیسی کلانتری معاون ریاست جمهوری ورئیس سازمانِ محیطِ زیستِ کشور به اهواز آمدند که جنابِ استاندار پس از جلسه ی فوق به پیشوازِ ایشان در فرودگاه رفت.
خب، سوالی که به ذهن متبادر می شود این است : اگر چنین نشستی (یعنی نشست با موسساتِ مردم نهادِ استان وفعالانِ زیست محیطی) ازاهمیتِ شایانی برخوردار بود، بهتر نبود این نشست باحضورجناب کلانتری درساعاتِ دیگری برگزارمی شد؟ درحقیت متولیان چنین نشستی ازاهمیتِ جایگاه حاضران درجلسه به عنوان دیده بانان زیست محیطی استان یا بی خبر بودند ویاخبرداشتند، اما سهل انگاری کردند.
اگر جایگاه حاضران واهمیتِ موسسات مردمِ نهاد وفعالانِ زیست محیطی برای متولیان چنین نشستی از پیش مشخص بود، به گمانم شایسته تر می شد به همه ی حاضران ضمنِ حضور جنابِ کلانتری وسایر متولیانِ ارشدِ زیست محیطی استان، آن چنان که باید وشاید وقتِ لازم داده می شد تا دریک نشستِ آرام واحترامِ متقابل، گفت وگو وچه بسا چالش صورت می گرفت تابلکه ازورای چنین سخنانی، اندکی از وضعیتِ جانفرسای موجود دراستان کاهش یابد.
پرسش این است : چه کسانی باید متوجه اهمیتِ چنین نشست وهمچنین اهمیتِ حاضران در چنین نشستی می بودند؟ آیا وقتی جناب استاندار معاونین وکارشناسانِ خود را برمی گزیند، براساسِ شایسته سالاری ست ویاتحمیل شدن از اقلیتِ نشسته درسایه است؟ این نشست به همتِ معاونتِ فرهنگی واجتماعی استانداری برگزارشد.
خب، پرسش ساده از تصمیم گیرندگان چنین نشستی این است که دربابِ مسولیتِ خود آخرین فیلمی که دیده اند کی بوده؟ چه نوع فیلمی بوده؟ مستند؟ داستانی؟ مستند / داستانی؟ وحالا این فیلم درچه موضوعی طبقه بندی می شود؟ موضوعِ سیاسی؟ اجتماعی؟ زیست میحطی؟ حیات وحش؟ جنگ؟ آخرین کتابی که خواندند چه بوده؟ رمان؟ مجموعه داستان؟ مجموعه شعر؟ مجموعه مقالات؟ آخرین روزنامه، هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه، دوفصلنامه چه بوده؟ آخرین کنسرتِ موسیقی که اگرحاضرنشدند، لااقل ویدیوی آن رادیده باشند ویابصورت صوتی شنیده باشند چه بود؟ آخرین نمایشگاه که رفته بودند چه بود؟ نمایشگاه عکس؟ نمایشگاه نقاشی؟ آخرین تئاتری که دیده بودند چه بود؟ و..
دوم : ممکن است کسی بپرسد که این پر
سش ها ربطش به مساله ی ریزگردها چیست؟ پاسخ ساده است : وقتی کسانی که متولیانِ امرِ فرهنگ وساحتِ اجتماعی استان وچه بسا کشور باشند، خود بی ارتباط بااین دومقوله ی مهم باشند، وضعِ ریزگردها امروزه این خواهدبود که از مرزِ هشدار می گذرد وبه تهدید بدل می گردد.
چرا برای این که مساله ی ریزگردها، مساله ای نیست که با آزمون وخطا درست شود، بل، به مراتب، نگاه کارشناسانه ی خودش را می طلبد. وقتی دربابِ تصمیم گیری فرهنگ واجتماع، آدم ها سرجای خودشان نباشند، چگونه باید دربابِ موضوعِ زیست محیطی، آدم ها سرجای خودشان قرار بگیرند؟ نمونه اش می شود جنابِ کلانتری که هم سابقه ی وزارت دارد وهم درینگه ی دنیا تحصیل کرده، آن وقت برای حلِ وضعِ آلودگی هوای تهران می گوید : "مردم دعاکنند!!" شماهیچ هنرمندی را درتاریخ سراغ ندارید که تاپای آخرین روز عمرش دست از هنر کشیده باشد.
