امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - حبیب باوی ساجد : «بمب» یک عاشقانه ی جسور..سندی از روز و روزگار کودکی ی ما... هر چند کودکی ی من در اهواز و جنگ اش جور دیگری بود.. در جنگ و با جنگ گذشت کودکی اهوازی ها...
آژیر قرمز برای شان در کار نبود
و یا اگر هم بود،بود و نبودش چندان برای آن ها فرق نمی کرد که آسمان شان شب و روز یا
سرخ بود و یا سیاه و یا خط میگ ها روی آن حکم رنگین کمان را داشت...
دیدن میگ ها برای ما شادمانه
ترین چیزها بود..دست بر دهان و سر و صدا راه انداختن و دست تکان دادن برای میگ ها...
حالا اما با فیلم «بمب» جنگ را در تهران می بینم... هر چند جنگ در اهواز با تهران فرسنگ
ها فاصله داشت... آن گونه که پیش تر گفتم... با این همه... وجوه مشترک فراوان بود.
یکی از وجوه اشتراکش، مدرسه و تنبیه و شعار بود. یکی دیگر عاشقانه های ممنوعه بود که
من در کودکی،در کوچه پس کوچه های محله ی آخراسفالت
اهواز به عینه شاهد چندتایش بودم. باید تا این جای کار پیمان معادی و محمود کلاری و
شاه ابراهیمی و دهقانی و... موسیقی اش که روح آثار «تئوانجلوپولوس»را احظار کرد! را
ستایش کرد... ایرادات کوچک را می شود بعد با حوصله برطرفکرد، همچون ورود دزد به خانه
را که بی شک باید کوتاه تر کرد... ارزش فیلم بیش از چند نکته ی کوچکی ست که با فاصله
گرفتن از فیلم، بی شک راحت تر می توان درباره شان تصمیم گرفت.