دکتر حسن دادخواه
در روش تبلیغی پیامبران الهی در قران، به دو روش گفتاری یعنی تبشیر و تنذیر اشاره شده است. برابر فارسی این دو واژه به نظر نگارنده، همان مژده و هشدار است. این دو روش کلامی و گفتاری نقش بسزایی در ایجاد روحیه و احساس درونی برای شنونده دارد و می تواند او را به جلو براند و به حرکت در آورد.
مژده، دادن خبر خوش از وضعیتی است که در انتظار ماست و ما می توانیم به نوعی آینده خوش عملکرد خویش را پیشاپیش متصور شویم. این تصویر و تصور شیرین، موجب تقویت انگیزه می گردد و حرکت رو به جلو را سرعت می بخشد و دل را شاد می کند.
مکمل این روش گفتاری و کلامی، "هشدار " است. هشدار، نوعی اعلام خطر از استمرار حرکت کنونی است و تصویر خاکستری و سیاهی را آز آینده پیش رو، مجسم می کند تا انسان بتواند پیش از فرارسیدن آینده، از تحقق آن جلوگیری کند.
براین پایه، هشدار و مژده دو مکانیزم گفتاری و کلامی برای دور کردن فرد مورد نظر از خطرات احتمالی و دلگرم کردن و نوید دادن به ایشان در ادامه دادن به حرکت مثبت کنونی است.
در اداره جامعه و کشور، مقامات عالی در مواقع و مناسبت هایی تشخیص می دهند تا برای تشویق و امیدوار نمودن مردم، به مژده و دادن خبرهای خوش و تحقق یافتن اهداف در آینده نزدیک، اقدام می کنند و گاهی نیز برای جلوگیری از بروز خطرات احتمالی، به دادن هشدار و بیدارباش می پردازند. هر دو مکانیزم در کنار یکدیگر، مکملی برای کنترل و ترغیب عموم مردم است.
در ادبیات رسانه ای و ادبیات سیاسی کشورمان گاهی با واژگانی چون "سیاه نمایی" و "امیدوارکردن مردم" روبرو می شویم.
در مواقعی که قدرت حاکمه در اختیار ماست، انتقادات و هشدارهای رقیب را سیاه نمایی و مغرضانه می دانیم و فراتر از آن، این سیاه نمایی و هشدار را به دشمنان فرامرزی نسبت می دهیم و برای خنثا کردن آن سیاه نمایی، مردم را به داشتن آینده ای روشن و افتخارآمیز مژده می دهیم و امیدوار می کنیم.
براستی مرز میان هشدار دلسوزانه و سیاه نمایی مغرضانه کجاست؟
مرز میان امیدوار کردن مردم و دادن وعده های سرخرمن و حوالت به آینده نامشخص چیست؟
مرز میان واقعیت عینی با کاهی را کوه نمودن و کوهی را کاه جلوه دادن کدام است؟
اگر واقعیت، رنگی خاکستری و سیاه دارد، آیا مجاز به خوب و خوش جلوه دادن آن هستیم؟
در همین راستا، مرز میان آگاه کردن مردم و فریب و اغفال کردن آنان چیست؟
به نظر می رسد که ریشه این جدال ها در کشورمان به تصوراتی بازمی گردد که نیازمند اصلاح انها هستیم.
برخی تصور می کنند که جوامع مسلمانی و حکومت های دینی و اسلامی از بسیاری آفات و کاستی ها و اشتباهات متداول در جوامع دیگر، بدور و مبرا است و صرف داشتن اهداف مکتوب متعالی، جامعه آنان از سستی ها و کژی ها بیمه می شود. از این روست که آنان هر گونه انتقاد منتقدان را مغرضانه و سیاه نمایی و حرکت در مسیر تحقق اهداف دشمنان می دانند.
واقعیت آن است که همه جوامع انسانی و دولت ها و رژیم های سیاسی دارای مشترکات فراوان هستند و بروز کاستی و سستی در مدیریت جامعه امری رایج و فراگیری است و بیان سستی ها و نقاط ضعف، هشداری برای دور نگه داشتن جامعه از بحران های پیش روست و نباید آن را مغرضانه و سیاه نمایی تلقی کرد. از سوی دیکر، پیش بینی های روزهای خوش برای آینده باید مستدل و مستند به دلایل و نشانه های علمی باشد و نه صرف دادن شعار های پوچ و احساسی.
امروزه با گسترش شبکه های اجتماعی مجازی و گردش آزاد اطلاعات بنظر می رسد که درک و فهم مردم به حدی رسیده است که مقامات بتوانند با تشریح کاستی ها و سستی ها برای مردم، در صدد اصلاح امور برآیند زیرا صرف دادن خبرهای خوش از آینده ای مبهم و نامعلوم جز فریب دادن مردم چیز دیگری نیست.