چرا؟ برای این که اویک تخصص دارد : "هنر". اما اکثریتِ مدیران استان وتصمیم گیرندگانِ کلان کشور، امروز متولی فلانِ امرهستند، فردا متولی امرِدیگری. مثلأ درسال های بعدازانقلاب، چندوزیر به واقع اهلِ فرهنگ وهنربودند وبه درستی سرجای خودشان قرار گرفته اند؟ شما دقت کنید وزیرنیروی وقت، امروز رئیس کمیته ی امداد شده!! خب، این طنز نیست، این تلخی ی واقعیتِ تصمیم گیرندگان مباحثِ مهمی همچون محیط زیست، فرهنگ هنر، اجتماع، اقتصاد، کشاورزی، و.. هست.
مثال دیگر : تصورکنید فلان شاعر، فلان نویسنده، فلان هنرمندِ هنرهای تجسمی، فلان فیلم ساز، فلان موسیقی دان گذرش به معاونتِ فرهنگی واجتماعی استانداری خوزستان بخورد، چه کسی باید این هنرمند واثرش وارتباطِ اثرش بامعاونتِ اجتماعی وفرهنگی استانداری برمبنای سیاست ها واهدافِ استانداری راتأیید کند؟ کارشناس؟ کارشناس کیست؟ اوچه شناختی از ساحتِ فرهنگ وهنر واجتماع دارد؟ شناختش نظری ست ویاعملی؟ اصلا همسوباسیاست های دولتِ اعتدال هست ویابا همان نگاه امنیتی ی دولتِ مهرورز!! همواره دراین جایگاه باقی مانده؟ تصمیم گیرندگان ورزش استان چه کسانی هستند؟ کسی که مدیرکلِ میراث فرهنگی ست، ربطش به فوتبال وورزش چیست؟ درحقیقت درچنین بلبشویی، نشستِ بااهمیتی همچون نشستِ محترم استاندارِ خوزستان باموسسات مردم نهادوفعالانِ محیط زیست به درستی برگزار نشد وتقریبأ کم تر کسی جایگاه واهمیتِ حاضران درجلسه را می دانست ودر چنین نادانستن وناآگاهی ست که زادگاه مان روزبه روز غرقِ زخم های دهان گشوده می شود واین زخم لزومأ مربوط به این دولت وآن دولت نبوده، بل، به عدم درست انتخاب کردنِ مسولین وتصمیم گیرندگان مرتبط است.
آقای استاندار، درپاره ای ازسخنانِ خود در همین نشست خطاب به حاضران گفتند : "باید شماهم درصحنه باشید وازپیگیری خسته نشویدونگاه بایدکارشناسانه باشد". خب، عدم نگاه کارشناسانه را که توضیح دادم. امادربابِ این که باید درصحنه باشیم وپیگیرشویم، چگونه باید ایشان وسایردوستان متوجه باشند درصحنه ایم؟ دوربین های مداربسته ی استانداری رااگر هفته ای یک بارایشان بررسی کنند، متوجه پیگیری جانفرسای بخشِ قابلِ توجه ای هنرمندان وکنشگرانِ اجتماعی وفعالانِ زیست محیطی خواهد شد که باگذشتِ یک سال از دونده گی شان، هممواره طرح ها وایده های شان که مصلحت جمع است ونه مصلحتِ فرد درنطفه خفه شده اند.
وقتی خودِ آقای استاندارپای نامه و لایحه و مصوبه ای راامضاء کند، امابرخی معاونین ایشان نه تنهابه امضاودستورِ ایشان بی توجهی می کنند، بل، به مساله ی فرهنگ وهنر وکنشگری اجتماعی سمت وسوی امنیتی می دهند، چگونه است که انتظارِ پیگیری از نیروهای مردمی داشته باشد؟ اصلأ چرامصوبه تااجراء گاهأ چندسال طول می کشد؟
تکمله : سخن درباب زادگاه مان فراوان است وسخن گفتن دربابِ تصمیم گیرندگان زادگاه مان فراوان تر. امید بیش از آن که دیربشود، گام های مان را برای التیام زخم های بی شمارِ زادگاه مان برداریم. همین ودیگرباقی بقای تان..