به گزارش نوید شاهد «بلال طاهری» فرزند سردار شهید مصدق طاهری است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه امیدیه و مدرک کارگردانی سینما از حوزه هنری استان خوزستان است. طاهری کارگردانی نمایشهایی چون «بیگانه»، «مدرسه شبانه»، «سو تفاهم»، «فاطمه.فاطمه است»، «متکلفین مضحک» و نویسندگی و کار گردانی آثاری چون «دوچرخه سواری با جوجه ها»، «پوبل»، «سکه» را در کارنامه دارد.
نمایشنامه «پوبل» وی در جشنواره بینالمللی تاتر «دابل دفی» کبک کانادا و جشنواره بینالمللی تئاتر بمبئی هند پذیرفته شد. با وی درباره پدر شهیدش گفتو گویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
پدرتان را از چه زمانی شناختید؟
پدرم را سال 1365، فقط 10 روز پیش از آنکه به دنیا بیایم از دست دادم. هیچگاه حضور فیزیکی او را درک نکردهام اما از همان دوران کودکی حرفها و بحثهایی در باره ایشان در خانه ما مطرح بود. میراث پدرم یک کتابخانه 3هزار جلدی است که افکارش را از این راه شناختم.
محتوای کتابخانه پدرتان شامل چه آثاری است؟
آن طور که از کتابخانه ایشان مشخص است، پدرم فقط در یک موضوع خاص یا حوزه فکری محدود مطالعه نداشتند. پدرم تفکر و مطالعات گستردهای داشتند. اگر میخواستند درباره موضوع خاصی سخنرانی کنند، حتما پیش از آن مطالعات جامعی داشتندو مطالعاتشان منحصر به یک حزب یا یک گروه خاص نمیشد و به همین میزان کتابخانهای گسترده داشتند.
اندیشههای پدر شما چقدر برای مردم جامعه شناخته شده است؟
متاسفانه پدرم به مفهوم واقعی مظلوم واقع شدهاند. به فعالیتها و زحمات ایشان پرداخته نشد و معتقدم پدرم مزد زحماتش را در «شهادت» گرفت. ایشان پیش از انقلاب اسلامی دانشجوی دانشگاه «جندیشاپور» بود. فعالیتهای بسیاری در پیش از انقلاب داشت. عضو شاخه نظامی گروه «منصورون» بود. پس از وقوع انقلاب اسلامی هم فعالیتهای خود را در قالب جهاد دانشگاهی ادامه داد. میکوشید اعضای گروه مجاهدین خلق را «تواب» کند اما بر خلاف دیگران که صورت خود را در دیدار با اعضای این گروه میپوشاندند، او هیچ پوششی بر چهرهاش نمیگذشت.
همین امر باعث شد که سه بار از سوی گروه مجهاهدین خلق (منافقین) مورد سوء قصد و ترور قرار گیرد اما هر بار جان به در برد. سال 1361 پدرم که عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، به فرماندهی سپاه خرمشهر رسید و بعد از فتح خرمشهر، به لبنان رفت و در حوزه تبلیغات کار کرد. پدرم سال 1365 در منزلش به طرز مشکوکی مورد اصابت ترکش قرار گرفت و زمانی که معاونت دفتر قضایی سپاه یکم کربلا را بر عهده داشت، به شهادت رسید.
همرزمان و دوستانش چه کسانی بودند؟
سردار محسن رضایی، شهید سید مرتضی علمالهدی و حاجصادق آهنگران برخی دوستان، همرزمان و همفکران او بودند. متاسفانه همرزمان دیگر ایشان ارتباط چندانی با ما نگرفتند و اطلاعی از آنها نداریم.
با توجه به فعالیت شما در حوزههای نمایشی و فیلمسازی آیا تا کنون اثری درباره پدرتان ساختهاید؟
متاسفانه برای ساخت فیلمی درباره پدرم حمایت نشدم. این در حالی است که آثار موازی یا ناکارآمد زیادی از سوی سازمانهای مختلف متولی نشر فرهنگ دفاع مقدس ساخته میشود. وزارت دفاع استرالیا برای امسال و سال آینده من را به عنوان داور جشنواره «کهنهسرباز» انتخاب کرد اما در کشور خودم حتی نام کوچهای به نام پدرم نیست.
هیچ کوچهای به نام شهید مصدق طاهری نیست/ ارزشمندترین میراث پدرم کتابخانه سههزار جلدیاش بود
شهید مصدق طاهری سال ۱۳۳۳ در نفت سفید متولد شد. وی سال ۱۳۵۳، همزمان با با اوج اختناق حکومت پهلوی در رشته خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه جندی شاپور اهواز پذیرفته شد و در همان سال انجمن اسلامی دانشجویان را به همراه همفکرانش بنیانگذاشت. با پیروز شدن انقلاب اسلامی در روزهای نخست انقلاب سرپرستی، پاسداری و محافظت از استانداری خوزستان را برعهده گرفت و در سال ۵۸ دوباره به دانشگاه بازگشت.
مصدق طاهری به عنوان مسئول تبلیغات انجمن اسلامی دانشگاه اهواز نقشی تعیین کننده در خنثیسازی توطئه های گروهکها مخالف انقلاب اسلامی داشت. او با انقلاب فرهنگی به تهران رفت و همراه با دیگر دانشجویان دانشگاه ها «دفتر تحکیم وحدت دانشجویان» را تشکیل دادند.
با شروع جنگ تحمیلی در کنار شهید حسین علم الهدی در فعال نمودن بسیج نقش تعیین کننده ای داشته و خود سرپرستی بسیج منطقه ۶ اهواز را برعهده گرفت و بعد از مدتی (سال ۶۰) رسما به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و مسئول روابط عمومی و عضو شورای فرماندهی سپاه اهواز شد.
وی همواره نگران وضعیت فکری و فرهنگی جامعه نو پای انقلابی بود در تبلیغات منطقه ۸ «ستاد دعای کمیل» را راه اندازی کرد و با جمع آوری ذاکرین و مداحان اهل بیت علیهم السلام استان نقش بهسزائی در پیشبرد خط فکری فرهنگی و گسترش دعای کمیل در سطح شهرهای خوزستان را داشت.
سردار مصدق طاهری پس از شهادت محمد جهان آرا و عبدالرضا موسوی به فرماندهی سپاه خرمشهر انتخاب و مدتی را در این سنگر به انجام وظیفه پرداخت و در بیشتر عملیاتها از جمله عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر و والفجر ۸ شرکت داشت و در عملیات بدر شیمیایی گردید که پس از مدتی بهبود یافت.
وی سال 1365 به دلیل اصابت ترکش به شهادت رسید. در شهادت او دوستان و همرزمانش گریستند و منافقان اظهار شادمانی کردند.