دکتر حسن دادخواه
پیشینه، چگونگی و کاربست آموزش عالی و دانشگاه ها در ایران، تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی روشن و هویداست. بی گمان در بررسی و پایش این مرکز آموزشی و علمی از دیدگاه ها و چشم اندازهای گوناگون می توان یادداشت ها و پژوهش ها و نقدهای متعدد و متفاوت نوشت.
آموزش عالی و نیروهای موجود در دانشگاه ها، بویژه بدنه دانشجویی، در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی نقش بی بدلیلی داشتند تا حدی که نمی توان آن نقش را نادیده گرفت و یا کمرنگ نشان داد.
وجود هزاران دانش آموخته دانشگاه های ایران در کشورمان و در سراسر جهان و تاثیرات انان در زمینه های علمی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و خدماتی گواه دیگری بر نقش درخشان دانشگاه ها در تحولات جامعه ایران و منطقه است.
در بررسی و ارزیابی نقش علمی، اجتماعی و توسعه ای دانشکاه ها و آموزش عالی در برهه و برش پس از انقلاب اسلامی، به سخن ها و تحلیل های متناقض و دیگرگون و متفاوتی می توان اشاره نمود.
وجود تحلیل های متفاوت، حکایت از نوع برداشت و تلقی های کاملا متفاوت از دانشگاه ها در میان لایه های مختلف جامعه و نخبگان و سیاستمداران دارد.
حوزویان، مقامات ارشد نظام و حتا دانشگاهیان هر یک متناسب با میزان و نوع دیدگاه به دانشگاه و آموزش عالی، دریافت های متفاوتی از دانشگاه دارند و این تفاوت ها به ناچار در جامعه بازتاب داشته است.
از سوی دیکر و افزون بر نگاه های متفاوت به دانشگاه ها و آموزش عالی، مراکز متعدد تصمیم گیرنده و تصمیم ساز هر کدام به گونه ای در وضعیت جاری دانشگاه ها دخالت پیدا کردند و تاثیراتی را برآن گذاشته اند، بدون آنکه پاسخگو باشند.
در کنار عوامل تاثیرگذار بر دانشگاه، سیر و تحولات سریع در سپهر فناوری و دانش بشری از سویی و کاربست های جدید دانشگاه ها در بستر این تحولات، از سوی دیگر، موجب زایش انتظارات تازه و نو از دانشگاه شده است.
به سخن دیگر، از دانشگاه های ایران که چهار دهه است در شرایط کاملا متفاوت از پیش بسر می برند، انتظاراتی به مانند پیشرفته ترین دانشگاه های جهان درخواست می شود.
جالب توجه است که در سال های اخیر، بویژه در شبکه های مجازی، یادداشت های تندی از سوی برخی دانشگاهیان در نقد و خرده گیری از نظام آموزش عالی کشورمان و عملکرد دانشگاه ها دیده شده است که بدون آسیب شناسی و شناخت علت ها و سرچشمه های آن، دانشگاه ها را آماج تندترین انتقادهای خویش قرار داده اند. جالب تر آنکه این انتقاد ها بعضا از سوی کسانی نوشته شده است که نزدیک به چهاردهه عضو عالی ترین مرجع تصمیم گیرنده برای دانشگاه ها و آموزش عالی هستند.
انتشار این خودانتقادی ها، گرچه به فضای سرد و منجمد تک صدایی پایان می دهد و بسترهای گفت و شنودهای علمی را فراهم می کند ولی چنانچه انتقادها فقط به برجسته کردن کاستی ها و سستی ها بپردازد و بر نکات مثبت و سازنده چشم ببندد، موجبات نابودی اعتماد به نفس و خودباختگی و بی نشاطی را در دانشگاه ها فراهم می سازد و بی رونقی ان را دامن می زند.
واقعیت ان است که دانشگاه ها و آموزش عالی کشور بخش جداناپذیر از بدنه جامعه و جزیی از کلیت اوضاع عمومی کشور و دولت و نظام جمهوری اسلامی است.
نفی و طرد و تحقیر دانشگاه و هر بخش دیگر از چرخه اداره جامعه، به مثابه تحقیر کلیت و کلیات نظام جمهوری اسلامی است.
بی گمان، نشان دادن راه حل های منطقی و پرهیز از شتابزدگی و سیاست بازی در عرصه نقد نظام علمی و آموزشی کشور می تواند موجبات ترقی و اصلاح دانشگاه ها را فراهم کند.