شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۵۹۲۸
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۶

شوشان - نوید قائدی :

مدینه فاضله یا آرمانشهر ایرانی - اسلامی کجاست؟ مردمان خاکستری یعنی آنهایی که امروز در زندگی با هزاران مشکل معیشتی درگیرند و روزی با هزاران امید و آرزو به شوق رسیدن بهروزهایی آرام حاوی امنیت در چند دهه گذشته سختی و مصائب را به جان خریدند تا روزی بتوانند در سایه آن به آرامش برسند. منظور از آرامش و امنیت واژگانی درونی است که بر روح و فکر آدمی نقش میبندند و سبب میشود مردم روزگار و ایام را به شادکامی سپری نمایند. مانند همان احساسی که در دوران کودکی بر ما حاکم است و سبب میشود بهواسطه حس عمیق اعتماد به پدر و مادر در سایه سنگین حمایتی آنان احساس آرامش و امنیت و خوشبختی کرد و سرمان به خودمان و کارهایمان گرم باشد. چون اطمینان خاطر داریم آنان بار سنگین مسئولیت معیشت و روزگار ما را بر دوش میکشند و همه نیازهای ما را بهوقت نیاز و در حد توان برای ما فراهم مینمایند. دو مقوله لذت بردن مشروع از حیات مادی و امنیت روانی در زندگی از حقوق اولیه و اساسی انسانهاست. باز متذکر میشود که منظور از امنیت، امنیت روانی است و در مقولاتی مانند عدم از ترس از نداری مالی و بیکاری و پیامدهای ناگوار اقتصادی و صدها مورد دیگر که همهروزه فکر و روح و روان ما را درگیر میکنند بروز مینمایند.

متأسفانه باید اذعان داشت عصر این روزهای اقشار زیادی از ایرانیان مصداق عصر سرگردانی و پریشانی است یعنی افرادی که روزگار را بهسختی میگذرانند و آینده روشنی برای خود متصور نیستند و نمیدانند فردای آنان چگونه خواهد گذشت. این مردم که در برزخ بین سیاهی و سفیدی گرفتار هستند و از آنان به قشر خاکستری یاد میشود احساس میکنند دولتها حامی آنان نیستند. اگر هم دولتها ادعا میکنند که هستند در عمل نتوانستهاند و نمیتوانند مشکلات آنان را حلوفصل نمایند. مردم احساس میکنند اگر حق آنان خورده شود نمیتوانند بهراحتی بهحق و حقوق خود برسند. به هزاران دلیل ریزودرشت در تحقق وعدههای دادهشده از جانب مسئولان کشور دیگر به هیچ حرف و وعدهای اعتماد ندارند، حتی حرفهایی که از مبادی رسمی و طی بخشنامهها و غیره اعلام میشوند، چون بارها و بارها این گفتهها نفیشدهاند. این حس سرگشتگی و ناامیدی و ناامنی فرساینده چیزی است که مانند خوره بر جان مردم افتاده است. مردم زیادی هستند که احساس خود را ازدستدادهاند و سرد و بیروح شدهاند و درواقع در دنیایی مهآلود یاس و ناامیدی گرفتارشدهاند. مثالهای واضح اینکه میگویند ثبات اقتصادی برقرار است و رشد اقتصادی مثبت شده است اما در مقابل مدام قیمت کالا و خدمات در حال افزایش است. میگویند مطالبات حقوق کارگران و کارمندان و پیمانکاران و مشاوران و... در فلان تاریخ پرداخت میشود اما خبری نیست و صدها مثال دیگر که میتوان زد.

اما باید گفت مردم در این مملکت چند دسته شدهاند و فقط نسل بورژوای نوظهور هستند که در یک عصر روشن واردشدهاند و زیست میکنند. چون با کسب ثروتهای بادآورده و هنگفت توانستهاند برای خود دنیای جدیدی ترسیم کنند و با دیوارهای مرئی و نامرئی زندگی خود را از بقیه مردم جدا نمایند. وقتی در طول سال هزاران ژن برتر (افراد دارای روابط سببی و نسبی وابسته به انواع رانتها) برای تحصیل و تفریح و حتی آموزش زبان به کشوهای اروپایی سفر میکنند و برای خود در بسیاری از کشورهای دنیا املاک خریدهاند و سرمایهگذاری کردهاند و تابعیت گرفتهاند و... حتماً آنان در عصر سرگردانی وارد نشدهاند درحالیکه مردم خاکستری به دورهای واردشدهاند که شاید زندگی و حتی مردن برای آنان بیمعنی شده است پس باید گفت همین تعریف عصر سرگردانی است. از نشانههای این وادی سرگردانی بررسی آمارهای افزایش خودکشیها با هزاران دلیل است. اگر هم خودکشی نباشد بررسی آمارهای مربوط به هزاران جرم و جنایت خشن دیگر است که از منظر روانشناسی و جامعهشناسی به آنها پرداخته شود. مردم سرگردان این عصر مانند تشنگان پریشان مرتب در صحرایی به بزرگی زندگی مشقتبار خود به دنبال آب میگردند اما چیزی جز سراب پیدا نمیکنند و تشنهتر از دیروز روزگار میگذرانند. شاید بپرسید چرا مشقتبار؟ کارگری که چندین ماه حقوق معوقه خود را دریافت نکرده و نانی بر سر سفره ندارد و به دلیل عدم پرداخت حق کارفرما دفترچه بیمه آن تمدید نشده و بچه مریضی دارد که نیاز به دارو و درمان دارد به نظر شما این زندگی مشقتبار نیست، اگر آهی و پولی در بساط نداشته باشد؟

مردم خاکستری که تعداد آنان کم نیست و اتفاقاً اکثریت جامعه را تشکیل میدهند ترسیدهاند، گمشدهاند و گرفتار پوچی شدهاند و زندگی برایشان بیمعنا و مفهوم شده است و با وزش هر باد به هر سویی میروند تا شاید فرجی بشود اما خبری نیست که نیست و اگر فکری نشود تا زندگی این قشر تغییر نمایند با هزاران دلیل مستند که مجال گفتن آن نیست این مردم دین و اعتقادات خود را هم به باد خواهند داد. تنها راه چاره و علاج اگر گوشش شنوایی باشد تزریق حس تعلقخاطر، صمیمیت، دوست داشتن و دوست داشته شدن و حرکت بهطرف یگانگی مردم و مسئولان است و باید هر عامل و دلیلی بر سر راه این عوامل مهم وجود دارد چه در داخل و چه در خارج کشور برداشته شود. باید با حرکتهای سریع و هوشمندانه و اصلاحات فوری و ضروری در تمامی قوای کشور بر اساس اصول قانون اساسی توسط مسئولان ذیربط کشور در جامعه امنیت اقتصادی و اجتماعی برقرار گردد و بهطرف یکپارچه شدن جامعه ایرانی حرکت نمایند در غیر این صورت این سرگردانی کار دستمان خواهد داد.

مسئولان باید بدانند که اولین وظیفه کشورداری ایجاد رضایت قلبی مردم این آبوخاک و دیار است و باید هر کاری در هر زمینه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... با رضایت خاطر مردم انجام گیرد خصوصاً در مسائل مهم و اساسی که نیاز به اجماع کلی جامعه است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار